زبان صلح، ابزار جنگ؛ مواضع کشورهای عربی در قبال جنگ ایران و اسرائیل

با شعله‌ور شدن آتش جنگ ایران و اسرائیل، جهان عرب صدای صلح سر داد؛ اما این صدا، پژواکی از ترس بود یا دیپلماسی‌ای خنثی میان سود، سکوت و همدستی؟

 

شیلان سقزی

در بحبوحه‌ یکی از بی‌سابقه‌ترین رویارویی‌های مستقیم میان ایران و اسرائیل، کشورهای عربی با رویکردی محتاطانه، منعطف و چندلایه در تلاش‌اند از میان منافع ژئوپلیتیکی، ملاحظات امنیتی و فشارهای بین‌المللی، توازنی شکننده برقرار کنند. این جنگ فراتر از یک درگیری دوجانبه، چالشی ساختاری برای نظم منطقه‌ای و اقتصاد انرژی است. واکنش کشورهای عربی بیش از آنکه متحد یا خصمانه باشد، بازتابی از واقع‌گرایی سیاسی در فضایی از ابهام، محاسبه و ضرورت حفظ ثبات است.

در میانه‌ی یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر خاورمیانه، جنگ ١٢ روزه مستقیم ایران و اسرائیل و بدون حضور گروه‌های نیابتی ایران،  به یک بحران منطقه‌ای با ابعاد ژئوپلیتیکی گسترده بدل شده است. در این میان، کشورهای عربی که هر یک با ملاحظات سیاسی، امنیتی، مذهبی و اقتصادی متنوعی مواجه‌اند، در برابر این جنگ، مواضعی چندلایه، پیچیده و گاه متناقض اتخاذ کرده‌اند. از سویی، برخی از این کشورها روابط رسمی یا غیررسمی فزاینده‌ای با اسرائیل دارند و نگران نفوذ مجدد منطقه‌ای ایران هستند و از سوی دیگر، برخی دیگر به واسطه‌ی ملاحظات امنیتی، هم‌پیمانی استراتژیک و وابستگی‌های ژئوپلیتیکی به تهران، تلاش می‌کنند از ورود مستقیم به درگیری بپرهیزند یا حتی در جبهه‌ای نرم هرچند در ظاهر از ایران حمایت کنند. نکته کلیدی آن است که هیچ‌یک از کشورهای عربی در موقعیتی نیستند که بتوانند نسبت به این درگیری بی‌تفاوت باشند. جنگ ایران و اسرائیل با وجود آتش‌بس فعلی نه‌فقط بر امنیت، بلکه بر اقتصاد انرژی، کریدورهای کلیدی منطقه، پویایی‌های داخلی و آینده ائتلاف‌های سیال منطقه‌ای تأثیرگذار بوده است. همین واقعیت موجب شده است که واکنش‌های عربی، به جای اتحاد یا تقابل صریح، بیشتر به شکل موزاییکی از سیاست‌های مصلحت‌گرایانه، محافظه‌کارانه یا محاسبه‌گرانه بروز یابد.

 

تقابل تاریخی یا مصلحت دیپلماتیک؛ موضع خاکستری ریاض

عربستان سعودی، به‌عنوان قدرتمندترین کشور عربی و قطب رهبری جهان سنی، نسبت به جنگ ١٢ روزه ایران و اسرائیل موضعی چندلایه، پیچیده و محتاطانه دارد که این موضع هم تحت تأثیر سابقه طولانی تنش با ایران و هم در سایه تلاش‌های تازه برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل و بازسازی جایگاه منطقه‌ای ریاض شکل گرفته است. در رابطه با تنش دیرینه با ایران از رقابت مذهبی تا جنگ نیابتی می‌توان گفت ریاض و تهران در کشورهای یمن، سوریه، عراق و لبنان عملاً درگیر جنگ‌های نیابتی‌ بودند و ایران همواره از گروه‌هایی چون انصارالله، حشدشعبی و حزب‌الله در مقابل، عربستان از دولت‌های رسمی و جریان‌های سنی‌گرا حمایت می‌کردند. این تقابل‌ها سبب شده است عربستان نگاه تهدیدآمیز و امنیتی به قدرت‌گیری ایران داشته باشد. به عنوان مثال در حمله پهپادی به تأسیسات نفتی آرامکو در ٢٠١٩ که به ایران نسبت داده شد، عربستان آن را نشانه‌ای از خطر فزاینده نفوذ ایران دانست. در سال‌های اخیر و پس از پیمان ابراهیم، گمانه‌زنی‌هایی درباره احتمال عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل شکل گرفت. سفر محرمانه نتانیاهو به نئوم در سال ٢٠٢٠ و گفت‌وگوهای غیررسمی نشان‌دهنده این تمایل بودند. با این حال، درگیری اسرائیل با فلسطینی‌ها، خصوصاً جنگ غزه از سال ٢٠٢٣ تاکنون، این روند را موقّتاً متوقف کرد در بحران درگیری با ایران، عربستان وارد محور رسمی اسرائیل نشد، اما تمایل دارد ایران تضعیف شود، بدون آنکه خود مستقیماً وارد جنگ شود. در مارس ٢٠٢٣، در اوج انقلاب ژن ژیان آزادی در ایران عربستان با میانجی‌گری چین روابط دیپلماتیک خود را با ایران از سر گرفت، این تحول نشان می‌داد که عربستان به جای تقابل مستقیم، به دنبال مدیریت بحران و کاهش درگیری است. بنابراین در شرایط فعلی، ریاض نمی‌خواهد ادامه‌ی درگیری کنونی ایران و اسرائیل به یک بحران گسترده تبدیل شود که بی‌ثباتی اقتصادی و امنیتی در منطقه به‌ویژه در بازار نفت ایجاد شود. بنابراین سعودی‌ها با اتخاذ نقش صلح‌طلبانه و دیپلماتیک بر حفظ ثبات منطقه و امنیت انرژی تاکید دارد، زیرا نقش کلیدی در کریدور مهم گروه جی ٧ (کریدور عربی- عبری- غربی) دارد که قرار است هند را از طریق ریاض به اسرائیل و بعد به اروپا متصل کند، پس ادامه این جنگ را تهدیدی جدی برای امنیت اقتصادی منطقه می‌داند، بنابراین تلاش می‌کنند از هرگونه تشدید بعد آتش‌بس فعلی که ممکن است ثبات بازار نفت را به خطر بیندازد جلوگیری کنند.

 

امارات؛ بازیگر صامتِ فعال

امارات متحده عربی با رویکردی محافظه کارانه، ضمن اعلام لزوم توقف درگیری‌ها و تأکید بر اهمیت خویشتن‌داری تلاش می‌کند نقش میانجی‌گر منطقه‌ای را ایفا و از تشدید بحران جلوگیری نماید؛ زیرا روابط اقتصادی و دیپلماتیک رو به رشدی با اسرائیل دارد که پس از توافق ابراهیم در سال ٢٠٢٠ قوت گرفته است، به همین دلیل خواستار حفظ ثبات منطقه است و تلاش می‌کند ضمن حفظ روابط استراتژیک با اسرائیل، به عنوان میانجی‌گر بی‌طرف منطقه‌ای مطرح شود. ابوظبی با اتخاذ موضعی معتدل نظاره‌گر واکنش‌های درون منطقه است، بنابراین از تشدید و ادامه‌ی جنگ بعد آتش‌بس استقبال نمی‌کند و در پی راه‌حل‌های دیپلماتیک به دنبال تقویت جایگاه خود به عنوان مرکز دیپلماسی منطقه‌ای است.

 

 قطر؛ دیپلماسی به سبک دوحه

قطر به‌عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران دیپلماتیک خلیج عربی، رویکردی متمایز، عمل‌گرایانه و متوازن نسبت به تنش کنونی ایران و اسرائیل دارد. برخلاف امارات و بحرین که روابط رسمی با اسرائیل دارند، قطر هنوز چنین گامی برنداشته و تلاش می‌کند از تشدید درگیری جلوگیری کند و جایگاه خود را به‌عنوان میانجی‌گر معتبر منطقه‌ای حفظ نماید. قطر و ایران با وجود اختلافات ایدئولوژیک، «همسایگان راهبردی در خلیج» محسوب می‌شوند؛ مهم‌تر اینکه بزرگ‌ترین میدان گازی جهان (میدان پارس جنوبی/گنبد شمالی) میان دو کشور مشترک است. قطر هیچ‌گاه وارد رقابت‌های آشکار ضدایرانی نشده و در دوران محاصره قطر٢٠٢١-٢٠١٧ ، ایران یکی از مسیرهای اصلی پشتیبانی اقتصادی دوحه بود. این روابط باعث شد قطر در بحران کنونی موضعی بی‌طرف و صلح‌طلبانه اتخاذ کند. قطر حتی از مهم‌ترین حامیان مالی غزه و حماس بود. کمک‌های نقدی ماهانه قطر به نوار غزه -البته با موافقت رسمی اسرائیل- برای پرداخت حقوق، سوخت و کمک‌های بشردوستانه، نشان‌دهنده نقش پیشین دوحه در مدیریت تنش‌ها بوده است. در جنگ‌های پیشین اسرائیل و غزه، قطر با هماهنگی مصر برای آتش‌بس و کمک‌رسانی بشردوستانه تلاش کرده است. قطر حتی پیشتر چندین بار میزبان گفت‌وگوهای غیررسمی میان ایران و ایالات متحده درباره برجام و مذاکرات هسته‌ای بوده است. این نقش به دوحه جایگاهی ویژه در سیاست‌های منطقه‌ای داده است؛ کشوری که در عین نزدیکی به آمریکا، دروازه‌ای به تهران نیز محسوب می‌شود. این جایگاه انعطاف‌پذیر باعث شده قطر در معادله‌های پیچیده منطقه، نقش پُلی دیپلماتیک میان طرف‌های متخاصم بازی کند، بدون آنکه هزینه سیاسی یا امنیتی بالایی بپردازد.

 

از تنگه هرمز تا میز مذاکره؛ دیپلماسی فعال عمان در سایه جنگ

موضع کشور عمان نسبت به جنگ ایران و اسرائیل، ریشه در سیاست خارجی سنتی این کشور دارد که بر بی‌طرفی فعال، میانجی‌گری و حفظ ثبات منطقه‌ای استوار است. عمان همواره کوشیده است با حفظ روابط دیپلماتیک با همه طرف‌ها، از تشدید درگیری‌ها جلوگیری کند. از دهه‌ها پیش، مسقط به عنوان یکی از معدود کشورهای عربی روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران حفظ کرده است. در عین حال، روابط غیررسمی و گاه پنهانی با اسرائیل نیز داشته است.

در سال ٢٠١٨، سفر نخست‌وزیر وقت اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، به مسقط یکی از نشانه‌های رویکرد متعادل عمان بود. در بحران کنونی ایران و اسرائیل، عمان خواهان ادامه‌ی آتش‌بس و بازگشت به میز مذاکره است. مسقط در تلاش است تنش را از طریق مسیرهای دیپلماتیک کاهش دهد، چرا که به‌خوبی می‌داند بی‌ثباتی منطقه‌ای می‌تواند امنیت دریایی در تنگه هرمز را نیز تهدید کند که برای عمان حیاتی است. نمونه‌ای از نقش میانجی‌گرانه عمان، میزبانی مذاکرات پشت‌پرده ایران و آمریکا در پرونده هسته‌ای یکماه پیش بوده است، که احتمال دارد در صورت مذاکره و ادامه‌ی آتش‌بس ایران و اسرائیل، به چنین نقشی برگردد. در مجموع، عمان نه از ایران حمایت کامل می‌کند، نه از اسرائیل، بلکه تلاش دارد میانجی بی‌طرف باقی بماند و با ابزار دیپلماسی، مانع گسترش بیشتر تنش شود.

 

 بحرین در اردوگاه دیپلماسی ابراهیم

بحرین به‌عنوان یکی از کشورهای کوچک اما استراتژیک خلیج عربی، موضعی تقریبا هم‌سو با سیاست‌های منطقه‌ای اسرائیل و عربستان سعودی دارد. این کشور از سال ٢٠٢٠ با امضای «پیمان ابراهیم» روابط رسمی با اسرائیل برقرار و تلاش کرده است جایگاه خود را به‌عنوان یک متحد منطقه‌ای اسرائیل و غرب تثبیت کند. در درگیری کنونی ایران و اسرائیل، موضع بحرین برخلاف برخی کشورهای عربی، کمتر ملاحظه‌کار و بیشتر صریح و امنیت‌محور بوده است. بحرین، با جمعیتی اکثراً شیعه حوثی و حکومتی سنی‌مذهب، همواره ایران را تهدیدی امنیتی و ایدئولوژیک تلقی کرده است. مقامات بحرینی بارها ایران را به دخالت در امور داخلی کشور، تحریک ناآرامی‌های شیعیان و تأمین مالی گروه‌های معترض حوثی متهم کرده‌اند. این نگاه موجب شده است بحرین در هر تقابل منطقه‌ای که ایران در آن نقش دارد، به‌طور غریزی در جبهه مقابل تهران قرار بگیرد و از زمان عادی‌سازی روابط، بحرین میزبان هیأت‌های امنیتی و نظامی اسرائیلی بوده است. در مارس ٢٠٢٢، وزیر دفاع اسرائیل به منامه پایتخت این کشور سفر کرد و دو کشور توافق‌نامه همکاری امنیتی امضا کردند. همچنین ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا نیز در بحرین مستقر است که نشان‌دهنده نقش این کشور به‌عنوان پایگاه مهم عملیات غرب در منطقه است. در جریان افزایش تنش‌های ایران و اسرائیل، بحرین با وجود نداشتن نقش نظامی مستقیم، از مواضع اسرائیل دفاع و خواستار مهار تهدیدات ایران شده است. هم‌زمان اما، این کشور برای جلوگیری از بی‌ثباتی منطقه‌ای که می‌تواند بر اقتصاد، انرژی و امنیت داخلی‌اش اثر منفی بگذارد، خواهان کنترل بحران در چارچوب محدود و بدون گسترش آن به سایر جبهه‌هاست. در جریان حملات موشکی یا پهپادی ایران به مواضع اسرائیل یا متحدانش، بحرین معمولاً از طریق وزارت خارجه، بیانیه‌های محکومیت صادر کرده و بر «حق دفاع مشروع اسرائیل» تأکید نموده است. موضع بحرین در برابر جنگ ایران و اسرائیل، ریشه در نگاه امنیتی، ترس از نفوذ ایران، پیوند با اسرائیل و غرب، و تعهد به نظم منطقه‌ای مورد حمایت آمریکا دارد. این کشور تلاش می‌کند با تقویت ائتلاف‌های امنیتی خود، هم پیام قدرت به ایران بدهد و هم در برابر تهدیدات داخلی احساس آرامش کند. با این حال، مثل دیگر بازیگران خلیج عربی، بحرین نیز خواهان درگیری گسترده یا بی‌ثباتی منطقه‌ای نیست و سیاستی میانهم‌سویی آشکار و احتیاط پنهان در پیش گرفته است.

 

قاهره؛ محور میانه‌رو عربی

مصر به عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران جهان عرب، رویکردی محافظه‌کار، محتاط و استراتژیک نسبت به تنش میان ایران و اسرائیل اتخاذ کرده است. قاهره به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود در شمال آفریقا، کنترل کانال کلیدی سوئز و نقش تاریخی‌اش در معادلات فلسطین، همواره سعی نموده است در بحران‌های منطقه‌ای نقش ثبات‌ساز داشته باشد. در مواجهه با جنگ ایران و اسرائیل، مصر ترجیح می‌دهد نقش میانجی یا ناظر را ایفا کند تا از بی‌ثباتی در مرزهای شرقی‌اش یعنی غزه و صحرای سینا جلوگیری کند. قاهره از زمان پیمان صلح کمپ دیوید از سال ١٩٧٩ با اسرائیل روابط رسمی دارد و همکاری‌های امنیتی دو کشور به‌ویژه در زمینه مهار حماس در غزه، نقش داشت از سوی دیگر مصر بارها میانجی آتش‌بس میان اسرائیل و گروه‌های فلسطینی بوده است؛ آخرین نمونه آن، پیش از حمله ۷ اکتبر ٢٠٢٣ حماس به غلاف غزه نقشی میانجی‌گر پس از درگیری‌های مه ٢٠٢١ بود که منجر به توقف موقت درگیری‌ها شد.

با توجه به بحران اقتصادی مصر، تورم بالا و نارضایتی‌های داخلی، دولت عبدالفتاح سیسی تمایلی ندارد درگیر تنش‌های منطقه‌ای پرهزینه شود و ثبات داخلی اولویت نخست قاهره است، زیرا جنگ منطقه‌ای می‌تواند بر درآمدهای حیاتی مثل ترانزیت کانال سوئز یا گردشگری تأثیر منفی بگذارد. از سوی دیگر مصر تلاش می‌کند با عربستان، اردن و امارات در قالب محور میانه‌رو همکاری کند، اما از پیروی کامل از سیاست‌های آنها در قبال ایران نیز اجتناب می‌کند. این نوع سیاست‌ورزی به مصر اجازه می‌دهد در برابر هر سناریویی انعطاف‌پذیر باقی بماند و پس مصر به جای ورود به جنگ‌های نیابتی یا دنباله‌روی از سیاست‌های تهاجمی، سیاست «ثبات‌گرایی منفعل» را انتخاب کرده است. در صورت گسترش درگیری بعد آتش‌بس، قاهره تلاش خواهد کرد در کنار سازمان‌هایی مانند اتحادیه عرب، راه‌حل سیاسی را در پیش گیرد، چراکه امنیت مرزهای شرقی و اقتصاد شکننده مصر، اجازه ماجراجویی نظامی را نمی‌دهد.

 

اردن؛ حلقه میانی میان تنش و تنفس دیپلماتیک

اردن، کشوری کوچک اما با موقعیت ژئوپلیتیکی حساس در قلب خاورمیانه، در بحران جنگ ایران و اسرائیل موضعی محتاطانه، امنیت‌محور و هم‌سو با غرب و اسرائیل اتخاذ کرده است. اگرچه این کشور همواره سعی نموده است نقش میانجی در بحران‌های منطقه‌ای داشته باشد، اما در تقابل ایران و اسرائیل، جایگاه و منافعش او را به سمت اسرائیل و ائتلاف‌های غربی سوق داده‌اند. اردن یکی از اولین کشورهای عربی بود که با اسرائیل پیمان صلح رسمی (وادی عربه - ١٩٩٤) امضا کرد و از آن زمان روابط امنیتی، اطلاعاتی و گاه اقتصادی نزدیکی با تل‌آویو دارد. همچنین یکی از متحدان اصلی آمریکا در منطقه است و از کمک‌های سالانه مالی و نظامی واشنگتن بهره‌مند است. بنابراین در تقابل ایران با اسرائیل، اردن نمی‌خواهد در موضعی ضد اسرائیل قرار گیرد. پادشاه اردن پیش از نابودی گروه‌های نیابتی ایران نسبت به نفوذ ایران در عراق، سوریه و لبنان درباره «هلال شیعی» تحت رهبری ایران بارها هشدار داده بود، مفهومی که به حضور متحدان ایران از تهران تا مدیترانه اشاره داشت. از یک سوی، اردن با صدور بیانیه‌ی رسمی خواستار خویشتنداری و پرهیز از تشدید تنش‌ میان ایران و اسرائیل شده بود و در برخی گزارش‌ها آمده که اردن مانع عبور پهپادها یا موشک‌های ایرانی از حریم هوایی خود به مقصد اسرائیل شده است. از سوی دیگر بیش از نیمی از جمعیت اردن ریشه فلسطینی داشته و هرگونه همسویی آشکار با اسرائیل ممکن است واکنش اجتماعی و نارضایتی داخلی ایجاد کند. بنابراین مقامات اردنی در عین هماهنگی امنیتی با اسرائیل، در سطح رسانه‌ای و سیاسی سعی در حفظ بی‌طرفی دارند.

موضع اردن در قبال جنگ ایران و اسرائیل متکی بر واقع‌گرایی استراتژیک است. از یک‌سو تلاش می‌کند روابط خود با غرب و اسرائیل را حفظ کرده و در مقابل نفوذ ایران در مرزهایش ایمن بماند؛ از سوی دیگر، به‌دلیل افکار عمومی داخلی و موقعیت حساس فلسطینی‌ها، بی‌طرفی تاکتیکی و زبان دیپلماتیک را حفظ می‌کند. درنهایت اردن ترجیح می‌دهد جنگ ادامه‌دار نباشد، اما اگر مجبور به انتخاب شود به دلیل منافعش در مورد کریدور گروه جی۷ هند به اروپا که به عنوان کشور میزبان نقش کلیدی دارد، جانب ائتلاف عربی، غربی و عبری را می‌گیرد.

 

لبنان در تنگنای جغرافیا و ایدئولوژی

بیروت در مواجهه با جنگ ایران و اسرائیل در یکی از پیچیده‌ترین و متضادترین موقعیت‌های ژئوپلیتیکی و سیاسی قرار دارد. این کشور، بافتی شکننده از گروه‌های قومی، مذهبی و سیاسی دارد که هرکدام مواضع متفاوتی نسبت به درگیری تهران و تل‌آویو دارند. دولت لبنان به‌صورت رسمی تلاش می‌کند بی‌طرفی خود را در بحران‌های منطقه‌ای حفظ کند. اما در عمل، دولت مرکزی  کنترلی بر تصمیمات نظامی عجولانه بقایای گروه حزب‌الله را ندارد. این شکاف ساختاری باعث شده موضع لبنان دوگانه باشد در سطح بین‌المللی، بی‌طرف و درگیرنشده جلوه می‌کند؛ در سطح میدانی، به ظاهر بخشی از محور مقاومت فروپاشیده ایران است. افکارعمومی مردم لبنان هم به‌دلیل تنوع مذهبی (شیعه، سنی، مسیحی و دروزی) دیدگاه‌های متفاوتی دارند. در حالی که بخشی از جامعه شیعه از مقاومت ایران در برابر اسرائیل حمایت می‌کند، سایر اقشار موضعی متفاوت دارند.

 

بغداد در برزخ ژئوپلتیک یا دیوار دفاعی دیپلماسی

عراق در بحران ایران و اسرائیل در موقعیتی حساس و پیچیده قرار دارد. این کشور نه‌تنها از نظر جغرافیایی بین دو محور متخاصم قرار گرفته، بلکه از نظر سیاسی و مذهبی نیز در معرض نفوذ مستقیم حکومت ولایی‌محور ایران قرار دارد. با این حال، بغداد تلاش می‌کند در ظاهر سیاست بی‌طرفی و دورماندن از تنش را حفظ کند، در حالی که بخش‌هایی از حاکمیت و نیروهای شبه‌نظامی چون حشدالشعبی به‌وضوح در محور ایران هستند. دولت مرکزی عراق به رهبری محمد شیاع السودانی تلاش کرده  خود را از محور تنش تهران و تل‌آیو دور نگه دارد و او در مواضع رسمی بر حفظ حاکمیت ملی، عدم استفاده از خاک عراق برای حمله به کشورهای دیگر و عدم دخالت در درگیری ایران و اسرائیل تأکید کرده است. این دوگانگی یکی از چالش‌های مزمن سیاست در عراق است. بغداد در بحران ایران و اسرائیل میان دو خواست متضاد قرار دارد، تمایل دولت به بی‌طرفی و حفظ امنیت ملی، در برابر واقعیت نفوذ ایران از طریق تنها گروه‌ نیابتی مانده محور مقاومت ایران. این تضاد می‌تواند باعث شود عراق ناخواسته بخشی از میدان جنگ شود. در بهترین سناریو، دولت بتواند حاکمیت خود را حفظ کرده و از درگیری بعد آتش‌بس جلوگیری کند؛ اما در بدترین حالت، فعال شدن گروه‌های شبه‌نظامی می‌تواند عراق را درگیر بحران امنیتی جدی کند و بازهم این کشور را به قربانی نزاع دیگران در منطقه بدل سازد.

 

روژآوا در حاشیه آتش، در مرکز عقلانیت

در وضعیت پسااسد و محور مقاومت، سوریه تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه(ه‌س‌د (و عرب‌های نزدیک به جریان اخوان‌المسلمین قرار گرفته، موضع سوریه در قبال جنگ ایران و اسرائیل متفاوت از موضع کشورهای عربی است. نیروهای کورد تحت رهبری (ه‌س‌د) و پیگیری پروژه کنفدرالیسم دموکراتیک نسبت به جنگ ایران و اسرائیل موضعی بی‌طرفانه اما محتاطانه اتخاذ کرده‌اند. در همین راستا موضع عرب‌های اخوانی جهادی تحریر الشام نزدیک به ترکیه تقابل با ایران و فاصله‌گرفتن از اسرائیل است. این گروه به عنوان یک جریان سیاسی–اسلامی، سنتاً مخالف نفوذ ایران و مذهب شیعی است. آن‌ها ممکن است از تضعیف ایران استقبال کنند. با این حال، به‌دلیل ایدئولوژی اسلامی خود، تمایلی به ائتلاف علنی با اسرائیل ندارند و بیشتر به دنبال راه‌حل سیاسی از طریق قطر یا ترکیه هستند. اکنون هم کوردها و هم جریان‌های عربی پس از سال‌ها جنگ داخلی، به‌دنبال ثبات نسبی هستند. بنابراین سیاست خارجی آن‌ها، حفظ کنترل محلی و دریافت کمک‌های بین‌المللی است. پس سوریه کنونی با بازیگری کوردها و عرب‌ها به دنبال بازسازی، ثبات داخلی و حمایت بین‌المللی خواهد بود تا مداخله در جنگ‌های ایدئولوژیک منطقه‌ای. کشورهای عربی جدا از مسائل و بحران‌های داخلی خود با رویکردهای متنوع و متضاد در برابر جنگ ایران و اسرائیل قرار دارند. برخی به دنبال تقویت ائتلاف ضدایرانی و همکاری با اسرائیل هستند، برخی از تشدید جنگ پرهیز می‌کنند و تلاش می‌کنند میانجی‌گری کنند و برخی به دلیل وابستگی‌های داخلی و منطقه‌ای امکان نقش‌آفرینی مستقیم دارند یا تهدید به درگیری گسترده‌تر می‌کنند. این پیچیدگی‌ها باعث می‌شود آینده منطقه که مدام سیال و در حال قطب‌بندی است نامطمئن و پرتنش باشد و هرگونه تحرک نظامی یا سیاسی می‌تواند زنجیره‌ای از واکنش‌ها و پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی را به همراه داشته باشد.