بدن زن، میدان سیاست؛ آیا «حجاب» پروژه‌ای برای اطاعت‌سازی همگانی است؟

مجلس خبرگان، به‌جای نظارت بر قدرت، این‌بار در صف اول سیاست‌گذاری برای کنترل بدن زنان ایستاده؛ از تشویق حجاب با تخفیف مالیاتی تا پیامک‌های هشدار. اما این «تشویق» به نفع کیست؟ اطاعت یا حذف؟

مرکز خبر- روز دوشنبه مجلس خبرگان رهبری جمهوری اسلامی، نهادی که وظیفه نظارت بر رهبر و انتخاب او را بر عهده دارد، در قم گرد هم آمد و در جلسه سالانه خود، بار دیگر مسئله «حجاب» را محور سخن و تصمیم قرار داد. در این جلسه، اعضا خواستار تصویب قوانینی شدند که برای زنانی که «حجاب کامل» دارند، مزایایی مانند تخفیف مالیاتی و معافیت از جرایم رانندگی در نظر بگیرد.

در همین راستا، فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، در نشستی خبری درباره ارسال پیامک‌ برای زنان در رابطه با پوشش، گفت: «دولت این روند را پیگیری می‌کند. ما نگرانی‌هایی درباره هنجارشکنی‌هایی داریم که در حال وقوع است». مهاجرانی پیشتر نیز مسئله حجاب را «فرهنگی و تربیتی» خوانده بود.

از سوی دیگر، مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور دولت، در جمع خبرگان با اشاره به پوشش همسرش که چادری بوده، گفت: «در دانشگاه تنها دو دختر چادری بودند، یکی از آن‌ها همسر من بود و با همین معیار با او ازدواج کردم». او افزود: «اگر رفتار ما باعث بدتر شدن اوضاع شود، نباید ادامه‌اش دهیم، اما در برابر برهنگی و ساختارشکنی بی‌تفاوت نخواهیم بود.»

در حالی که نظام جمهوری اسلامی با ابزارهایی همچون قانون‌گذاری درباره حجاب، ارسال پیامک‌های هشدار، برگزاری راهپیمایی‌های دولتی علیه زنان و تصویب سیاست‌های پاداش‌محور در مجلس خبرگان، فشارها بر زنان را تشدید کرده، کارشناسان از یک سیاست هدفمند برای حذف زنان از عرصه‌های عمومی و کسب امتیاز سیاسی از نهادهای بین‌المللی می‌گویند. در گفت‌وگو با نادیا الیاسی، کارشناس علوم اجتماعی، ابعاد این سیاست را بررسی کرده‌ایم.

در گفت‌وگو با نادیا الیاسی، کارشناس علوم اجتماعی، از او درباره معنای اجتماعی این گفتارها و تصمیم‌ها می‌پرسیم:

 

خانم الیاسی، در ظاهر این سیاست‌ها برای «تشویق» به حجاب است، اما شما چه تحلیل از این روند دارید؟

 ببینید، آنچه ما اینجا با آن مواجه‌ایم چیزی فراتر از سیاست‌گذاری فرهنگی‌ست. این دقیقاً همان سیاست «تشویق و تنبیه» است که در بسیاری از نظام‌های اقتدارگرا و سرمایه‌محور برای مطیع‌سازی انسان‌ها به کار می‌رود. در این سازوکار، با وعده مزایا، مثل تخفیف مالیاتی یا معافیت از جریمه رانندگی، زنان را به نوعی خاص از زیست، یعنی حجاب اجباری، تشویق می‌کنند، و همزمان با تهدید، جریمه، و حذف اجتماعی، دیگر زنان را تنبیه می‌کنند.
این یک سازوکار کنترل روانی و اقتصادی‌ست که نخست زنان را هدف می‌گیرد، چون زنان محور پویایی اجتماعی‌اند. وقتی زنان را مطیع ساختی، راه برای اطاعت‌پذیر کردن کل جامعه هموار می‌شود.

در واقع، با این روش، بدن زن را به میدان اطاعت بدل می‌کنند و پوشش او را به شاخص وفاداری به نظام سیاسی و دینی تبدیل می‌کنند. این نه یک سیاست فرهنگی، بلکه ابزار سلطه و انقیاد است. هدف نهایی، سرکوب مقاومت، از بین بردن عاملیت و بازتولید جامعه‌ای ساکت و هم‌رنگ است.

 

این روند چه تأثیری در ساختارهای اجتماعی و سیاسی دارد؟

 این روند، در اصل سیاستی برای کنترل است؛ کنترلی که با هدف حفظ و تثبیت قدرت اعمال می‌شود. نظام مردسالار جمهوری اسلامی بر این باور است که تنها از طریق کنترل می‌تواند بقای خود را تضمین کند، کنترل بر بدن زن، پوشش زن، حضور زن در جامعه.

زن، در این چارچوب نه یک فرد بلکه یک «نقطه حساس قدرت» در جامعه است. وقتی این نقطه را محدود، منزوی و قابل مدیریت کردی، در واقع بقیه جامعه را هم در مشت گرفته‌ای.

کنترل زن به‌مثابه کنترل جامعه است. وقتی زن در خانه محبوس شد، سیاست، خیابان، دانشگاه، اقتصاد، همه از انرژی دگرگون‌کننده تهی می‌شوند و قدرت موجود بدون تهدید به حیات خود ادامه می‌دهد.

این سازوکار، نه‌تنها زنان را حذف می‌کند، بلکه ساختارهای اجتماعی را از خلاقیت، اعتراض و پویایی تهی کرده و سیاست را به امر مردانه و مطیع بدل می‌سازد. در نهایت، آنچه شکل می‌گیرد جامعه‌ای منزوی، بی‌قدرت و بی‌صداست.

 

شما به «ساختار» اشاره کردید. آیا این سیاست‌ها از بالا و توسط نهاد ولایت فقیه هدایت می‌شود؟

 دقیقاً. مجلس خبرگان که بازوی اصلی نهاد ولایت فقیه است، وقتی چنین سیاست‌هایی را توصیه می‌کند، به وضوح نشان می‌دهد که حجاب برای جمهوری اسلامی یک ابزار سیاسی است، نه امر دینی یا فرهنگی. این ابزار، نه تنها در سرکوب زنان به کار می‌رود، بلکه به ابزاری برای امتیازگیری از نهادهای بین‌المللی وحقوق بشری و زنان هم تبدیل شده است.

 

چطور؟ یعنی این سرکوب تبدیل به امتیاز برای نظام می‌شود؟

 بله، جمهوری اسلامی با سرکوب زنان، واکنش نهادهای حقوق بشری را برمی‌انگیزد و سپس با ارائه وعده‌های اصلاح یا امتیازدهی‌های جزئی، از همین نهادها مشروعیت بین‌المللی کسب می‌کند. این یک بازی دوگانه است: سرکوب در داخل، امتیاز در خارج.

اما باید تأکید کرد که بسیاری از این نهادهای بین‌المللی، ساختارهایی نمادین‌اند که به‌ندرت اقدام مؤثر و پایدار انجام داده‌اند، چرا که خود نیز بخشی از نظم جهانی مردسالار و سرمایه‌محورند. در واقع، هیچ نهاد رسمی و بین‌المللی‌ای وجود ندارد که به‌طور کامل از این نظم جدا باشد، مگر نهادها و سازمان‌های متشکل مردمی.

متأسفانه همین نهادهای مردمی، به‌ویژه نهادهای مستقل زنان، امروز در ایران زیر فشار و تهاجم مستقیم جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند؛ چرا که تنها این صداهای ریشه‌دار و مستقل‌اند که می‌توانند در برابر ساختار قدرت بایستند.

 

آیا به نظر شما این نهادها در قبال سرکوب زنان مسئول‌اند؟

صددرصد؛ این نهادها باید پاسخگو باشند. اگر مدعی نمایندگی زنان در جهان‌اند، باید موضعی شفاف و عملی داشته باشند. نمی‌توان از «برابری» گفت و در برابر قتل، زندان، اعدام و حذف زنان در ایران سکوت کرد. بنا بر گزارش سازمان حقوق بشر ایران، تنها در سه‌ماهه نخست سال ۲۰۲۵، دست‌کم ۲۳۰ نفر ـ از جمله ۸ زن ـ در ایران اعدام شده‌اند. همچنین آمارها نشان می‌دهد بیش از ۲۳ درصد از زنان بالای ۱۵ سال در ایران، تجربه خشونت خانگی دارند.

 

و در نهایت، راه برون‌رفت چیست؟

 اتحاد جامعه باید با محوریت زنان شکل بگیرد. اگر زنان از فضای عمومی حذف شوند، کل جامعه منزوی خواهد شد. اگر امروز زنان در خیابان نباشند، فردا نوبت دیگران است. ما به همبستگی گسترده نیاز داریم؛ هم از سوی مردان، هم از نهادهای مستقل و هم از رسانه‌ها.

این تنها راه مقابله با پروژه خانه‌نشین‌سازی زنان به بهانه «حجاب» است. نظام همین سیاست را در دهه ۶۰ و ۷۰ اجرا کرد؛ آن‌زمان نیز بدن زن را به میدان نبرد ایدئولوژیک تبدیل کردند و امروز همان مسیر را با شکل‌های تازه ادامه می‌دهند.