بازآفرینی زن بودن؛ روایت الهام و نبرد او برای استقلال
الهام، زنی از کرماشان، پس از طلاق و سالها فشار اقتصادی، با ساختن پیکرههای سفالی در گوشهای از خیابان برای خود راهی تازه میگشاید؛ پیکرهای از گل که هرکدام انعکاسی از رهایی، درد و بازآفرینی او هستند.
نسيم احمدی
كرماشان- با دستانش پیکرههای کوچکی میسازد تا بتواند روح مردهاش را در کالبد سفالین جسمی دیگر بدمد تا شاید موجودیت در هم شکستهی خود را دوباره از آب و گل خلق کند.
این روایت، داستان زنی از كرماشان است که مجسمههای کوچک سفالین میسازد و آن را در کنار خیابان میفروشد. در میان آثار خلق شدهاش، بیش از هر چیز پیکرهی زنان، نظرها را به خود جلب میکند؛ گویی انعکاسی از وجود او در آنها نقش بسته است.
الهام، دربارهی شروع کارش چنین میگوید: «من کارم را حدود دو سال پیش آغاز کردهام. ۴۵ سال سن دارم و مادر یک دختر ششساله هستم. نزدیک به چهار سال است که از همسر سابقم جدا شدهام و به دلیل مشکلات مالی ناچار شدم کسبوکاری برای خودم راه بیندازم. از کودکی به کارهای هنری علاقهمند بودم و تنها چیزی که در توانم بود، دنبال کردن یک فعالیت هنری بود تا بتوانم استقلال داشته باشم. از آنجا که امکان داشتن یک شغل آزاد بیرون از خانه را نداشتم، ترجیح دادم کاری انتخاب کنم که در زمانهایی که دخترم کنارم نیست، بتوانم در خانه ادامهاش دهم و در عین حال حضورم برای او هم آرامشبخش باشد. مجسمهسازی کار چندان دشواری نیست و بیشتر به علاقه بستگی دارد. البته از نظر مالی سود چشمگیری ندارد، اما برای من راهی بود تا بتوانم ادامه دهم. رضایت چندانی از درآمد آن ندارم، اما چارهای جز کنار آمدن با شرایط نیست.»
تابوی طلاق و استقلال؛ زنجیری بر پای زنان
برای بسیاری از زنانی که سالها در یک فضای بسته و تحت امر همسر زیستهاند، تصمیم به طلاق و راهاندازی یک کسبوکار، تابویی هولناک است که کمتر حاضر میشوند به آن تن دهند. بسیاری از زنان به دلیل وابستگی اقتصادی به همسر، ناچار به پذیرش زندگی مشترک و ماندن در کنار همسر خود میشوند؛ زیرا جامعه هنوز نمیتواند زن را مستقل از وجود همسر تصور کند. این وابستگی اقتصادی و فشارهای فرهنگی، زنان را در چرخهای از سکوت و انفعال نگه میدارد؛ چرخهای که در آن استقلال زن بهعنوان تهدیدی علیه نظم مردسالارانه تلقی میشود. جامعهای که زن را تنها در نسبت با مرد تعریف میکند، عملاً امکان تجربهی آزادی و خودمختاری را از او سلب مینماید. به همین دلیل، بسیاری از زنان حتی اگر توانایی و استعداد لازم برای آغاز یک کسب وکار یا ادامهی زندگی مستقل را داشته باشند، با سدهای اجتماعی و روانی روبهرو میشوند. در چنین شرایطی، طلاق و کارآفرینی نهتنها یک انتخاب شخصی، بلکه کنشی اجتماعی و سیاسی است؛ کنشی که میتواند ساختارهای سنتی قدرت را به چالش بکشد. زنانی که این مسیر را انتخاب میکنند، در واقع با تابوهای دیرینه مقابله کرده و نشان میدهند که استقلال زن نهتنها ممکن، بلکه ضرورتی برای شکستن چرخهی وابستگی و خشونت است.
اقتصاد؛ ابزار پنهان سلطهی مردسالار
با این وجود الهام توانسته این باور را در هم بشکند و با نگاهی نو زندگی خود را تغییر دهد. او میگوید: «یک خانم باید این را در نظر داشته باشد که به خاطر ناتوان بودن و نداشتن پشتوانه مالی به سمت ازدواج نرود، بلکه واقعاً به صورت مستقل در این جامعه زندگی کند. او باید حتماً منبع درآمد و یا شغلی برای خود داشته باشد تا تکیهگاهی برای آینده و زندگیاش باشد.»
استقلال مالی؛ دروازهی آزادی زن
یکی از اصلیترین مشخصههای کنترل زن توسط مرد، توان مالی است. در واقع مرد با در دست داشتن اقتصاد خانواده، خود را صاحب اختیار میداند و اجازهی کنترل اعضای دیگر خانواده را به خود میدهد. او با تکیه بر این باور که «هر کس نان دهد، فرمان دهد» عملاً قدرت استقلال زن را از او سلب میکند. این وابستگی مالی نهتنها آزادی زن را محدود میسازد، بلکه او را در موقعیتی قرار میدهد که برای کوچکترین تصمیمهای زندگی نیازمند اجازه یا حمایت مرد باشد. چنین ساختاری، استقلال فردی زن را به چالش میکشد و او را در چرخهای از وابستگی و بیقدرتی نگه میدارد. در نتیجه، توان مالی به ابزاری برای تثبیت سلطهی مردسالارانه تبدیل میشود؛ سلطهای که نهتنها در خانواده، بلکه در سطح اجتماعی نیز بازتولید میگردد. سیمون دوبووار (فیلسوف و نویسنده فرانسوی) و معتقد است:«زن زمانی آزاد میشود که از نظر اقتصادی مستقل باشد؛ هیچ آزادیای بدون استقلال مالی وجود ندارد.»
الهام میگوید:«مشکلاتی که بعد از ازدواج برای من پیش آمد باعث شد به این نتیجه برسم که حتماً یک خانم باید از لحاظ مالی مستقل باشد و وابسته به یک مرد نباشد. زیرا ممکن است بعدها در زندگی مشکلی پیش بیاید و تفاهمی وجود نداشته باشد، و در صورت نداشتن استقلال مالی، زن مجبور شود به ادامهی زندگی با همسر تن دهد. این واقعاً یک معضل است و در جامعهی ما یک خانم حتماً باید از لحاظ مالی مستقل باشد و وابسته به یک مرد نباشد.»
گام نخست الهام؛ رهایی از یوغ وابستگی
بنابراین نقطهی آغاز رهایی الهام از وابستگی به همسر و شروع استقلال او، تصمیمی بود برای رهایی از یوغ همسر و ایجاد اشتغال. این انتخاب، نخستین گام در مسیر بازسازی هویت فردی و دستیابی به استقلال اقتصادی به شمار میآید. اما باور ریشهدار وابستگی اقتصادی به مرد، گاهی چنان در ذهنیت زنان نفوذ کرده است که خود آنان نیز علیه زنان دیگر عمل میکنند؛ بهگونهای که محدودسازی و قضاوت تنها به دلیل زن بودن، از سوی زنان بازتولید میشود. این بازتولید اجتماعی نشان میدهد که سلطهی اقتصادی مردان نهتنها روابط خانوادگی را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه در سطح فرهنگی نیز به شکل هنجارهای پذیرفتهشده بازتاب مییابد.
الهام دربارهی موانع طلاقش چنین میگوید: «یک موضوعی که میخواستم دربارهی آن صحبت کنم این است که زمانی که میخواستم برای طلاق با همسر سابقم اقدام کنم، وقتی جهت مشاوره مراجعه کردیم به مشاورهی قبل از طلاق، خانمی که در آنجا به عنوان روانشناس ارزیابی میکرد به من گفت: "خانم، شما فردا میخواهید چه کار کنید؟ جدا بشوید، نه تحصیلاتی دارید، نه پولی، نه وضعیت مالی." من هم گفتم: "ببینید خانم، من نمیتوانم فقط به خاطر نان شب یا نیازم با یک انسان زیر یک سقف بمانم، در حالیکه هیچ احترامی نداشته باشم." به همین دلیل این موضوع برای من جالب بود که دربارهاش بگویم؛ اینکه واقعاً یک انسان باید در مرحلهی اول زن بودن را کنار بگذارد و پیش از هر چیز، خودش و انسان بودنش را در نظر بگیرد، و بعد فکر کند که یک زن است.»
انسان پیش از زن؛ بازتعریف ارزش و کرامت فردی
زنان بسیاری در وجود خود این باور را پذیرفتهاند که چون جنسیت آنان چیزی غیر از مرد است، باید بپذیرند که ضعیف و نیازمند مردان هستند. اما یک زن بایستی در نظر بگیرد که او نیز مانند مرد یک انسان است و میتواند تمام کارهایی را که مردان انجام میدهند، انجام دهد. الهام با همین باور توانسته بود خود را رها سازد و کسبوکاری برای خود راهاندازی کند. اما در همین کسبوکار نیز مردسالاری تلاش کرده است تا در برابر الهام قدرتنمایی کند. او میگوید: «یکی از مشکلات کار من، که در کنار خیابان کالاهایم را میفروشم، این است که همکاران مرد دوست ندارند خانمی کنار آنها کار کند. من هم مجبور شدم گوشهی خلوتی را پیدا کنم که البته فروش چندانی هم ندارم.» همین فشارها از سوی دستفروشان مرد باعث شده که الهام فروش کمتری داشته باشد. او ادامه میدهد: «قیمت کارها از ٢٠ هزار تومان شروع میشود تا رنج قیمت کمی بالاتر. فروش آنچنانی نیست و در طول روز ممکن است فقط چند فروش داشته باشم و حدودا در طول روز بین ٢٠٠ الی ٣٠٠ هزار تومان درآمد دارم. چون توان مالی اجاره جایی را ندارم، مجبور هستم کنار خیابان میز و صندلی بگذارم و دستفروشی کنم.»
ضرورت اجتماعی استقلال اقتصادی زنان
تجربهی الهام نشان میدهد که استقلال اقتصادی زنان نهتنها یک انتخاب فردی، بلکه ضرورتی اجتماعی است. او با وجود فشارهای خانوادگی، فرهنگی و حتی رقابتهای مردسالارانه در محیط کار، توانسته است مسیر خود را آغاز کند. هرچند موانع بسیاری همچنان پیش روی اوست، اما همین تلاشها بیانگر آن است که زن بودن به معنای ضعف یا وابستگی نیست، بلکه انسان بودن و حق انتخاب داشتن، نخستین گام برای رهایی و ساختن آیندهای متفاوت است.