پخت کلانە تنها منبع درآمد "دادە آگرین"
آگرین نوروزی زنی که انگار خود خالقیاست، که باید ستایش شود. او با پختن نان محلی و کلانە امرار معاش میکند و گردشگران از شهرهای مختلف با طعم و بوی غذاهای او آشنا هستند.
آگرین نوروزی زنی که انگار خود خالقیاست، که باید ستایش شود. او با پختن نان محلی و کلانە امرار معاش میکند و گردشگران از شهرهای مختلف با طعم و بوی غذاهای او آشنا هستند.
هیما راد
سنندج – بە آبیدر که میروید حتما بوی کلانه(یک نوع نان محلی در کوردستان است کە داخل خمیر پهن شدە را با پیاز خرد شدە پر میکنند) به مشامت میرسد. هوای تازه و کوهستانی آبیدر و بوی کلانه بهشتیاست کە در دسترس همه است.
نمیتوانید به آبیدر بروید و کلانههای آگرین را امتحان نکنید، زنی که چندین سال است در دکههای اطراف آبیدر کلانه و دوخوا(آش دوغ) میپزد و برای همه آشناست. مشتریهایش تنها سنندجی نیستند بلکه همەی گردشگرانی کە از شهرهای مختلف ایران بە سنندج سفر میکنند حتما گذرشان به آبیدر و کلانههای آگرین میخورد.
برای ما که مشتری "داده ئاگرین" هستیم کار سختی به نظر نمیآید انگار خمیر با دستانش مانوس شده و تنور رفیق و همدمش است. از نگاه کردنش خسته نمیشوی و تا اینکه کلانه آماده میشود از ایستادن کلافە نمیشوی اما وقتی این زن که خودرا آگرین نوروزی معرفی میکند برایمان از خودش و از سختیهای کارش میگوید، آن وقت است که میفهمیم کلانهی آمادهی خوردن با ساعتها کار، بیخوابی، گرما و سرما همراه است.
آگرین زنی کە با وجودسختیهای زندگی اما شکت را قبول نکرد
آگرین نوروزی از سختیهای کارش برایمان میگوید: من از صفر شروع کردم با پختن کلانه، کولیره(نان ضخیم و گرد و شیرین)،نان محلی و غذاهای محلی و با تمام سختیهایی که کشیدم شکر الان بهترم و توانستم برای خودم خانه و زندگی بسازم.
وی با اشارە بە هزینەهای بالای زندگی و مخارجی کە برای ادامەی کار لازم است از شرکای خود سخن میگوید: قبلا برای خودم کار میکردم که خیلی بهتر بود بعدا قرار شد با مردی شراکتی کار کنیم و پنجاه پنجاه باشد،که سرم کلاه گذاشت و آخر سر بامن چهل، شصت حساب کرد. الان با مرد دیگری کار میکنم که راضی هستم امیدوارم هم برای ایشان هم برای من پر از خیر باشد. اما هزینهها خیلی بالاست و دخل و خرج باهم نمیخواند به ریال امرار معاش میکنیم و به دلار خرج میکنیم.
وی در ادامە بە سختیهایی کە در طول زندگی بە عنوان زن سرپرست خانوار با آن روبرو بودە سخن میگوید: همسرم هشت، نه سال پیش فوت کرد سختیهای زیادی سر راهم بود، به عنوان یک زن تماما زمین خوردم اما با قدرت و توانی که داشتم دوباره روی پاهایم ایستادم و خودم را بالا کشیدم اجازه ندادم که محتاج کسی شوم حتی خانوادهام.
وی از عدم حمایت ارگانهای دولتی از زنان سرپرست خانوار سخن گفتە و از همەی ارگانهای مربوطە میخواهد کە از زنان سرپرست خانوار حمایت کنند: ارگانهایی نظیر شهرداری و هر ارگان دیگری که این دکهها به آنها مربوط است باید از زنانی با شرایط من حمایت بکنند ولی متاسفانه اینقدر هزینهها را بالا میبرند که یکی مثل من عمرا بتوانم دکهای برای خودم داشته باشم و توان اجارهاش را داشته باشم، در این این صورت نمیتوانیم کاری از پیش ببریم و برای خودمان کار کنیم و ناچار میشویم شراکتی کار کنیم تا بتوانیم زندگی را بچرخانیم.
"گاهی کار ناامید کنندە است"
آگرین دوست دارد برای خودش کار کند و میگوید: در هر صورت زنی مانند من برای خودش کار کند بهتر است، خودش صاحب کار و زحمتش است چون زحمت بسیاری دارد.
وی میگوید گاهی سختیهای کار او را ناامید کردە و میخواهد دیگر کار نکند اما مجبور است برای گذراندن زندگی همچنان ادامە دهد: شاید شما از دور نگاه کنید و بگویید چیزی نیست هرکسی میتواند انجام دهد اما براستی سنگین است و بعضی مواقع به جانم میرسد و میگویم این زندگی نیست که من دارم و زندگی زهرماریست.... اما در هر صورت شکر کە محتاج کسی نیستم.
در مورد ساعت کاریش میگوید: تمام وقت کار میکنم و با شروع فصل بهار از ساعت یازده صبح تا دو نیمه شب مشغول کار میباشم.
مشتریها میآیند و نمیتوانم بیشتر حرفهایش را گوش دهم، هواسم به کلانههایی که خریدم نیست که در طول گفتگویمان کاملا سرد شدند.
بە وجد میآیم از آگرینهایی که با تمام بدبیاریهای زندگی خودشان دست خودشان را میگیرند و بلند میکنند انگار خود هم خالق و هم مخلوق خود هستند.