سهم الارث دختران؛ محدویت از قانون تا سنت
در شجرهنامهها و سنتهای دیرینه، دختران گاه به چشم نمیآیند؛ نامشان محو میشود، سهمشان نادیده گرفته میشود و «اجاق کور» بر سر میراث خانواده سایه میافکند.
سوماکرمی
جوانرو- از گذشته تاکنون، تفکرهای پدرسالارانه زندگی دختران را شکل داده و محدود کرده است. در این نگاه، پس از ازدواج دختران گاهی جزو خانواده به حساب نمیآیند و شرایط مشابه برای پسران برقرار نیست. پسران نماد قدرت و تداوم نسل خانواده محسوب میشوند، در حالی که دختران، اگرچه بخشی از خانوادهاند، اغلب نادیده گرفته میشوند. در چنین شرایطی، ارثی که به دختر میرسد «هدر رفته» تلقی میشود، اما برای پسران، مالکیت بر اموال خانواده طبیعی و قابل قبول است.
موضوع توزیع ارث بین دختران و پسران همواره یکی از مسائلی بوده که پژوهشگران، حقوقدانان و فعالان حقوق زنان به آن توجه ویژهای داشتهاند، اما تاکنون تلاشها برای اصلاح این وضعیت به نتایج ملموس منجر نشده است. بر اساس قوانین ایران، سهم پسران از داراییهای والدین دو برابر سهم دختران تعیین شده است. این نابرابری قانونی در عمل سبب میشود بسیاری از زنان حتی سهم اندک خود را دریافت نکنند یا در برخی خانوادهها بهطور کامل از حق ارث محروم بمانند.
چنین وضعیتی زنان را در موقعیت دشواری قرار میدهد: از یک طرف، همسران آنها ممکن است انتظار داشته باشند ارث خود را مطالبه کنند و از سوی دیگر، برادرانشان با تهدید به قطع رابطه یا فشارهای خانوادگی آنها را باز میدارند. این مسئله نه تنها یک نابرابری مالی است، بلکه نمونهای از محدودیتهای اجتماعی و جنسیتی است که زنان در جامعه با آن مواجه اند .
بسیاری از زنان از ترس قضاوتهای اجتماعی حاضر میشوند حق خود را نادیده بگیرند تا مبادا از نگاه مردان، «خواهر بد» تلقی شوند. این فشار اجتماعی، بخشی از سازوکار نابرابریهای جنسیتی است که زنان را در مواجهه با خانواده و جامعه محدود میکند.
سهیلا رستمی زن ۳۵ساله جوانروی میگوید: با وجود اینکه سالها گذشته و همه چیز تغییر کرده است، اما هنوز هم در بسیاری از خانوادهها سهمی از ارث به دختران داده نمیشود. به گفته او، وقتی بحث ارث پیش میآید، نگاهها عوض میشود و دختران به حاشیه میروند؛ گویی حق آنها کمتر از دیگران است و میتوان بهسادگی نادیدهاش گرفت.
سهیلا به پیامدهای این ناعدالتی اشاره میکند و میگوید: نتیجه این نگاه را میتوان در زندگی روزمره بسیاری از دختران شهر دید؛ دخترانی که بهدلیل محروم ماندن از ارث، ناچارند با بیپولی و بیپناهی زندگی کنند، در حالی که خانه و زمین پدری در اختیار برادرانشان قرار دارد. او تأکید میکند این نابرابری فقط یک اختلاف خانوادگی نیست، بلکه مستقیماً بر امنیت و آینده دختران تأثیر میگذارد.
او معتقد است زیر پا گذاشتن حق شرعی و قانونی دختران را نمیتوان «رسم» نامید. به گفته او، این کار ظلم آشکار است و تا زمانی که خانوادهها و اطرافیان در برابر آن سکوت کنند، این بیعدالتی ادامه خواهد داشت. او میگوید دختر هم انسان است و حق دارد سهم خود را بگیرد و بیتفاوتی در برابر این وضعیت، به معنای شریک شدن در ظلم است.
ثریا زنی که از لحاظ مالی با مشکل مواجه است اما خانواده اش هیچ کمکی به او نمیکنند چون معتقدند سهم برادرانش است. او میگوید: شاید باورش برایتان سخت باشد، اما من همان کسی هستم که پدر و مادرم در زمان سختیها و بیماریهایشان فقط با من تماس میگرفتند. با این حال، بعد از ازدواجم شنیدم پدرم میگفت دیگر ازدواج کرده است و زندگی و خرجومخارجش به ما ربطی ندارد. حرفهایی میزد که انگار اگر من بمیرم هم حتی مراسمم را قبول نمیکنند.
این در حالی بود که برادرزادههایم را بیشتر از من از خودش میدانست، انگار آنها وارث و ادامهدهنده نسلش بودند. کاش فقط از نظر ارث تفاوت قائل میشدند، اما حتی نوع رفتارش هم طوری است که انگار دخترش دیگر متعلق به خانواده اش نیست.
او ادامه میدهد: من و همسرم از نظر مالی وضعیت خوبی نداریم و این موضوع هیچوقت برایشان اهمیتی ندارد. در مقابل، هر ماه برای برادرم خرید میکنند و او بدون پرداخت کرایه در خانه آنها زندگی میکند. بارها بچههایم حسرت رفتارهایی را خوردهاند که پدرم با برادرزادههایم دارد.
وقتی دختر وارث شمرده نمیشود؛ پلی برای انتقال داراییهای خانوادگی
شکوفه محمدی، تکفرزند یک خانواده است. پدرش مالک چند قطعه زمین و یک واحد مسکونی است. او میگوید: بارها شنیدهام که هنگام صحبت درباره داراییهای پدرم، در پایان جملهای تکرار میشود «چه فایده که پسری ندارد، چه فایده که وارثی ندارد، «اجاقش کور است این همه زمین و مال به چه دردی میخورد».
به گفته او، در این حرفها نه نامی از خودش برده میشود و نه او بهعنوان فرزند پدرش به رسمیت شناخته میشود.
شکوفه میگوید: همین نگاه باعث شده در طول سالها، پسرعموهایم که اختلاف سنی زیادی با من دارند، به خواستگاریام بیایند. به گفته او، دلیل این خواستگاریها صریح یا ضمنی مطرح میشده است؛ اینکه: نباید این مال و اموال به دست غریبهها بیفتد.
او اشاره میکند که: در این میان، خواست و جایگاه من اهمیتی ندارد و بیشتر شبیه پلی برای انتقال داراییهای خانوادگی دیده میشوم.
شکوفه در پایان می گوید : چنین برخوردهایی این احساس را به من میدهد که نه بهعنوان یک انسان مستقل، بلکه صرفاً بهعنوان واسطهای برای حفظ ارث و میراث خانوادگی دیده میشوم، گویی تک فرزند بودن و نداشتن برادرد او را از وارث بودن حذف میکند.
محدویت از قانون تا سنت
یکی از وکیلهای جوانروی میگوید: بر اساس قانون ایران، سهم ارث دختران نصف پسران است. اما در بسیاری از خانوادهها، حتی این سهم قانونی هم به زنان داده نمیشود. سنتها و باورهای پدرسالارانه مانع میشوند که زنان بتوانند حق خود را درخواست کنند.
او ادامه میدهد: بارها شاهد بودهام زنانی که در این مناطق تلاش کردهاند سهم خود را بگیرند، مورد قضاوت و فشارهای خانوادگی قرار گرفتهاند. گاهی برادران، پدران یا حتی همسران آنها با تهدید به قطع رابطه یا انتقادهای اجتماعی، زنان را از گرفتن حقشان بازمیدارند.
این وکیل تأکید میکند: مشکل تنها قانونی نیست. قانون سهم را مشخص کرده، اما فشارهای فرهنگی و سنتی باعث میشود زنان حتی نصف سهم قانونی خود را دریافت نکنند. این موضوع نه تنها یک نابرابری مالی است، بلکه بر هویت، استقلال و آینده زنان نیز اثر میگذارد.
تا زمانی که نگاهها و باورهای مردم نسبت به این موضوع تغییر نکند، قانون به تنهایی قادر نیست حقوق زنان را تضمین کند. فشارهای فرهنگی و سنتی همچنان مانع دریافت حتی سهم قانونی دختران میشود.