نگاهی به روند و فرایند انقلاب ژن ژیان آزادی طی یک سال گذشته در شهر سنه
شعار "ژن،ژیان،یازادی" از همان روز خاکسپاری ژینا امینی بە نماد انقلاب تبدیل شد، و نوشتەی روی سنگ قبر ژینا با عنوان "ژینا جان نام تو رمز میشود" نشان از اتفاقات مهمی در آیندەی ایران داشت.
ژونا اردلان
سنە- ٢۴ شهریور روز چهارشنبە ١۴٠١ ژینا امینی همراە با خانوادەی خود در تهران توسط گشت ارشاد به دلیل پوشش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، ژینا امینی همراه با برادرش در مترو بازداشت میشوند و برادر ژینا به آنها اعتراض میکند و آنها میگویند برای یک ساعت کلاس توجیهی و آموزشی ژینا را به پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرا خواهیم برد اما بعد از چند ساعت بیرون از ساختمان برادر ژینا با صدای جیغ و داد روبرو میشود و در همین زمان ژینا را با آمبولانس از ساختمان خارج میکنند و حاضران در ساختمان فریاد میزنند یک نفر را کشتند و این در حالی است که ماموران آن را گردن نمیگیرند و میگویند ژینا خودش بیمار بوده اما بعدها خانوادەی ژینا این گفته را رد میکنند و میگویند دختر ما کاملا سالم بوده است. ضرب و شتمها به حدی بوده که ژینا امینی در بیمارستان کسری به کما میرود و روز بعد یعنی در روز جمعه ٢۶ شهریور جانش را از دست میدهد. خبرنگار روزنامەی شرق نیلوفر حامدی با تهیەی عکسی از ژینا امینی قبل از مرگش در بیمارستان کسری مردم ایران را از وضعیت وی با خبر میکند و در مدت زمان بسیار کمی عکس وایرال شدە نه تنها در تمام ایران کە در سرتاسر جهان دیده میشود و همین موجب حضور و تجمع مردم تهران برای همدری با خانوادەی ژینا و به نشان اعتراض در مقابل بیمارستان میشود، و به نزاع و درگیری بین مردم و نیروهای امنیتی منجر میشود.
واکنشها به مرگ ژینا امینی در سنه
خبر کشته شدن ژینا موجب خشمگین شدن مردم ایران بخصوص زنان شد و این خشم اگرچه تمام ایران را در برگرفت اما اوایل از سقز و سنە شروع شد، همزمان با به خاک سپردن ژینا در قبرستان "آیچی" شهر سقز مردم علارغم فشارهای امنیتی بر سر مزار حاضر شدند و شعار "ژن،ژیان،یازادی" از همان روز به نماد شورش تبدیل شد، و نوشتەی روی سنگ قبر ژینا با عنوان "ژینا جان نام تو رمز میشود" نشان از اتفاقات مهمی در آیندەی ایران داشت. روز بعد از مرگ ژینا در تاریخ ٢٧ شهریور ١۴٠١ در سنە اعتراضات شروع شد زنان فعال شهر سنه از هر خط فکری برای ساعت شش عصر فراخوان دادند، در همین ساعت در میدان آزادی(اقبال) در پیاده راه فردوسی زنان تجمع کردند و شروع به شعار دادن کردند و از میدان آزادی تا میدان انقلاب به راه افتادند، شعارها مستقیم به حذف گشت ارشاد اشاره داشت و اینکه "امروز ژینا فردا ما، در دین هیچ اجباری نیست چه برسد به حجاب و.." و مرگ ژینا را محکوم میکردند، همچنین از همان ابتدا زنان و مردان همگی بر شعار "ژن، ژیان، یازادی" اتفاق نظر داشتند و آن را سرلوحهی یک جامعهی برابر و آزاد میدانستند، زنان با شعارهایی در دست روی زمین در مقابل ماموران امنیتی نشستند و جمعیت لحظه به لحظه بیشتر شد و مردان نیز به تجمع پیوستند از همان روز دستگیریها شروع شد.
شروع دستگیریها در سنه
روز بعد در ابتدا هفت نفر از اعضای اصلی انجمن زنان "ژیوانو" در سنه دستگیر شدند، و به دنبال آن فعالان زن در عرصههای دیگر که در تجمع حضور داشتند در منزل، در راه برگشت به خانه از سرکار و به طرق مختلف دستگیر و روانهی زندان شدند اعتراضات بعد از دستگیریها نه تنها کمتر نشد که بیشتر و بیشتر شد و از سنه و سقز به شهرهای دیگر نیز گسترش یافت. اعتراضات هر روز عصر شروع میشد و تا پایان شب ادامه داشت در ماههای اول بیشتر مراکز اصلی شهر و خیابانهای اصلی مانند میدان آزادی، ششم بهمن، سه راه شریف آباد، خیابان حسنآباد و...مکان تجمع بود اما مردم پی بردند که به این صورت خیلی راحت شناسایی میشوند بنابراین اعتراضات به محلات کشیده شد، شهرک بعثت، بهاران، نایسر، حسنآباد، ننله، فرح، بیست وپنج، غفور و... جوانان آن محلات با تشکیل تیمهایی شروع به سازماندهی تجمعات کردند، و در ساعات مشخص با آتش روشن کردن و بستن خیابانها و با دست خالی و بدون امکانات شعلهی اعتراضات را روشن نگه داشتند، در مقابل جمهوری اسلامی با شلیک مستقیم گلولههای ساچمهای و تیر جنگی و در برخی موارد با دوشکا به مردم حمله ور شدند و در این میان جوانان زیادی کشته شدند. جمهوری اسلامی با شناسایی افراد از طریق دوربینها و نیروهای لباس شخصی با حمله به خانههای مردم آنها را میربودند یا از آمبولانسها برای ربودن مردم استفاده میکردند و از هر قشری اقدام به دستگیری افراد مینمودند کوهنورد، فعال محیط زیست، فعال زنان، فعالان مدنی، نویسندگان، پزشکان و ..... و این دستگیریها تا اکنون که یک سال از کشته شدن ژینا میگذرد هنوز ادامه دارد. آزادی بعضی از این افراد با وثیقههای سنگین انجام میشود و در بسیاری موارد چندین بار یک شخص را میبرند و فرد مورد نظر باید هر بار وثیقهی سنگینتر از بار قبل را متقبل شود و بسیاری هنوز با گذشت نزدیک به یکسال در زندان به سر میبرند.
تشکیل کمپینهای مردمی برای کمک به زخمیها و خانوادەی شهدا و زندانیان
با ادامەی ماەها اعتراض در سنه تعداد زخمیها به شدت افزایش یافت، و آنها نمیتوانستند به بیمارستان مراجعه کنند زیرا با حضور در آنجا شناسایی و دستگیر میشدند و حتی خرید وسایل پزشکیِ لازم از داروخانهها ممنوع شد و کسی که وسایل پانسمان تهیه میکرد شناسایی میشد، به همین دلیل برخی پزشک و پرستار با همراهی مردم گروههایی برای کمک به زخمیها تشکیل دادند این کار در خانهی زخمیها انجام میشد و با خطرات فراوانی همراه بود، وسایل پزشکی لازم یا از طریق پزشک و پرستاران یا به کمک خود مردم تهیه میشد و گاها شنیده میشد کمکهایی از خارج از کشور نیز به دست مردم میرسد، زخمیها و زندانیها اکثرا از خانوادههای قشر ضعیف جامعه بودند و بسیاری به علت زندانی و زخمی شدن توان کار کردن هم نداشتند بنابراین وجود این کمپینها ضرورت پیدا کرد و گاهی افراد این کمپینها به دلیل همین کمک رسانیها دستگیر و روانەی زندان میشدند. از طرفی دولت به خانوادهی شهدا مبلغ چند میلیاردی پیشنهاد میداد تا در ازای آن شهیدانشان را بفروشند و مرگ آنان را بی ربط به اعتراضات بدانند اما هیچکدام از خانوادەی شهدا در سنه این پیشنهاد را قبول نکردند با اینکه بسیاری از آنان اقتصاد ضعیفی داشتند و از طرفی هم مردم خود را به آنها مدیون میدانستند و میخواستند از هر طریق دین خود را ادا کنند و با همدلی و حاضر شدن در مراسمات این کار را انجام میدادند و کمکهای مختصری مالی هم انجام میشد اما تنها چون دلی و از طرف مردم بود خانوادەی شهدا قبول میکردند. ارتباط خانوادههای شهیدان با یکدیگر بسیار تنگاتنگ شد و در تمام مراسمات با یکدیگر حضور مییافتند و به دیار هم میرفتند، مادران به همدیگر دستمال کوردی یا جامانه هدیه میدادند و همیشه در سر مزارها بر سر داشتند لباس مشکی بر تن نمیکردند زیرا در میان کوردها شهیدان را با هلهله و شادی به خاک میسپارند و این رسم به سراسر ایران سرایت کرد و دیده میشد که برای شهیدان عزاداری نمیکنند و با افتخار آنان را روانەی خاک میکنند.
آمار مشخص از شهیدان سنه تا امروز که به سالگرد ژینا نزدیک میشویم، رامین فاتحی، سارینا ساعدی، آریان خوشگوار، شادمان احمدی، داریوش علیزاده، آرام حبیبی، متین نصری، محمد امینی، یحیی رحیمی، شاهو بهمنی، عیسی بیگلری، پیمان منبری، مومن زندکریمی، هومن عبداللهی، حسین عبد پناه، محمد شریعتی، محمد لطف اللهی، امید حسنی هستند البته شهیدان بیشتری وجود دارند که هنوز احراز هویت نشدهاند و با شناختی که از جمهوری اسلامی وجود دارد تعداد کشته شدگان خیلی بیشتر است اما هنوز اعلام نشدهاند.
برخی از زخمیها به راحتی مداوا میشدند و برخی به دلیل تعداد زیاد ساچمه در قسمتهای حساس بدن هنوز بعد از یک سال موفق به خارج کردن آن نشدهاند و جرات رفتن به بیمارستان را هم ندارند، زنان و مردان زیادی از ناحیەی چشم مورد اصابت ساچمه قرار گرفتند و حتی بینایی خود را از دست دادند و ناچار به تخلیەی چشم شدند و الزاما این تعداد همه از معترضین نبودند و حتی عابرین پیاده نیز مورد حمله قرار میگرفتند، برای مثال خواهر و برادری با هویت ش.م و س.م برای بگرداندن بچههایشان از مدرسه در داخل ماشین همراه بچههایشان در راه بازگشت در میدان فیضآباد سنه مورد حمله قرار گرفتند و هر دو در ناحیەی صورت و چشم به شدت آسیب دیدند و بعد از ماهها مداوا هنوز سلامتی کامل را به دست نیاوردهاند، و یا مرد مسنی که در مسکن مهرهای بهاران کنار پنجرەی در خانهاش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جانش را از دست داد و یا زنی شصت و پنج ساله با هویت ش.ب در محلەی کورآباد که در جلو درب منزل خود ساچمه باران شد و موارد بیشماری از این دست که بدون دلیل مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.
همراه شدن اعتراضات با اعتصابات
اعتراضات در روزهای نخست با آمدن به خیابانها شروع شد تا اینکه فراخوانهایی از سوی احزاب کورد مبنی بر تعطیلی دکان و بازار داده شد مردم کوردستان در بسیاری از شهرها به این اعتصابات جواب مثبت دادند و سنه در راس قرار داشت و در تمام آنها شرکت داشت و به قدری این اعتصابات ادامه داشت که ماموران در خیابانها با بلندگو از مغازه داران خواستند مغازههایشان را باز کنند و وقتی اثر نکرد مغازهها را پلمپ و صاحب مغازهها را احضار و حسابهایشان را مسدود کردند، تعطیلیها به بازاریان فشار بسیاری وارد کرد و بسیاری از آنها نزدیک به سه ماه هیچ منبع درآمدی نداشتند اما در برخی موارد کمکهای مردم به یکدیگر باعث دلگرمی بود و به طور مثال برخی مغازهداران سنه از اجارهنشینان خود اجاره نمیگرفتند و یا مردم در کمپینهای تشکیل شده برای کمک رسانی به صورت مخفیانه سبدهای غذایی را به مغازهدارانی که در اعتصاب بودند میرساندند و اینگونه فشار اقتصادی وارده تقسیم و قابل تحمل میشد.
اهمیت مراسم چهلم شهدا برای مردم و ترس حاکمیت از آن
آمار کشته شدگان سنه افزایش یافت و مردم برای مراسمات آنها در آرامگاه بهشت محمدی این شهر حاضر میشدند بیشتر شهیدان در قطعەی ١٢ بە خاک سپردە شدند و مراسم چهلم شهیدان بە روز بزرگی تبدیل شدە بود و برای برگزاری مراسم از طرف خانوادەی شهدا فراخوان داده میشد و مراسم با حضور جمعیت بسیاری از مردم برگزار میشد، بیانیه خوانده میشد و خانوادهها به جای ترسیدن، شجاعانه به شهیدان خود افتخار میکردند و سخنرانی میکردند، سرودهای انقلابی بر سر مزار شهدا طنین انداز میشد و مردم شعار ژن،ژیان،یازادی را سرمیدادند، در چهلم چهار شهید یحیی رحیمی ، داریوش علیزاده، محمد امینی و عیسی بیگلری، که در شنبەی خونین در ١۶ مهر کشته شدند، جمعیت بسیاری از شهر سنه در بهشت محمدی حاضر شدند جمعیت به قدری زیاد بود که نیروهای امنیتی تا ساعتها حضور نیافتند تمام خیابانها در دست مردم بود و قصد رفتن به اماکن دولتی و گرفتن پاسگاهها را داشتند اما چون مسیر طولانی بود و هیچ سلاحی نداشتند موفق نشدند، با نزدیک شدن به پل قشلاق نیروهای سرکوبگر از بالای پل به مردم با تیر جنگی شلیک کردند بسیاری زخمی شدند و آرام حبیبی، شاهو بهمنی، امید حسنی نیز جوانانی بودند کە جان خود را در ٢۶ آبان با شلیک مستقیم گلوله و ضربات باتوم از دست دادند گفتنی است چند نفر از نیروهای دولتی نیز همان روز به دست انقلابیون کشته شدند نیروهای سرکوبگر در کوچه پس کوچههای محلەی قشلاق به دنبال افراد معترض میگشتند و افراد آن محل درهای خود را به روی معترضین باز میکردند و هرکدام تعدادی از معترضان را پنهان میکردند و ساعتها منتظر میماندند تا ماموران پراکنده شوند
از گسترش اعتراضات در مدارس و دانشگاهها تا مسمومیت سریالی مدارس دخترانه
اعتراضات تنها به زنان محدود نشد و تمام جامعه به آن پیوستند، از مدارس ابتدایی تا دانشگاهها(کوردستان، آزاد، فنی وحرفهای، یزدان پناه) و معلمان و مدیران و اساتید همگی به کشتارها و دستگیریها واکنش نشان دادند و دانشآموزان با سوزاندن عکس خمینی و خامنهای در کتابهای درسی و تابلوهای روی دیوار مدرسهها خشم و انزجار خود را از کودک کشیها و وضعیت موجود نشان میدادند هر روز بدون مقنعه(پوشش سَر مخصوص مدارس و ادارات) از مدرسهها بازمیگشتند و در خیابانها شعار "ژن،ژیان،یازادی" سر میدادند.
دانشگاهها به علت تجمع دانشجویان کلاسها را تعطیل و به آنلاین تغییر میدادند اما باز دانشجویان برای اعتراض به دانشگاه میرفتند و شعار میدادند در دانشگاه کوردستان شهر سنه اساتیدی چون حبیب الله محمدی و بهروز چمنآرا و... به دانشجویان پیوستند و با سخنرانیهایی در محوطەی دانشگاه اتحاد خود را نشان دادند که به همین دلیل بهروز چمن آرا دستگیر شد و حبیبالله محمدی نیز کە در اعتراضات از ناحیەی چشم آسیب دید همچنان در کنار دانشجویان ایستادند و برخی از اساتید به دلیل بیاحترامی به قوانین دانشگاه و بازداشت دانشجویان از کار استعفا دادند و مدیران مدارس به دلیل همراهی نکردن با ماموران امنیتی توبیخ و بازداشت شدند زیرا حاضر نشده بودند لیست دانش آموزان معترض را به سرکوبگران بدهند. دولت برای انتقام و زهر چشم گرفتن از دختران دست به مسموم کردن مدارس زد این مسمومیتها از قم و اوایل آذر ١٤٠١ شروع شد و به شهرهای دیگر ایران سرایت کرد و در ماه اسفند نیز به سنه رسید و تا تعطیلی مدارس در تابستان ادامه داشت، در این مسمومیتها دو نکته حایز اهمیت بود اینکه مدارس اکثرا (جز در چند مورد) دخترانه بود و دیگر اینکە آنها به دبستانها هم رحم نمیکردند و مقاطع ابتدایی تا دبیرستان را مورد حملەی شیمیایی قرار دادند، مسمومیتها به گونهای بود که هر روز تعداد زیادی دانشآموز روانەی بیمارستانها میشدند و اگرچه پزشکان و کادر بیمارستان مجبور به لو ندادن اسامی دانشآموزان میشدند اما اسامی گاه از طریق کادر بیمارستان مخفیانه درز پیدا میکرد، جمهوری اسلامی این عمل فاجعه بار را در رسانههای خود شیطنت، استرس و نقش بازی کردن دانش آموزان اعلام میکرد و نامی از مسمومیت عمدی نمیبرد.
مدارس دخترانەی جنت در محلەی صفری، خوارزمی در میدان کوهنورد، و مدارس نیایش، مستوره اردلان و مدارسی در محلات نایسر، حسنآباد و .. طی چندین ماه در شهر سنه مورد حملەی شیمیایی قرار گرفتند. مسمومیتهای سریالی برای مدتی باعث تعطیلی مدارس و تبدیل شدن کلاس حضوری به آنلاین شد اما دانش آموزان عقب نشینی نکردند و به مدرسه رفتن خود ادامه دادند و اعتراضات آنان همچنان ادامه داشت این مسمومیتهای سریالی تا تعطیلی مدارس ادامه پیدا کرد و اکنون که وارد سومین ماه تابستان میشویم و چیزی به بازگشایی مدارس نمانده والدین و دانشآموزان از شروع سال جدید هراسانند.