تقلای متأثران از نظام رسمی جهت تحریف در منشأ و مضمون شعار

اگرچه جنبش آزادی زنان کورد خود را به عنوان یک جنبش فمینیستی تعریف نمی‌نماید، اما دارای رویکردی است که به سبب آن فمینیسم قدرت یافته، در عرصه‌ی سیاسی مؤثر گشته و به مؤثرترین نیرو در برابر نظام تبدیل می‌گردد.

زوزان سیما عضو آکادمی ژنئولوژی

 

«ژن ژیان آزادی» بعنوان شعار اساسی خیزش­های ایران و شرق کوردستان در تمام دنیا انعکاس یافت و راهگشای توسعه‌ی این خیزش­ها به سوی یک انقلاب با کاراکتری زنانه گشت. اما بحث و جدل­های بسیاری پیرامون این شعار وجود دارد. در مورد شعارهای «مرگ بر دیکتاتور، کوردستان گورستان فاشیستان، آزادی برای بلوچستان» و «آذربایجان بیدار است، حامی کوردستان است» چنین مباحثی ایجاد نگردید. پس وجه تفاوت «ژن ژیان آزادی» در کجاست و محور این مباحث چیست؟

یکی از موضوعات مورد بحث پیرامون این شعار، معنا، خاستگاه و هویت آن است. این شعار ده‌ها سال است که از سوی جنبش آزادی­ زنان کورد در میادین، عرصه‌ی جنگ گریلایی، عملیات­‌های مقاومت‌طلبانه، کنگره‌ها و کنفرانس‌ها سر داده می‌­شود. عبدالله اوجالان از اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی بدینسو انقلاب کوردستان را به عنوان «یک انقلاب زنان» تعریف و بازگویی نموده است. او این امر را به چالش می‌کشد که چرا علی‌رغم اینکه کلمات «ژن» و «ژیان» در زبان کوردی از یک ریشه‌ی مشترک برخوردارند، زندگی و نام زنان امروزه با مرگ تداعی می‌شود. در سال­‌های ۱۹۹۰ نیز عبدالله اوجالان بار دیگر از مبارزه برای یکی نمودن مجدد زن با زندگی (یکی نمودن «ژن» با «ژیان») بحث نمود. منابع و تاریخ سخنان وی در این باره موجود هستند. تلاش جهت اثبات نبود رابطه­‌ی میان این شعار با عبدالله اوجالان و جنبش آزادی زنان کردستان، در انداختن خویش به وضعیتی خنده‌دار بوده و معنای چندانی ندارد.

عبدالله اوجالان و جنبش آزادی زنان کورد این شعار را تنها به گفتار محدود ننموده  بلکه آن را به رهنمودی جهت مبارزه و زندگی مبدل کرده­‌اند. مسئله، فراتر از اینکه این شعار نخستین بار از سوی چه کسی و کجا بر زبان رانده شده، این است که جنبشی وجود دارد که دارای نظریه­، نهادینگی و مبارزه‌ای است که پیوند میان زن و زندگی را برقرار می­کند. علاوه بر این قریب به چهل سال است که این جنبش در حال مبارزه بوده و در همه­ی بخش­های کردستان؛ خاورمیانه، اروپا و آمریکای لاتین تاثیر بر جای گذاشته است. این جنبش راهگشای بوجود آمدن ارتش زنان و یک جنگ قدرتمندانه با ترکیه این دومین نیروی بزرگ ناتو و داعش این تاریک‌ترین نیروی تروریستی اعصار اخیر گشت. البته که پشت‌زمینه‌ی این مبارزات عظیمی که بخش اساسی آن را زنان تشکیل می‌دهند، اثباتی قوی برای اندیشه‌های مذکور است. 

این جنبش همزمان با انقلاب روژآوای کوردستان و رهایی شنگال از چنگ داعش و گسترش در همه­ی دنیا خصلتی جهان­شمول کسب کرده است. دلیل تعریف انقلاب روژآوا به عنوان انقلاب زنان صرفا به دلیل حضور زنان در جنگ نیست، بلکه بدین سبب است که جنبش آزادی زنان کورد مکانیسم­های تصمیم­گیری، حق سخن و نیروی تصمیم­گیری را برای زنان بوجود آورده است. زنان با ارتش، فرمانده و استراتژی­های جنگی خود مبارزه می­کنند. مهم­تر از همه جنبش آزادی زنان کورد سازمان­های ویژه و خودویژه‌ی خود را ایجاد نموده و در هر جایی که حضوری موثر و سازمانی دارند دارای سیستمی با نظام خوددفاعی، خودمدیریتی، اقتصادی ویژه که سعی در خودکفایی دارد و سیستم قضایی مختص به خود می‌باشند. این جنبش و نیروی دفاعی تنها به آزادسازی شنگال و مناطق شمال و شرق سوریه محدود نمانده بلکه در همین مناطق نیز ارتش و پلیس زنان، نیروهای خوددفاعی، امنیتی، سیستم قضایی و نظام کمون-کوپراتیو و مهم­تر از همه نظام نمایندگی برابر و ریاست مشترک را نیز نهادینه­ ساخته­اند. 

اجرایی گشتن شعار «ژن ژیان آزادی» و یا آنچه که به آن انقلاب زنان می­‌گوییم، جمع این موارد است. ژنئولوژی نیز بیانگر رویکرد علم اجتماعی­ است که از شرایط تاریخی و اجتماعی خالق این تحولات برآمده و تکوین یافته است. ژنئولوژی نگرشی‌ است­ که هدف آن چاره‌یابی مسائل اجتماعی با رویکردی علمی مبتنی بر آزادی­خواهی زنان است. با بنیاد قرار دادن موضوعات مورد تحقیق، متدهای تحقیق و راهکارهایی که ارائه می‌دهد و فعالیت‌هایش را و همچنین بستر اجرای این موارد و همچنین سازماندهی‌های اجتماعی لازمه برای اجرای این موارد را تودرتو توسعه می‌دهد.

پس از بیان مختصر این موارد جهت درک انقلاب زن، زندگی بر مبنای شعار «ژن ژیان آزادی» و رهنمود مبارزه و سازماندهی آن، می‌توانیم به ارزیابی پشت پرده­ی ذهنیتی بپردازیم که سعی دارند نشان دهند که این شعار و عبدالله اوجالان و جنبش آزادی زنان کورد با هم پیوند و ارتباطی ندارند.

دیدگاه اوریانتالیستی اروپامحور، زنان خاورمیانه­‌ای را بصورتی مورد بررسی قرار می‌دهد که از سوی دین، خانواده و فشار مردسالارانه سرکوب گشته و فاقد اراده بوده و دارای حق اظهار نظر نیستند. آن‌ها این اندیشه را تحمیل می‌کنند که تنها راه آزادی این زنانی که در وضعیت مذکور قرار دارند، می‌تواند از رهگذر اندیشه­‌ی مدرن اروپایی باشد و بس! این دیدگاه تنها مختص به اروپاییان نبوده و متأسفانه در میان جریان­‌های روشنفکری خاورمیانه‌ای متأثر از افکار اوریانتالیستی نیز وجود دارد. این افراد و محافل نمی‌خواهند زنانی را ببینند که متکی به اراده، تفکر و نیروی ذاتی خود بوده و به سطح سوبژگی رسیده‌اند.

یکی از ابعاد مواضع منفی نسبت به اوجالان و جنبش آزادی زنان کوردستان، این رویکرد اوریانتالیستی است. علی‌­رغم نتایج به بار آمده­ی تاریخی بسیار و اراده­ی مقاومت و سازماندهی، دستاوردهای خلق شده توسط جنبش زنان کوردستان نادیده انگاشته می‌­شود. این جنبش که توانسته خارج از سیستم موجود باقی مانده و به جزئی از سیستم تبدیل نشود و به حمایت و کمک­‌های نهادهای با مرکزیت اروپا متکی نباشد، واقعیت گرایش لیبرالیست در باب آزادی زنان را برملا می‌نماید. رویکرد غرب‌محور که در برخی از کشورها همچون افغانستان و عراق توانسته با تاسیس سازمان­‌های غیردولتی (NGO) رادیکالیسم مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی زنان را از میان بردارد، قادر نگشته تا جنبش آزادی‌خواهی زنان کوردستان را به این گرایش بکشاند­. کسانی که در برابر تهاجمات علیه جنبش زنان در روژآوا، شنگال و باکوور کوردستان سکوت اختیار کردند، در انتظار شکستن اراده­ی مذکور بوده تا بدان گونه گرایش لیبرالی خود را به نام رهیافت به خورد زنان بدهند و آنان را نیز منفعل نمایند تا راه بر اندیشه‌های نئولیبرالیستی‌شان گشوده شود!

اندیشه‌های عبدالله اوجالان علی‌­رغم قرار گرفتن وی در شرایط ایزولاسیون شدید و سخت به مدت ۲۴ سال، در تمام نقاط دنیا مورد بحث و پذیرش قرار می­گیرد. وی که «ژنئولوژی» را بر مبنای انتقاد از جنسیت­‌گرایی موجود در علم و علم پوزیتیویستی اروپامحور پیشنهاد نموده، توجهات بسیاری به خود جلب کرده است. از این نظر می‌بینیم که یکی از ابعاد ایزولاسیون عبدالله اوجالان سیاه‌­نمایی و مخالفت‌ها به اندیشه‌های اوست. این حملات از سوی برخی از محافل، آگاهانه و از سوی برخی دیگر بدون دانش و تحقیقات کافی به شکلی مغرضانه و سهیم شدن در حملات مغرضانه صورت می­گیرند. در تلاش هستند تا بدون برقراری پیوند میان نوشته‌ها و گفته­‌های عبدالله اوجالان و یا تحریف آن‌ها از بسترش و یا با تحریفشان، آن‌ها را بازتاب داده و با معیارهای علمی و آکادمیک تزها و اندیشه‌هایش را فاقد معنا جلوه داده و آن را از مضمون تهی نمایند.

عبدالله اوجالان رهبری است که از نظر تئوریک در بُعد سازماندهی و مبارزه و در کنار آن با نوع روابطی که در زندگی خصوصی خویش با زنان برقرار نموده، در موضوع آزادی زنان موفقیت‌های بزرگی به بار آورده است. بدون شک ارزیابی‌هایی که عبدالله اوجالان درباره­ی آزادی زنان ارائه داده، در حوزه‌ی خویش اولین نیستند و پیشتر نیز از سوی اندیشمندان و رهبران انقلاب صورت گرفته است. اما این موضوع خودویژگی اندیشه و کردار اوجالان را از میان برنمی‌­دارد. اوجالان با اندیشه و پیشنهادات خود زمینه‌های تشکیل و تکوین ارتش زنان و تاسیس حزب زنان و سازماندهی به صورت کنفدرال در سطح دنیا  را فراهم نموده و اینگونه خودویژگی خویش را نشان داده است. کادرها و مبارزان جنبش آزادی زنان کوردستان و زنانی که در این جنبش جای گرفته‌اند با پرداخت بهایی سنگین، این سازماندهی‌ها را ایجاد کرده و نظریات مذکور را عملی نمودند. بر این مبنا بود که به منظور تحقق تحولات بنیادین اجتماعی گام‌های بلندی برداشته شدند که در نتیجه‌ی آن‌ها زنان کورد اینگونه مطرح گشته‌اند. بنابراین بدون درک دینامیسم‌های توسعه‌ی جنبش آزادی زنان کوردستان نمی‌­توان پیوند میان اوجالان و زنان را نیز به طور صحیح تعریف کرد.

یکی دیگر از تحریفاتی که در این مورد اظهار می‌شود این است که «اوجالان نمی‌خواهد زنان به قدرت دست یافته و نیرومند شوند». در موضوع قدرت حجم عظیمی از نوشته‌ها و کتب وجود دارند که در سده­‌ی ۱۹ از سوی جنبش آنارشیستی آغازگشته و در سده­‌ی ۲۱ از سوی نیروهای مخالف نظام هرچه بیشتر تعمیق یافته‌اند. این مطالب و داده‌ها بخوبی می‌تواند ماهیت قدرت و اقتدار را برای همگان تشریح کرده و نشان دهد که دستیابی به قدرت مساوی با آزادی و برقراری یکسانی و عدالت نیست. از دیدگاه عبدالله اوجالان نه تنها زنان بلکه بایستی ملت­‌ها، سازمان‌ها، احزاب و هر فردی مسئله‌­ی قدرت را مورد تحلیل قرار دهند. وی در این مورد در موضوع اشتباهاتش در باب قدرت فرد و حزب خودانتقادی‌هایی به عمل آورده و سهم اشتباهات موجود در موضوع قدرت درفروپاشی شوروی را بررسی می‌نماید. اما به صراحت نیز می‌گوید که آلترناتیو این مسئله این نیست که جامعه فاقد سازماندهی و مدیریت باقی بماند! بلکه بایستی آلترناتیو و جایگزینی را برای آن مطرح و اجرا نمود. اوجالان نیز همچون سایر نظریه‌­پردازان اجتماعی اکولوژیک و آنارشیست به شکل مدیریت پیش از ظهور دولت توجه دارد که دارای خصلت اتوریته‌ی طبیعی در جامعه بوده و نظم سلسله مراتب سازنده و خودمدیریتی را دارا بود. این شکل از اتوریته از سوی زنان توسعه داده شده و دارای کاراکتری است که قادر است امروزه به عنوان الگوی سازماندهی  اجتماعی غیردولتی باشد. وی ساختار کلاسیک قدرت را تحلیل نموده و تفاوت میان قدرت و خودمدیریتی را از ابعاد ایدئولوژیک، جامعه­‌شناختی و تاریخی شرح می‌دهد. او «خودمدیریتی» را مساوی با «آزادی» می‌داند.

عبدالله اوجالان با توجه به این امر به زنان پیشنهاد داده تا بجای رسیدن به قدرت، نیروی خودمدیریتی خویش را تشکیل داده و سازمان و نهاد و مکانیزم‌های آن را نیز بوجود آورند. علی‌رغم اینکه در جنبش آزادی کردستان تدارکات در سطح کافی صورت نگرفته و هنوز برای اجرای این سیستم شرایط لازم بوجود نیامده‌اند، اما اوجالان لزوم وجود سازماندهی خودویژه‌ی زنان در تمامی عرصه‌ها و اجرای نظام ریاست مشترک و نمایندگی مساوی را بصورتی یک شرط به اجرا درآورد. همچنین اصولی اخلاقی و حقوقی را قبول داشته و اجرا نموده که مطابق آن در تصمیمات مربوط به امور زنان، تنها زنان می‌توانند تصمیم گرفته و تصمیمات و مصوباتی که در آن اراده‌ی سازماندهی شده‌ی زنان دخیل نباشد فاقد اعتبار خواهند بود. اوجالان در یک سخنرانی خود در سال ۱۹۹۸ این رویکرد را به شکل «قاپیدن این قدرت از مردان و دادن آن به زنان» تعریف نمود. اوجالان در این مورد رویکردی انتقادی نسبت به مفهوم قدرت و در عین حال دیدگاه و عملکردی اصولی نسبت به توانمند نمودن زنان را داراست.

یک تحریف دیگر نظریات عبدالله اوجالان رویکرد وی درباره­‌ی فمینیسم است. جنبش آزادی زنان کوردستان جنبشی نیست که با تاثیرپذیری از فمینیسم شکل گرفته باشد. نخستین مباحث در مورد شکل دادن به این جنبش  با زیر سوال بردن واقعیت خانواده در کوردستان، چگونگی حضور زنان در مبارزات انقلابی و موقعیت آنان در خاورمیانه و کوردستان آغاز شده است. بنابراین نقطه‌ی ظهور آن، فمینیسم کوردی مدنظر مبتنی بر انتقاد از عدم حضور زنان کورد در فمینیسم عرب، فارس، تُرک و یا فمینیسم با مرکزیت اروپا نیست. اغلب جریان­‌های فمینیسم پسااستعماری که به عنوان فمینیسم رنگین و موج سوم نامگذاری شده­‌اند بر پایه انتقاد از فمینیسم غالب توسعه یافته­‌اند. از سال­های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ آشنایی جنبش زنان کوردستان با جنبش و نظریه فمینیسم آغاز و ایجاد ارتباط با آنان، فعالیت­های مشترک و ارتقای سازماندهی و انتقادات توسعه یافتند.

از دیدگاه عبدالله اوجالان جنبش فمینیسم یکی از رادیکال­ترین و نیرومندترین نیروهای مخالف نظام است. با سر برآوردن بحران در بلوک چپ و سپس فروپاشی شوروی، حزب کارگران کوردستان(پ.ک.ک) در پنجمین کنگره­ی خود در پی رویکرد جدیدی از سوسیالیسم بوده و در مباحثی که در این کنگره آغاز گشته کارگران نیروی پیشگام انقلاب نبوده و زنان و جوانان قرار دارند و تغییر پارادایم مبتنی بر رویکرد دموکراتیک-اکولوژیک مبتنی بر آزادی زن همراه با دوره­ی اسارت اوجالان در امرالی برجستگی بیشتری کسب نموده است. این تغییر پارادایم با تاثیرپذیری از جریان­های پست­مدرنیستی رایج پس از فروپاشی جماهیر شوروی نبوده بلکه با تحلیل و خوانشی نیرومند از شرایط تاریخی و جامعه‌شناختی و کاستی­ و تضادهای پیش آمده در آزمون‌های شوروی صورت گرفت. اوجالان با ارزیابی نقش جنبش­‌های اجتماعی جدید در انقلاب­‌های سده­‌ی بیست و یکم، نقش مهم و تعیین کنندگی آزادی زن و جنبش زنان را شرح داده است. پارادایم دموکراتیک-اکولوژیک و مبتنی بر آزادی زن اینگونه شکل یافت و تکامل پیدا کرد.

 ارتقای مبارزات مخالف نظام در سطح جهانی در سال­‌های اخیر و خیزش­‌های ایران و روژهه‌لات کوردستان اثباتی بر این مدعاست. در این مورد اوجالان با بررسی ادبیات فمینیستی و جهت جایگیری پیشگامان جنبش فمینیستی در حوزه­‌ی سیاسی ترکیه و شمال کوردستان تلاش ویژه­ای نموده است. هم‌اکنون حضور زنان فمینیست ترکیه در فعالیت‌­های سیاسی HDP (حزب دموکراتیک خلق‌­ها) از طریق آرای خلق کورد بوده و آن‌ها در حوزه‌های انتخاباتی در کوردستان انتخاب شده­‌اند. جنبش آزادی زنان کورد در هر عرصه‌ه­ای که سازمان­دهی گشته است، فعالیت­‌های مشترک عملی، سازمانی و فکری با جنبش فمینیسم را در پیش می‌گیرد. فعالیت‌های مشترک بسیاری در حال انجام هستند که از طریق مباحث ژنئولوژی این رابطه را هرچه بیشتر تقویت خواهد کرد.

بنابراین اگرچه جنبش آزادی زنان کورد خود را به عنوان یک جنبش فمینیستی تعریف نمی­‌نماید، اما دارای رویکردی است که به سبب آن فمینیسم قدرت یافته، در عرصه‌ی سیاسی مؤثر گشته و به مؤثرترین نیرو در برابر نظام تبدیل می‌گردد. جنبش زنان کورد از داده­‌های حاصل از تحقیقات فمینیستی در آموزش‌ها و مطالعات خود بهره می‌برد. اما موارد بسیاری نیز هستند که بصورت انتقادی با آن برخورد می‌کند. یک رابطه سازنده میان تفکر فمینیستی و ژنئولوژی و جنبش فمینیستی و جنبش آزادی زنان کورد وجود دارد که همدیگر را تقویت کرده و مکمل همدیگر هستند.

بعنوان بُعد دیگر تحریفات، ارزیابی دراین مورد سخن که ژنئولوژی را علم نمی‌داند نیز بجا خواهد بود. ده‌ها سال است که درباره­ی معضلات دشوار ناشی از تحلیل‌های برآمده از جنسیت‌گرایی علمی و پوزیتیویسم مباحثی صورت می‌گیرند. انتقادات علمی فمنیست‌ها و اقشاری که بر محور آزادی زنان مبارزه می‌کنند، در توضیح کاراکتر نژادپرستانه و جنسیت‌گرایانه‌ی علم تعیین‌کننده بوده است. اکنون تقریبا همگان می‌دانند که به رویکرد و علم کلیت‌مندی نیاز وجود دارد که این انتقادات را نظام‌مند کرده و قادر باشد از از علم پوزیتیویسیتی‌ای گذار نماید که در سایه‌ی قدرت وضع شده است. از این نظر پیشنهاد وضع و توسعه‌ی علم ژنئولوژی از سوی جنبش آزادی زنان کرد برون‌رفتی بسیار بجا و مناسب می‌باشد؛ علمی که با تحلیل واقعیت اجتماعی خود و تحول نتایج حاصل از آن به یک فعالیت برساخت اجتماعی است.

آشکار است که ژنئولوژی به گذر از علم جنسیت­گرا و پوزیتیویسم یاری بسیاری رسانده است. در حالی که رابطه­‌ی میان قدرت و سرمایه این چنین آشکار است و بیش از نیم قرن است که از سوی بسیاری از جریان­ها مورد انتقاد قرار می­‌گیرد؛ ملاک این که ژنئولوژی علم است یا نه، صرفا پذیرش آن از سوی نهادهای متاثر از قدرت و سرمایه و نبوده و رویکردشان نمی‌تواند رفرنس نشان داده شود. بنابراین معیار علم بودن و یا نبودن ژنئولوژی بر مبنای این گفته که «از سوی هیچ دانشگاه و یا افراد آکادمیسینی مورد پذیرش قرار نمی­‌گیرد»، استدلالی بسیار مضحک است! زیرا اولا آکادمیسین‌ها و دانشگاه‌های بسیاری آن را قبول داشته و با آن به تعامل برخاسته‌اند، دوما علم همان دانشگاه‌ها و همان آکادمیسین‌های مخالف ژنئولوژی خود مورد انتقادهایی پایه‌ای است. ژنئولوژی دغدغه‌ی پذیرش از طرف چنان افراد و محافلی را نیز ندارد! هر قشری که رویکرد جنسیتی و اقتدارمحور علم را مورد نقد قرار می‌­دهد، نباید چنین دغدغه‌­ای داشته باشد. جنبش فمینیسم خود با نتایج منفی آزمون­‌های حوزه­ی آکادمیک روبرو گشته و این را نقد کرده و خودانتقادی انجام داده است، پس چرا ژنئولوژی باید همان خطا را مجددا تکرار نماید؟

دغدغه­‌ی ژنئولوژی انجام تحقیقات حقیقت‌جویانه‌ی زن‌محور در مقابل سیستم پدرسالاری و جامعه­‌ی جنسیت­‌گراست. دغدغه‌ی آن وضع و پیشبرد بنیان­‌های علمی لازم جهت برساخت یک نظام اجتماعی مبتنی بر آزادی زنان است. کدام دانشگاه دولتی و یا محفل آکادمیک عموما مردسالار امکانات و فرصت‌هایی را برای علمی فراهم می­‌آورد که نظم خودش را به مؤاخذه بکِشَد؟‌ به همین سبب مکان ژنئولوژی و فعالیت‌های آکادمیکی که سعی دارند علم را استعمارزدایی نمایند، آکادمی‌های آزاد می‌باشند. معیار اینکه ژنئولوژی علم است یا نه، علم پوزیتیویستی و یا معابد آن یعنی دانشگاه‌ها نیستند، بلکه قدرت چاره‌یابی‌اش در حل مسائل اجتماعی بستری که در آن فعالیت می‌کند، تعیین‌کننده خواهد بود که علم است یا نه! این امر معیار خواهد بود که اندیشه‌هایی که طرح و تولید کرده اجرایی شده و بتواند سطح آزادی زنان را بالا ببرد. آکادمیسین‌هایی که فعالیت‌های ژنئولوژی را انجام می‌دهند، دغدغه‌ی کسب مقام آکادمیک را ندارند. هدف آن‌ها تشکیل احزاب و سازماندهی‌های زنانه‌ای است که تحقیقات انجام شده و افکار مطرح گشته را اجرا نموده و آگاهی را در زندگی دخیل نموده و آن را اجتماعی نماید!‌

اندیشه‌های اوجالان بر خیزش­‌های ایران و شرق کوردستان بسیار تأثیر برجای گذاشت. مردم شرق کوردستان به صورتی غیرقابل پیش­بینی در پروسه­ی اسارت عبدالله اوجالان تظاهرات بسیار گسترده­ای انجام داده و ده­‌ها تن از جوانان آنان به صفوف گریلا پیوستند. ده­ها زن و مرد جوان گریلا همچون شیرین علم‌هولی و فرزاد کمانگر که توسط رژیم ایران به دار اعدام آویخته شدند در واقع تفکر و اراده­ی آزادی‌خواهانه‌ی آپوئیستی را نمایندگی کردند. یکی از زنان هم‌­بند شیرین علم‌هولی گفت که نخستین بار این شعار را در زندان خواندم که بر تخت‌خوابی نوشته شده بود که شیرین علم‌هولی در آن می‌خوابید، این گفته اثبات واقعیت مذکور است. ده­ها جوان ایرانی به انقلاب روژآوا پیوسته و به شهادت رسیدند و این‌ها پُلی گشتند جهت انتقال اندیشه‌های اوجالان به سراسر ایران و البته که شرق آسیا.

مردم روژهلات کوردستان در برابر حملات علیه روژآوا اعتراضات گسترده‌­ای انجام دادند، شعار «Rojhilat Rojavaye, Kurdistan yek welate!" بیانگر این امر بود. زنان و روشنفکران فارس و آنسوتر از آن زنان افغان علاقه و توجه بسیاری نسبت به انقلاب زنان نشان می‌دهند. این خیزش­‌های از سویی بیانگر سنت انقلابی و آزادی‌خواهی و مقاومت خلق­‌های ایران بوده و از سوی دیگر یک جنبش آزادی‌خواهی زنان کوردستان می‌باشد. جنبش آزادی زنان کورد نیز بر پایه­ی اندیشه­‌های اوجالان شکل گرفته است.

سنت مبارزه­‌ی رادیکال، سازماندهی و اندیشه­‌هایی که اوجالان برای تأمین آزادی زنان مطرح نموده، در تحول انقلاب ایران به خصلت یک انقلاب زنانه بزرگ‌ترین سهم را خواهد داشت! هراس از ایجاد پیوند میان شعار «ژن ژیان آزادی» و این خیزش­‌ها با عبدالله اوجالان در این واقعیت نهفته است. در حالی که آنان به یک  آزادی ظاهری زنان می‌اندیشند که غرب‌پسند و درون سیستمی بوده و در منگنه‌ی نظام حقوقی دولتی است، هدف مبارزه و فلسفه­‌ی زندگی مبتنی بر «ژن ژیان آزادی»، انقلاب زنان است. شکل­‌گیری یک انقلاب زنانه بر پایه نظام خودکفای کمونال اقتصادی، روابط بر مبنای زندگی برابرو مساوی با مردان، حق نمایندگی برابر در سیاست، نیروی خودسازماندهی و خوددفاعی زنان یک اتوپیا و یا رویا نیست. حقیقتی است برآمده از اندیشه‌های عبدالله اوجالان، واقعیت اجتماعی­ شده­‌ی جنبش آزادی زنان کورد و ایجاد پایه‌های علمی آن با ژنئولوژی است.