نظام‌های پادشاهی ناقضان حقوق زنان در ادوار مختلف تاریخ(١)

زنان در دوره‌های مختلف و در طول تاریخ دارای ارزش و جایگاه متغیری در جهان بودە و در پیشرفت تمدن‌ها و ترقی فرهنگ‌ها نقش بسزایی داشتەاند اما با اقتدار جامعەی مردسالاری حقوق آنان پایمال شدە و مردان با بە دست گرفتن قدرت سیاسی زنان را تضعیف کردەاند.

مژدە کرماشانی

مرکز خبر- حقوق زنان حقوقی است که برای زنان و دختران در سرتاسر جهان مطالبه می‌شود. آنها اساس جنبش حقوق زنان در قرن نوزدهم و جنبش‌های فمینیستی در قرن‌های بیستم و بیست و یکم را تشکیل دادند. در برخی کشورها، این حقوق توسط قانون، عرف و رفتار محلی نهادینه شده یا حمایت می‌شود، در حالی که در برخی دیگر نادیده گرفته شده و سرکوب می‌شود. آنها با مفاهیم گسترده تر حقوق بشر از طریق ادعاهایی مبنی بر یک سوگیری تاریخی و سنتی ذاتی علیه اعمال حقوق توسط زنان به نفع مردان تفاوت دارند.

 

حقوق، نقش و قدرت زنان در دوران سومری

در باور سومریان، هر شهر سومری از آن ایزد- بانویی بود که حامی آن شهر بود. طبیعی است که در میان همه‌ی ارگان‌های اداره کننده، معبد که محل استقرار ایزد-بانو بود نقش مرکزی داشته باشد. همین که بسیاری از ایزدبانوهای سومری حامی شهرها و خدایان عناصر طبیعی و اجتماعی ماهیت زنانه داشتند، نشان دهنده‌ی قدرت زنان در جهانبینی سومری است.

در معابد هم مقدسین زن یا کاهنه‌ها نه تنها قدرت مذهبی که قدرت سیاسی و اداری هم در اختیار داشته‌اند اما بعدها با یکپارچه شدن شهرهای سومری این قدرت مرکزی بین معبد و کاخ شاهان سومری مورد رقابت و کشمکش قرار گرفت. اقتصاد سومر با ازدیاد جمعیت و نیاز به تولید بیشتر مواد غذایی و وسایل زندگی بزودی از حالت تولید خانوادگی بیرون آمد و تولید بیشتر خصلت اجتماعی بخودش گرفت. تحقیقات نشان می‌دهد که اثرات این اجتماعی شدن تولید، تاثیرات زیادی بر زندگی زنان داشته و تعداد بسیاری از زنان عملا بصورت نیروی کار اجتماعی فعال درآمده بودند. تقسیم کار اجتماعی و جدایی نقش اجتماعی زن و مرد هم بتدریج از همین جا آغاز می‌شود. شواهد نشان می‌دهد زنان بیشتر در صنایع پشم‌ریسی، بارچه‌بافی و لباس دوزی شرکت فعالیت داشتەاند. با اینکه مردان هم در این صنایع مشغول به کار بوده‌اند، اما نشان داده شده که بیشترین نیروی کار در این رشته‌ها را زنان تشکیل داده‌اند همچنین زنان در امور انبار و ذخیره‌ی مواد غذایی شرکت فعال داشته‌ و اینکه زنان توانسته‌اند نقش رهبری و مدیریت گروه‌های کار را بعهده بگیرند، آموزشگاه های سومری در داخل معابد برپا می‌شد که کودکان خواندن و نوشتن و ریاضیات را یاد می‌گرفتند. در الواح سومری نام زنان هم بعنوان حسابداران معابد آمده است و تعدادی از زنان بعنوان محاسب کار می‌کردند. طبیعی ست که این زنان در سنین پایینتر در آموزشگاه‌های معبد خواندن و نوشتن را آموخته باشند.

 از دیگر حقوق اجتماعی، زنان دارای حق قضاوت بوده‌اند و برکرسی قضاوت می‌نشستند و یا حق طرح شکایت در دادگاه را داشته‌اند. زنان از حق مالکیت برخوردار بوده‌ و در خرید وفروش اجناس مشارکت داشتەاند و البته از نقش‌های مهم اجتماعی آنان هم خدمت در مقامات بالای معبد دارای قدرت سیاسی و اداری بودەاند. زنان طبقات ثروتمند در مالکیت و اداره‌ی آنچه در اختیار خانواده‌شان بود آزادی داشتند.  زنان در سومر باستان می‌توانستند دارایی بخرند، داشته باشند، بفروشند و به ارث ببرند، آنها می‌توانستند به تجارت بپردازند و به عنوان شاهد در دادگاه شهادت دهند. شواهد باستان شناسی و متن کتیبه‌های سومری نشان از تک همسری بودن اکثریت مطلق جامعه دارد و نشانه‌های چند همسری فقط در کاخ‌های پادشاهان دیده شدە است. مرد به سختی می‌توانست زن دوم اختیار کند. و معمولا اگر زن رسمی صاحب بچه نمی‌شد، مرد می‌توانست در این صورت زن دومی اختیار کند که البته از حقوق برابر با زن اول برخوردار نبود. در یکی از قوانین حمورابی آمدە است: اگر مردی با زن نازایی ازدواج کند و آن زن نازا دختر برده‌ای به همسرش بدهد و آنها صاحب پسری بشوند، و بعد آن مرد تصمیم بگیرد که زن دیگری صیغه کند در صورت عدم موافقت زن اول آن مرد نمی‌تواند زنی دیگر را صیغه کند. اما اگر پسری برای آن مرد نیاورد و آن مرد تصمیم بگیرد که زنی را صیغه کند، می‌تواند آن مرد زنی را به صیغه‌ی خود درآورد. مرد می‌تواند زن صیغه را به خانه بیاورد ولی آن زن با زن اول برابر نخواهد بود. بطور کلی قوانین حمورابی در مورد مردان شرایط آسانتری برای طلاق قائل است تا برای زنان.

 زنان در صورت اسیر شدن مرد در جنگ یا فرار مرد از خانه و کاشانه (در اثر عدم توانایی برای پرداخت بدهی و نزول) می‌توانستند طلاق بگیرند. این قوانین مربوط به زمان افول تمدن سومریان و اوج تمدن بابلی است ولی بدون شک این قوانین ریشه در قوانین سومری دارند. حدود هزار سال بعد است که در زمان حکومت آشوریان به مردان توصیه می‌کنند که با زنان مانند دام‌هایتان رفتار کنید. قوانین آشوری برای زنان بسیار سخت و محدود کننده بود و حتی برای حجاب زنان قانون می‌گذارد و تنها روسپیان را از پوشاندن سر معاف می‌کند. متن چند قانون آشوری در اینجا بیان می‌شود کە محدودیت‌های زنان چگونه شکل قانونی و نهادینه بە خود گرفته است. محدودیت‌هایی که با شکل‌های مختلف هزاران سال است دوام آورده‌اند؛ در یکی از این بندها اگر مردی زنش را طلاق بدهد، اگر خواست می‌تواند چیزی به او بدهد، اگر نخواست احتیاجی نیست که چیزی به او بدهد، او را می‌تواند دست خالی روانه کند. در بند دیگر آمدە است: اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد، روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی‌پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف شدە و چندین ضربە شلاق می‌خوردند و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد.

قوانین بابلی قدیم به همسر اجازه می‌داد تحت هر شرایطی زنش را طلاق دهد اما انجام این کار او را ملزم می‌کرد که تمام دارایی‌اش را برگرداند و گاه جریمه‌ای به او بپردازد. در مصر باستان، زنان طبق قانون از همان حقوقی برخوردار بودند که یک مرد برخوردار بود، با این حال حقوق مشروع به طبقەی اجتماعی بستگی داشت. اموال زمینی از مادر به دختر به نسل زن تعلق داشت و زنان حق ادارەی اموال خود را داشتند. زنان در مصر باستان می‌توانستند بخرند، بفروشند، در قراردادهای قانونی شریک باشند، وصیت‌نامه‌ها و شاهد اسناد قانونی باشند، به دادگاه بپردازند، و فرزندانی را به فرزندخواندگی بپذیرند.

زنان در اوایل دوره ودایی از موقعیتی برابر با مردان در همه جنبه‌های زندگی برخوردار بودند. آثار دستور زبان‌های هندی باستان مانند پاتانجلی و کاتیایانا نشان می‌دهد که زنان در دوره ودایی اولیه تحصیل کرده‌اند. آیات ریگودیک نشان می‌دهد که زنان در سن بلوغ ازدواج می‌کردند و احتمالا آزاد بودند که همسران خود را در رویه‌ای به نام سوایاموار یا رابطه‌ای زنده به نام ازدواج گنداروا انتخاب کنند.

اگرچه اکثر زنان فاقد حقوق سیاسی و برابر در ایالت‌های شهر یونان باستان بودند، اما تا عصر باستانی از آزادی حرکت خاصی برخوردار بودند. همچنین سوابقی از زنان در دلفی، گورتین، تسالی، مگارا و اسپارت باستان وجود دارد که دارای زمین‌هایی بودند که معتبرترین شکل مالکیت خصوصی در آن زمان بودند. با این حال، پس از عصر باستانی، قانونگذاران شروع به وضع قوانینی برای اجرای تفکیک جنسیتی کردند که نتیجەی آن کاهش حقوق زنان بود.

زنان در آتن کلاسیک هیچ شخصیت حقوقی نداشتند و تصور می‌شد که بخشی از اویکو هستند که توسط مرد کیریوس رهبری می‌شد. زنان تا زمان ازدواج تحت سرپرستی پدر یا خویشاوند مرد دیگری بودند. پس از ازدواج، همسر تبدیل به کیریوس یک زن شد. از آنجایی که زنان از انجام مراحل قانونی منع شده بودند، کیریوس از طرف آنها این کار را انجام می‌داد. زنان آتنی فقط می‌توانستند از طریق هدایا، جهیزیه و ارث، حقوقی بر اموال کسب کنند، اگرچه کیریوس او حق تصرف در اموال زن را داشت.ز نان آتنی فقط می‌توانستند قراردادی به ارزش کمتر از یک «مدیمنوس جو» (پیمانه‌ای از دانه) منعقد کنند که به زنان اجازه می‌داد در تجارت خرد شرکت کنند. زنان هم در اصل و هم در عمل از دموکراسی آتن باستان کنار گذاشته شدند. بردگان پس از آزادی می‌توانستند شهروند آتن شوند، اما هیچ زنی هرگز در آتن باستان تابعیت نداشت.

 

در آتن کلاسیک، زنان از شاعر، محقق، سیاستمدار یا هنرمند شدن نیز منع شدند

در طول دورەی هلنیستی در آتن، فیلسوف ارسطو فکر می‌کرد که زنان بی‌نظمی و شر را به ارمغان می‌آورند، بنابراین بهترین کار این بود که زنان از بقیه جامعه جدا باشند. این جدایی مستلزم زندگی در اتاقی به نام  زنان است، در حالی که به وظایف خانه رسیدگی می‌کند و در معرض دنیای مردانه قرار نمی‌گیرد این نیز برای تضمین این بود که زنان  تنها از همسران خود فرزندان مشروع داشته باشند. زنان آتنی به جز آموزش خانگی برای مهارت‌های اولیه مانند ریسندگی، بافندگی، آشپزی، و مقداری دانش درباره پول، تحصیلاتی نداشتند.

اگرچه زنان اسپارتی به طور رسمی از زندگی نظامی و سیاسی کنار گذاشته شدند، اما از جایگاه قابل توجهی به عنوان مادران جنگجویان اسپارتایی برخوردار بودند. هنگامی که مردان درگیر فعالیت‌های نظامی بودند، زنان مسئولیت اداره املاک را بر عهده گرفتند. به دنبال جنگ‌های طولانی در قرن چهارم قبل از میلاد، زنان اسپارتی تقریباً بین ٣۵ تا ۴٠ درصد از کل زمین و دارایی اسپارت را در اختیار داشتند. در دورەی هلنیستی، برخی از ثروتمندترین اسپارت‌ها زن بودند. زنان اسپارتی بر دارایی‌های خود و همچنین دارایی‌های خویشاوندان مردی که از ارتش دور بودند، کنترل داشتند. دختران و همچنین پسران، آموزش دیدند. اما با وجود آزادی حرکت نسبتا بیشتر برای زنان اسپارتی، نقش آنها در سیاست مانند زنان آتنی بود.

افلاطون تصدیق کرد که گسترش حقوق مدنی و سیاسی به زنان به طور اساسی ماهیت خانواده و دولت را تغییر می‌دهد. ارسطو که افلاطون به او تعلیم داده بود، کنیز بودن یا تابعیت زنان را انکار کرد و استدلال کرد که «طبیعت بین زن و کنیز تمایز قائل شده است» اما زن را «خریده‌ شده» می‌دانست. او استدلال کرد که فعالیت اقتصادی اصلی زنان، حفاظت از اموال خانوار ایجاد شده توسط مردان است. به گفتەی ارسطو، کار زنان هیچ ارزشی نمی‌افزاید، زیرا «هنر ادارەی خانه با هنر به دست آوردن ثروت یکسان نیست، زیرا یکی از موادی استفاده می‌کند که دیگری فراهم می‌کند».

برخلاف دیدگاه افلاطون، فیلسوفان رواقی برای برابری جنسیت‌ها استدلال می‌کردند، زیرا نابرابری جنسی از نظر آنها مغایر با قوانین طبیعت است. با انجام این کار، آنها از افراد بدبین پیروی کردند، که استدلال می‌کردند که مردان و زنان باید لباس‌های یکسان بپوشند و آموزش‌های مشابهی دریافت کنند. آنها همچنین ازدواج را به عنوان یک همنشینی اخلاقی بین افراد برابر می‌دیدند تا یک ضرورت زیستی یا اجتماعی و این دیدگاه‌ها را در زندگی خود و همچنین آموزه‌های خود اعمال می‌کردند. رواقیون دیدگاه‌های بدبین‌ها را پذیرفتند و آنها را به نظریه‌های خود دربارەی طبیعت انسانی اضافه کردند و بدین ترتیب برابری‌خواهی جنسی خود را بر پایه‌ی فلسفی قوی قرار دادند.

 

زنان صدا و یا هیچ نقش عمومی نداشتند

حقوق روم، مشابه حقوق آتن، توسط مردان به نفع مردان ایجاد شد. زنان هیچ صدای عمومی و هیچ نقش عمومی نداشتند، که تنها پس از قرن اول تا قرن ششم قبل از میلاد بهبود یافت. زنان آزاد متولد روم باستان، شهروندانی بودند که از امتیازات و حمایت‌های قانونی برخوردار بودند که شامل غیرشهروندان یا برده‌ها نمی‌شد. با این حال جامعەی روم، پدرسالار بود و زنان نمی‌توانستند رای دهند، مناصب دولتی داشته باشند و یا در ارتش خدمت کنند. زنان طبقات بالا از طریق ازدواج و مادر شدن از نفوذ سیاسی برخوردار بودند. در طول حکومت روم، مادران برادران گراکوس و ژولیوس سزار به‌عنوان زنان نمونه‌ای شناخته می‌شدند که شغل پسرانشان را ارتقا دادند. در طول دورەی امپراتوری، زنان خانواده امپراتور می‌توانستند قدرت سیاسی قابل توجهی کسب کنند و به طور منظم در هنر رسمی و ضرب سکه به تصویر کشیده می‌شدند.

در اولین دورەی امپراطوری روم، یک دختر تحت کنترل پدرش به «دست» (مانوس) ازدواج می‌کرد سپس تابع حقایق همسرش می‌شد. این شکل قدیمی ازدواج مانوس تا حد زیادی در زمان ژولیوس سزار کنار گذاشته شد، زمانی که یک زن طبق قانون تحت اقتدار پدرش باقی ماند، حتی زمانی که به خانه همسرش نقل مکان کرد. این ترتیب یکی از عوامل استقلال زنان رومی بود.

اگرچه زنان باید در مسائل حقوقی به پدران خود پاسخ می‌دادند، اما در زندگی روزمرەی خود از نظارت مستقیم او مبرا بودند و همسرانشان هیچ قدرت قانونی بر آنها نداشتند. وقتی پدر یک زن می‌مرد، او از نظر قانونی آزاد می‌شد. یک زن متأهل مالکیت هر اموالی را که در ازدواج بە دست آورده بود حفظ می‌کرد. دختران در صورتی که پدرشان بدون وصیت فوت می‌کرد، با پسران حقوق و ارثی برابر داشتند. طبق قوانین رومی کلاسیک، مرد حق نداشت همسرش را مورد آزار جسمی قرار دهد یا او را مجبور به داشتن رابطەی جنسی کند. ضرب و شتم زن دلیل کافی برای طلاق یا سایر اقدامات قانونی علیه همسرش بود.

زنان در روم باستان به دلیل وضعیت حقوقی خود به عنوان شهروند می‌توانستند آزادی داشتە باشند، می‌توانستند دارایی داشته باشند، قراردادهایی ببندند و به تجارت بپردازند. برخی از آنها ثروت‌های قابل توجهی به دست آوردند و در کتیبه‌ها به عنوان خیرین در تأمین مالی کارهای عمومی بزرگ ثبت شده‌اند. زنان رومی می‌توانستند در دادگاه حاضر شوند و در پرونده‌ها بحث کنند، هر چند مرسوم بود که یک مرد نمایندەی آنها باشد. آنها به طور همزمان به عنوان نادان و ضعیف‌النفس برای انجام وکالت، و به عنوان بیش از حد فعال و تأثیرگذار در مسائل حقوقی مورد تحقیر قرار گرفتند که منجر به صدور فرمانی شد که زنان را به انجام پرونده‌ها از طرف خود به جای دیگران محدود کرد. اما حتی پس از اعمال این محدودیت، نمونه‌های متعددی از اقدامات آگاهانەی زنان در زمینه‌های حقوقی، از جمله دیکته کردن استراتژی قانونی به وکلای مرد وجود دارد.

قانون روم تجاوز به عنف را به عنوان جرمی که در آن قربانی هیچ گناهی نداشته باشد و جرمی بزرگ به رسمیت شناخته است. تجاوز به یک زن تجاوز به خانواده و ناموس پدرش تلقی می‌شد و قربانیان تجاوز به خاطر نسبت دادن بد نامی به ناموس پدرش شرمنده بودند. طبق قانون، تجاوز جنسی فقط می‌تواند علیه یک شهروند مستقل انجام شود. تجاوز به یک برده فقط به عنوان آسیب به اموال صاحب او قابل پیگرد قانونی بود.

اولین امپراتور روم، آگوستوس، صعود خود به قدرت انفرادی را به عنوان بازگشت به اخلاق سنتی در نظر گرفت و سعی کرد رفتار زنان را از طریق قوانین اخلاقی تنظیم کند. ارتباط خارج از ازدواج زن با یک مرد که یک موضوع خصوصی خانوادگی بود، جرم‌انگاری شد،  و به طور کلی به عنوان یک عمل جنسی غیرقانونی تعریف شد که بین یک شهروند مرد و یک زن متاهل، یا بین یک زن متاهل و هر مرد دیگری رخ داد. بنابراین، زن متأهل فقط با همسرش می‌توانست رابطەی جنسی داشته باشد، اما این شامل مردان نبود و آنها می‌توانستند با هر زنی ارتباط داشتە باشند. بیشتر روسپی‌ها در روم باستان برده بودند، اگرچه برخی از برده‌ها به موجب بندی در قرارداد فروششان از تن فروشی اجباری محافظت می‌شدند. زن آزاده‌ای که به‌عنوان فاحشه یا سرگرم‌کننده کار می‌کرد، جایگاه اجتماعی خود را از دست می‌داد و تبدیل به بدنام می‌شد. و بنابر تعاریف آنها او با در دسترس قرار دادن جسم خود در معرض دید عموم، در واقع از حق خود برای محافظت در برابر سوء استفادەی جنسی یا خشونت فیزیکی تسلیم شدە بود.

 

فلسفه‌های رواقی بر توسعه حقوق رومی تأثیر گذاشتند

رواقیون عصر امپراتوری مانند سنکا و موسونیوس روفوس نظریه‌های روابط عادلانه را توسعه دادند. آنها در حالی که از برابری در جامعه یا تحت قانون حمایت نمی‌کردند، معتقد بودند که طبیعت به مردان و زنان ظرفیت برابر برای فضیلت و تعهدات برابر برای عمل صالح می‌دهد، و بنابراین زن و مرد نیاز یکسانی به آموزش فلسفی دارند. تصور می‌شود که این روندهای فلسفی در میان نخبگان حاکم به بهبود وضعیت زنان تحت امپراتوری کمک کرده است. روم هیچ سیستم آموزشی تحت حمایت دولت نداشت و آموزش فقط برای کسانی در دسترس بود که می توانستند هزینەی آن را بپردازند. به نظر می‌رسد که دختران سناتورها و شوالیه‌ها مرتبا تحصیلات ابتدایی را دریافت کرده‌، صرف نظر از جنسیت، افراد کمی فراتر از آن سطح تحصیل کردەاند. دخترانی که دارای پیشینه متوسطی بودند ممکن است برای کمک به کسب و کار خانوادگی یا کسب مهارت‌های سوادآموزی که آنها را قادر می‌ساخت به عنوان کاتب و منشی کار کنند، تحصیل کردەاند. زنی که در دنیای باستان برای آموختن خود به بزرگترین شهرت دست یافت، هیپاتیا اسکندریه‌ای بود که دوره‌های پیشرفته را به مردان جوان آموزش می‌داد و به بخشدار رومی مصر در مورد سیاست مشاوره می‌داد.

از آنجایی که قوانین بیزانس اساساً بر اساس قوانین روم بود، وضعیت حقوقی زنان تغییر قابل توجهی نسبت به قرن ششم نداشت. اما محدودیت سنتی زنان در زندگی عمومی و همچنین خصومت علیه زنان مستقل همچنان ادامه داشت. تأثیر بیشتر فرهنگ یونانی به نگرش‌های سختگیرانه در مورد نقش‌های زنانه که به جای عمومی بودن نقش‌های خانگی دارند کمک کرد. همچنین روند رو به رشدی وجود داشت که زنانی که فاحشه، برده یا سرگرم کننده نبودند کاملا محجبه بودند. مانند قوانین روم قبلی، زنان نمی‌توانستند شاهد قانونی، اداره امور یا اداره امور بانکی باشند، اما همچنان می‌توانستند دارایی و زمین را به ارث ببرند.

به عنوان یک قاعده، نفوذ کلیسا به نفع لغو معلولیت‌های تحمیل شده توسط قانون قدیمی در مورد تجرد و بی فرزندی، افزایش امکانات برای ورود به یک زندگی  مذهبی و تأمین مناسب برای همسر اعمال می‌شد. کلیسا همچنین از قدرت سیاسی کسانی که با روحانیون دوست بودند حمایت می‌کرد. انتصاب مادران و مادربزرگ‌ها به عنوان معلم توسط ژوستینیان تأیید شد. محدودیت‌های ازدواج سناتورها و سایر مردان با رتبه بالا با زنان با رتبه پایین توسط کنستانتین تمدید شد، اما تقریباً به طور کامل توسط ژوستینین حذف شد. از ازدواج دوم جلوگیری شد، به ویژه با قانونی ساختن شرطی مبنی بر اینکه حق مالکیت بیوه باید در صورت ازدواج مجدد متوقف شود، و قانون اساسی لئونین در پایان قرن نهم ازدواج سوم را مجازات کرد.

 

زنان در سرتاسر چین تاریخی و باستانی پست‌تر تلقی می‌شدند

 بر اساس قانون کنفوسیوس زنان از وضعیت حقوقی تبعی برخوردار بودند. در چین امپراتوری، «سه اطاعت» دختران را به اطاعت از پدران، زنان را به اطاعت از همسران خود و زنان بیوه را به اطاعت از پسران خود ارتقاء دادند. زنان نمی‌توانستند کسب و کار یا ثروت را به ارث ببرند و مردان مجبور بودند برای چنین اهداف مالی پسری را به فرزندی قبول کنند. قوانین امپراتوری متأخر نیز هفت نوع طلاق مختلف را شامل می‌شد. «اگر زن پسری به دنیا نیاورد، روابط خارج از ازدواج داشت، از پدر و مادر همسرش نافرمانی کرد، بیش از حد صحبت کرد، دزدی کرد، دچار حسادت شدە یا از بیماری یا اختلال صعب‌العلاج یا نفرت‌انگیز رنج برد، می‌توان او را برکنار کرد.»

وضعیت زنان در چین نیز که عمدتاً به دلیل رسم بستن پا بود بحرانی بود کە این رسم برای طبقات بالا تقریباً ١٠٠٪ بود. در سال ١٩١٢، دولت چین دستور توقف بستن پا را صادر کرد. اتصال پا شامل تغییر ساختار استخوان بود به طوری که پاها فقط حدود چهار اینچ طول داشتند. پاهای بسته باعث ایجاد مشکل در حرکت می‌شد و بنابراین فعالیت زنان را بسیار محدود می‌کرد.

به دلیل این رسم اجتماعی که زن و مرد نباید نزدیک یکدیگر باشند، زنان چینی تمایلی به معالجه توسط پزشکان مرد نداشتند. این منجر به نیاز شدید به پزشکان زن در رشتەی پزشکی در چین شد. بنابراین، مبلغ زن دکتر مری اچ. فولتون توسط هیئت مأموریت‌های خارجی کلیسای پروتستان (ایالات متحده آمریکا) فرستاده شد تا اولین کالج پزشکی را برای زنان در چین تأسیس کند. این کالج که به‌عنوان کالج پزشکی هاکت برای زنان شناخته می‌شود، با کمک مالی بزرگ ادوارد A.K در گوانگژو، چین فعال شد. هدف این کالج گسترش مسیحیت و طب مدرن و ارتقای جایگاه اجتماعی زنان چینی بود.

در طول جمهوری چین (۱۹۱۲–۱۹۴۹) و دولت‌های پیشین چین، زنان به صورت قانونی تحت پوشش خدمتکاران خانگی به عنوان برده خرید و فروش می‌شدند. این زنان با نام موی تسای شناخته می‌شدند.

با این حال، در سال ١٩۴٩ امپراتوری چین توسط نیروهای کمونیست سرنگون شد و جمهوری خلق چین در همان سال تاسیس شد. در ماه مه ١٩۵٠، جمهوری خلق چین قانون جدید ازدواج را برای مقابله با فروش زنان به برده‌داری تصویب کرد. این ازدواج با وکالت را غیرقانونی دانست و تا زمانی که هر دو طرف رضایت داشته باشند، ازدواج قانونی نمی‌شد. قانون جدید ازدواج سن قانونی ازدواج را برای مردان به ٢٠ سال و برای زنان به ١٨ سال افزایش داد. این یک بخش اساسی از اصلاحات ارضی روستایی بود، زیرا زنان دیگر نمی‌توانستند به طور قانونی به صاحبخانه فروخته شوند. شعار رسمی این بود: زن و مرد برابرند.

 

انگلستان قرون وسطی یک جامعەی مردسالار و زندگی زنان به شدت تحت تأثیر باورهای معاصر در مورد جنسیت و اقتدار بود

تاریخ زنان در بریتانیا نقش‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در بریتانیا را در دو هزاره اخیر پوشش می‌دهد، انگلستان قرون وسطی یک جامعەی مردسالار بود و زندگی زنان به شدت تحت تأثیر باورهای معاصر در مورد جنسیت و اقتدار بود. با این حال، موقعیت زنان بر اساس عواملی از جمله طبقه اجتماعی آنها متفاوت بود. خواه مجرد، متأهل، بیوه و یا دوباره ازدواج کرده باشند. و در کدام قسمت از کشور زندگی می‌کردند. هرنیستا لیسر استدلال می‌کند که زنان در خانه‌ها و جوامع خود قدرت غیررسمی زیادی داشتند، اگرچه آنها رسماً تابع مردان بودند. او معتقد است کە وضعیت زنان در قرون وسطی بدتر شد اگرچه آنها نقش قوی در فرهنگ و معنویت را حفظ کردند.

نابرابری های جنسیتی قابل توجهی در طول این دوره ادامه داشت، زیرا زنان معمولاً نسبت به مردان از انتخاب‌های زندگی، دسترسی به شغل و تجارت و حقوق قانونی محدودتری برخوردار بودند. پس از حمله نورمن‌ها، موقعیت زنان در جامعه تغییر کرد. حقوق و نقش‌های زنان، تا حدی در نتیجه توسعه نظام فئودالی و گسترش نظام حقوقی انگلیس، با وضوح بیشتری مشخص شد. برخی از زنان از این کار سود بردند، در حالی که برخی دیگر ضرر کردند. حقوق زنان بی سرپرست در اواخر قرن دوازدهم به طور رسمی در قانون وضع شد و حق زنان آزاد برای داشتن دارایی را روشن کرد، اما این لزوماً مانع از ازدواج مجدد اجباری زنان بر خلاف میل آنها نشد. رشد نهادهای دولتی تحت سلسله اسقف‌ها نقش ملکه‌ها و خانوادەهای آنها را در حکومت رسمی کاهش داد. زنان نجیب متأهل یا بیوه حامیان فرهنگی و مذهبی مهمی باقی ماندند و نقش مهمی در رویدادهای سیاسی و نظامی ایفا کردند، حتی اگر وقایع نگاران مطمئن نبودند که آیا این رفتار مناسب است یا خیر. مانند قرن‌های قبل، بیشتر زنان در کشاورزی کار می‌کردند، اما در اینجا نقش‌ها به وضوح جنسیتی شد، به‌عنوان مثال، شخم زدن و مدیریت زمین‌هایی که به‌عنوان کار مردان تعریف می‌شد، و تولید لبنیات تحت سلطه زنان قرار گرفت.

در قرون وسطی، زنان مسئولیت دم کردن و فروش الکل را داشتند که مردان می‌نوشیدند. در سال ١۶٠٠، مردان این نقش را به عهده گرفتند. دلایل آن عبارتند از رشد تجاری، شکل گیری طلا، تغییر فن آوری‌ها، مقررات جدید، و تعصبات گسترده‌ای که آبجوسازان زن را با مستی و بی نظمی مرتبط می‌کند. میخانه‌ها هنوز از زنان برای سرو آن استفاده می‌کردند، کە بە عنوان وظایفی کم‌میزان، کم مهارت و با دستمزد ضعیف شناختە می‌شدند.

در حالی که دورەی تودور مطالب فراوانی در مورد زنان اشراف - به ویژه همسران و ملکه های سلطنتی - ارائه می‌دهد، مورخان اسناد کمی دربارەی زندگی متوسط ​​زنان به دست آورده‌اند. با این حال، تجزیه و تحلیل آماری گسترده‌ای از داده‌های جمعیتی که شامل زنان، به ویژه در نقش فرزندآوری آنها می‌شود، وجود دارد. نقش زنان در جامعه، برای دوران تاریخی، نسبتاً نامحدود بود. بازدیدکنندگان اسپانیایی و ایتالیایی به انگلستان مرتباً و گاهی اوقات درباره آزادی زنان در انگلستان بر خلاف فرهنگ خانگی خود اظهار نظر می‌کردند. انگلستان زنان تحصیل‌کرده‌تری نسبت به سایر نقاط اروپا داشت.