مشکلات اقتصادى، فقر و ناتوانى مالى عاملى براى کاهش سن بردگى جنسى زنان ايرانى
سن دختران ايرانى که به عنوان بردهى جنسى در جامعه حضور دارند، به ١٢ سال رسيده است و نيمى از کارگران جنسى ايران زنان متأهل مىباشند، که عامل اصلى آن مربوط به مشکلات اقتصادى، فقر و ناتوانى مالى است.
مرکز خبر
مشکلات اقتصادى موجود در هر کشورى اولين ضربهى خود را به زنان و دختران آن کشور وارد مىکند، ايران هم در رديف کشورهايى قرار دارد، که با مشکلات اقتصادى روبهرو شده است، تحريمهاى چند سالهى آمريکا بر روى کشور ايران سبب به هم خوردن زندگى مردم ايران شده است، زنان و دختران ايرانى هم به دليل حضور در جامعهى کارى ايران دستخوش اين تغييرات قرار گرفتهاند و براى رهايى از گرانىهاى جامعه به بازار کارگران جنسى وارد مىشوند و همين نيز سبب شده است، که سن دخترانى که وارد اين بازار مىشوند، به ١٢ سال برسد.
در حالى که سازمانهاى دولتى ايران آمارى دقيق و شفاف از کارگران جنسى در ايران بيان نمىکنند، طبق آمارهاى سازمان بهزيستى ايران زنان متأهل نيمى از کارگران جنسى ايران را تشکيل مىدهند، که بزرگترين عامل افزايش اين آمارها به دليل مشکلات اقتصادی، فقر و ناتوانی در تامین نيازهاى زندگى است. در سال ١٣٩٠ طبق آمار منتشر شده در مجلهى اجتماعی دانشکدهى علوم اجتماعی دانشگاه تهران سن زنان کارگر جنسى را از ٣٠ سال به کمتر از ١٤ و ١٥ سال کاهش داده، که در سال ١٣٩٨ به ١٢ سال رسيده است.
١٢ سالگى سن شروع بردگى جنسى و پدوفيلى
در حالى که خانواده امنترين مأوا برای فرد محسوب مىشود، اما امروزه در ايران مسائلى همچون مشکلات اقتصادى، سنتى بودن برخى از مناطق، نگاه ابزار جنسى به زنان سبب شده است، که دختران در سنين بسيار کم وارد عرصهى ازدواج شوند، البته نه به شيوهى غير قانونى بلکه بر اساس قوانین دختران در سن ١٣ سالگى و پسران در سن ١٥ سالگى میتوانند ازدواج کنند و یا ناچار بە ازدواج میشوند، تا از اين طريق نيازهاى اقتصادى خود را برآورده سازند، اکثر دخترانى که در سنين کم ازدواج مىکنند، به اجبار خانواده است و تنها اسم ازدواج بر آن ناميده مىشود، در حالى که به ازاى پول فروخته مىشوند و اين همان پدوفيلى، يعنى رابطهى جنسى با کودکان محسوب مىشود، نه ازدواج.
برخى ديگر از خانوادهها به فکر ازدواج فرزندان خود نيستند، بلکه دختران خردسال خود را وارد دنياى بردگى جنسى مىکنند و اين اولين قدم براى نابودى زندگى دختران خردسال در ايران است! اکثر پدران و مادرانى که دچار معضل اعتياد هستند، براى دستیابی بە مواد و کسب درآمد، دختران خردسال خود را مجبور به تنفروشى مىکنند، تا بتوانند مخارج خانوادهى خود را تأمين کنند.
البته معضل اعتياد تنها دليل تنفروشى نيست، بلکه مرگ يا طلاق مادر و ازدواج دوبارهى پدر نيز از دلايلى است، که سبب آوارگى فرزندان مىشود و در ايران چون مادر اجازهى سرپرستى از فرزندانش را ندارد، بايد فرزندان در کنار پدر باشند و اگر پدر هم بميرد، نامادرى نيز از فرزندان همسرش سو استفاده مىکنند و بخصوص براى دختران اولين قدم براى ورود به تنفروشى است.
کودکان کارى که در خيابانها مشغول دست فروشى هستند، از ديگر قربانيان اين مسئله هستند، که بنام کار کردن از آنان سو استفادهى جنسى مىکنند، که در ميان آنان نيز کودکان دختر هم ديده مىشود و در حالى که روزها مشغول دستفروشى در کنار چراغ راهنما هستند، شبها نيز به راحتى سوار بر هر ماشينى مىشوند، تا با تنفروشى مخارج اوليهى زندگى خود را تأمين کنند.
طبق سخنان جامعهى روانشناسى کشور انگليس هر کسى بخواهد، اولين رابطهى جنسى خود را برقرار کند، بايد سؤالهاى از خود بپرسد، تا معلوم شود که فرد با رضايت کامل خود اين کار را انجام داده است، تا از لحاظ روحى ضربهاى نخورد.
در مسئلهى تنفروشى هيچ زنى اين سؤالات را از خودش نمىپرسد، به همين دليل زنان قربانيان بزرگ مسئلهى تنفروشى محسوب مىشوند، در حالى که هيچ مردى نه تنها به اين سؤالات فکر نمىکند، بلکه دچار مشکل روح نمىشود و افسردگى و گوشەگيرى اولين تأثير اين روابط بر زنان تنفروش است، که خود را از جامعه دور مىکنند و اکثر آنان براى نجات از زندگى خودکشى مىکنند.