«هر چه شدت خشونتش را بیشتر میکند به پایان نزدیکتر میشود»
مریم موذن معتقد است کە اعدام پاشنە آشیل نظام اسلامی حاکم بر ایران است، تمام این اقدامات حکومت موقتی و مقطعی است، نمودار صعودی این چنین اقدامات غیرانسانی از سوی حکومت نموداری با همان شیب و با جهت مخالف در سرنگونی خودش را به نمایش میگذارد.
شهلا محمدی
مرکز خبر- با اوج گیری انقلاب ژن ژیان آزادی و همراهی و یکدلی خلقهای ایران در این انقلاب، نظام حاکم نیز ماشین کشتار و اعدام خود را بر راە انداخت. کشتار در برخی شهرهای همانند بلوچستان بە اوج خود رسید و علاوەبر بازداشتهای گستردە تحریمهای قهری علیە این شهرها نیز تداوم دارد و شهرهایی کە شاهد بیشترین اعتراضات بودەاند اکنون با کمبود سوخت، آرد و مواد غذایی روبرو هستند و سویی آب آشامیدنی شهرهایی همانند جوانرود نیز قطع شدە است.
مریم موذن، فعال حقوق بشر معتقد است کە ماهیت رژیم توتالیته دینی در اصل دیکتاتوری مخوفی است که سرانش میدانند که در صورت سقوط، در دنیا هم یاوری ندارند. اینچنین رژیمی تنها راه نجات خود را بالا بردن شدت سرکوب، حجم خشونت و سبعیت میداند. از روز اول مردم میدانستند کە اگر به خیابان بیایند از آنها با گل استقبال نخواهد شد، به علم بە اینکه کشتارهای سالهای قبل و دستگیریهای گسترده و شکنجه و تجاوز در انتظارشان است به خیابان آمدند.
در زیر گفتوگوی کاملم با مریم موذن فعال حقوق بشر را میخوانید.
-رژیم جمهوری اسلامیاز آغاز قدرتگیری خود در ایران با کشتار و اعدام جوانان آغاز بە کار کرد. هرچند فراز و نشیبهای بسیاری از سر گذراندە شدە اما سالها است این کشتار همچنان ادامە دارد. این کشتارها همزمان با آغاز انقلاب زن زندگی آزادی بە اوج خود رسیدە است، هر روز شاهد اعدام گروهی از جوانان در همەی زندانهای ایران بە بهانەهای مختلف از جملە محاربە، مواد مخدر، قتل و ... هستیم ، بە عنوان یک فعال حقوق بشر دیدگاە خود را در مورد اعدامهای گستردە در ایران بیان کنید؟
درود بر شما و مخاطبین گرامی
ابتدا بطور خلاصه باید ذکر کنم که مجازات اعدام موضوع پرمناقشهای است. در طول تاریخ در همه کشورهای جهان اعدام وجود داشتەاست، ولی بر طبق آمار سال ۲۰۱۹ سازمان عفو بین الملل، از ۱۹۵ کشوری که سازمان ملل به رسمیت میشناسد، ۱۰۵ کشور این مجازات را کاملا لغو کردهاند و در برخی کشورها هم به شکل بسیار محدود یا برای جرایم خاص اجرا میشود یا اینکه در قانون برخی کشورها هنوز وجود دارد ولی سالهاست کە اجرا نمیشود. اما ۵۵ کشور هستند که هنوز در آنها مجازات اعدام هم به شکل قانونی وجود دارد هم عملا اعدام میکنند.
جمهوری اسلامیایران هم یکی از این کشورهاست و البتەایران به نسبت جمعیتش صدرنشین جدول تعداد اعدامها در جهان است! تفاوت اساسی جمهوری اسلامیبا سایر کشورهای ۵۵ گانهای که هنوز اعدام میکنند آن است کەان کشورها برای ممانعت از گسترش جرم و جنایت و برقراری امنیت در جامعەی خودشان، معتقدند باید مجرمین را اعدام کرد و استدلالهایی میآوردند و طرفدار اعدام هستند در این کشورها روند دادرسی طی میشود و دادگاههایی تشکیل میشود و متهم میتواند درخواست تجدید نظر بدهد و....
اما شخصا معتقدم آنچه کە از سوی حکومت اسلامی ایران میبینیم را نمیتوان اعدام نامید، بلکە این یک نوع قتل حکومتی است و جنایت محض است یعنی همانطوری کە این حکومت به راحتی در خیابانهای شهرهای ایران، بخصوص در استانهای کوردستان و سیستان و بلوچستان، با شلیک مستقیم گلوله جنگی مرتکب جنایت میشود و مردم را در خیابان میکشد، به همان شکل اما این بار به کشتن تک به تک افرادی که دستگیر شدهاند و زندانی یا بهتر بگوییم گروگان این رژیم هستند، میپردازد. جنایتی که حتی در جنگها هم ممنوع است و نیروهای متخاصم حق ندارند اسرای جنگی را شکنجه کنند یا بکشند، اگر اسیران جنگی زخمیباشند باید درمان کنند و حتی محل زندانی شدنشان هم شرایط استانداردی را باید داشته باشد، چه برسد شهروندان بی گناه کشور خودشان! که متاسفانه میبینیم جمهوری اسلامیبا مردم عادی حتی کودکان، چه در خیابانها چه در زندانها بەاین شکل وحشیانه و غیرانسانی رفتار میکند. و بعد هم دستگیر شدگان را بدون طی شدن روند دادرسی و برگزاری دادگاه عادلانه و دسترسی به وکیل مستقل به راحتی با اتهامات واهی به قتل میرساند و نامش را اعدام میگذارد.
همانطوری کەاشاره کردید، شورشیان سال ۵۷ شعارشان مرگ بود و به هنگام پیروزی و تشکیل حکومت هم در بدو ورود بنیانگذار حکومت دینی، سناریوی قتل و بە اصلاح خودشان، اعدام انقلابی دست اندرکاران و صاحب منصبان و نظامیان حکومت پهلوی را آغاز کرد و بعد از کوتاه زمانی، دگر اندیشان و حتی اعضای احزاب و سازمانهایی که در جریان انقلاب برای به حکومت رسیدن خمینی همکاری کرده بودند و زمانی همرزمان وی محسوب میشدند را هم دستگیر، شکنجه و اعدام کردند از جملە اعدام مجاهدین خلق و اعضای احزاب چپ در دهه شصت! پس میبینیم که پیام بانیان حکومت فعلی ایران، مرگ و سرکوب و نابودی هر آن کسی بودە است که به زعم آنها غیر خودی محسوب میشدند. برعکس انقلابیون جنبش انقلابی ۱۴۰۱، که شعارشان زندگی است. یعنی زن زندگی آزادی
نکته دیگر اینکه جمهوری اسلامی برای مجازاتهای اعدام، لیست بلند و بالایی از جرایم را در کارنامەاش دارد بطوری کە اخیرا افرادی به جرم اتش زدن سطل آشغال یا شکستن گارد کنار خیابان هم با مجازات یا حداقل کیفرخواست اعدام مواجه شدەاند. پرسنل درمان و کادر پزشکی بابت مداوای مصدومین و مجروحین جنبش انقلابی ایران، دستگیر شدەاند و در مواردی حتی در دادگاه بدوی به مجازات اعدام محکوم شدەاند. از سوی دیگر در بین لیست جرایم در قوانین جمهوری اسلامی به جرایم مبهمی چون محاربه یا مفسد فیالارض یا ... بر میخوریم که باید گفت تعریف خاصی ندارند و قضات میتوانند به طور سلیقەای یا به فراخور شرایط و چه بسا تحت فشار نهادهای امنیتی-اطلاعاتی در شرایطی مانند شرایط کنونی کشور، هر حرکتی و اقدامی را تحت دامنه گشاد محاربه قرار داده و به راحتی حکم اعدام صادر کنند که به هیچ وجه منطقی و عادلانه نیست.
در اصل اعدام برای نظام اسلامی حاکم بر ایران به منزلەی وسیلەی حفظ قدرت است، عدهای از فعالین حقوق بشر و حقوق مدنی وقتی کمپینهایی چون لغو اعدام یا حتی لغو گام به گام اعدام را به راە انداختند با وجود اینکه ماهیت این کمپینها در براندازی یا حتی در مخالفت با نظام نبود، اما واکنش حکومت با این فعالین مانند واکنش به براندازان تند بود و این اقدامات را هم تحمل نکرد علتش این است کە اعدام را پاشنە اشیل خود میداند. قصد حکومت از اعدام و پایبندی و اصرار به داشتن چنین مجازاتی نه برای کمک بە امنیت و اجرای عدالت است بلکه کاملا واضح است کە اعدام، یک ابزار برای نابودی هر کسی است که کوچکترین مخالفتی با رژیم حاکم دارد و در اصل دستگیره حذف فیزیکی و ماشە اسلحه ٰرژیم برای قتل شهروندان بیگناهی است که با دست خالی و تنها برای بیان مخالفتشان با سیستم کنونی یا اعتراض به وضع موجود به خیابانها میآیند یا حتی در خانههایشان به نوشتن مطالبی میپردازند، شعری میسرایند ترانەای میسازند، از موکلشان دفاع میکنند، مصدومین را مداوا میکنند و....
-علیرغم اعدامهای گستردە در ایران اما واکنش کشورهای غربی کە مدعی حافظ حقوق بشر هستند آنچنان نبودە و در واقع حقوق بشر بە یک معاملەی سیاسی بین آنها برای دستیابی بە اهدافشان تبدیل شدە است. اعمال تحریمها نیز در حالی صورت میگیرد کە روزانە گزارشهای متفاوتی در مورد پهبادهای مورد استفادەی روسیە کە ساخت ایران است اما در واقع قطعات آن همگی آمریکایی هستند منتشر میشود. چرا در چنین شرایطی کە مردم ایران در شرایط سختی هستند این کشورها تلاش جدی برای بازدارندگی ایران از اعدامها و کشتار معترضان انجام نمیدهند؟
از همان ابتدای به حکومت رسیدن خمینی در ایران و حتی پیش از آن به شهادت اسناد و مدارکی کە از طبقه بندی خارج شدە است، کشورهای غربی از جملە امریکا با حکومت اسلامی در ایران همکاری یا سمپاتی داشتەاند. و علاقه خاصی به قدرت یافتن اسلام در منطقه خاورمیانه نشان دادەاند. مردم ایران در طول این ۴۴ سال سکوت نکردند بلکه با وجود بالا بودن حجم سرکوب و وجود گارد آهنین و ماشین شکنجه و کشتار رژیم، هموارە از هر روزنەای کە ایجاد شدە است برای رساندن صدای مخالفتشان با این حکومت به جهانیان استفاده کردەاند و اعتراضات کوچک و گستردەای را در کف خیابانها نشان دادەاند یا حتی به شکل نافرمانی مدنی مانند عدم رعایت حجاب اسلامی، شرکت نکردن در تظاهرات حکومتی، انتخابات و... اعلام کردەاند که مخالف سیاستهای داخلی و حتی خارجی این حکومت هستند. اما هم این مردم با دستان خالی در مقابل گلوله و سلاح جنگی قرار گرفتند هم صدایشان در سکوت رسانەای در بین خبرهای دنیا خفه شد. دی ماه سال ۹۶ و آبان ۹۸ از نمونههای بارزی است که میتوانم نام ببرم.
اما من معتقدم این بار با دفعات قبلی متفاوت است و اخبار و گزارشهای مرتبط با جنبش مهسا به خوبی و در حجم وسیعی در سراسر دنیا منعکس شدە است و مردم دنیا به خوبی از وقایع ایران و خواست مردم ما آگاه شدەاند و قلبا هم به شجاعت و آگاهی مردم ما احترام میگذارند هم هم دلند. البته حساب حکومتها از مردم جداست. دولتهای غربی به دلیل قالب سیاست جهانی نمیتوانند بیش از آنچه که تا کنون کردەاند، را انجام بدهند. چون نحوه سیاستگذاری و فرمولاسیون سیاسی حاکم بر جهان، قبل از هر چیزی باید به منافع خودشان بیاندیشند و دست به عصا گام بردارند لذا میبینیم در ظاهر اعلام همبستگی میکنند و میگویند در کنار شما هستیم اما در عمل اقدامات عملی و موثری از آنها نمیبینیم. من فکر میکنم حتی همین مقدار اطلاعرسانی و باز شدن دریچه رسانههای جهانی به سوی مردم ایران و جنبش اخیرشان هم متاثر از مناقشات در منطقە از جمله بین اوکران و روسیه و بحران انرژی بودە است.
لازم است در اینجا نام ببرم از شخصیتی در ایران بنام بروجردی که من نماینده و سخنگوی او هستم ، او تا قبل از سال ۱۳۸۵ یک روحانی منتقد طرفدار جدایی دین از حکومت بود. یک رهبر دینی که مخالف احکام و مجازاتهای دینی مانند اعدام و سنگسار و شلاق و زندانی شدن مردم بود و بخاطر همین اعتقاداتش و اظهار آنها، بارها دستگیر و زندانی شد. پس از سال ۸۵ وی لباس روحانیت را کنار گذاشت و اعلام کرد بە اعتراض به جنایتهای روحانیون هرگز این لباس را نخواهد پوشید. او درمدت یازده سال حبس در زندان، به تحقیق و بررسی عدم تطابقهای آشکار در اسناد و مدارک دینی و متون کانونی دین از حمله قرآن پرداخت و وحی و کتابت و ... و اساس دین اسلام را زیر سوال برد. این تحقیقات را به تدریج به صورت صوتی از طریق تلفن و گاهی نوشتاری به کمک هم بندانش به بیرون میفرستاد که توسط گروهی جمع آوری شد و بصورت کتابی به نام دایرەالمعارف ادیان، بالغ بر سی هزار صفحه حاوی هزاران سند دینی تهیه شدە است. او معتقد است که همانطوری که دیانت فتنه بزرگی برای مردم ماست و مردم باید به نقش دین در بند کشیدن انسانها و در گرفتاریهای خود آگاه شوند تا بتوانند از این شرایط نجات یابند، سیاست را هم ظلع دیگری از مثلث استثمار بشر میداند، وی میگوید تاریخ گزارش خوبی از سیاست به ما نمیدهد و اگر امروز میبینم مردم در رنج هستند،گرسنگی میکشند، بی عدالتی میبینند ثروت به صورت نابرابر توزیع میشود، جنگهای خانمانسوز به راه میافتد و.....، همه بدلیل همکاری دین و سیاست و حتی یاری گرفتن از علم هستند. این سه یک مثلثی را تشکیل میدهند که بجای کمک به مردم و حل کردن مشکلات آنها، بەاستثمار و سلطه مردم توسط قدرتمداران کمک کردە است، دولتمداران جهان به ساختن سلاحهای جنگی و کشتار جمعی، هستهای، شیمیایی و میکروبی میپردازند اما به داد گرسنگان و بی پناهان نمیرسند. امروز در عصری که بشر شعار میدهد ما پیشرفته هستیم و بربریسم را کنار گذاشتەایم متمدن و صلحطلبیم، اصلا فلسفه وجودی زرادخانهها در جهان چیست؟ اساس کارهای سیاسیون هم قدرت طلبی و منفعت جویی است و سیاست مرسوم در جهان معنای دیگری ندارد.
این توضیح را برای این لازم میدانم که دقیقا در سوالتان دست روی همین موضوع گذاشتید. اگر در جهان اساس کارها بر انسانیت و حقیقت جویی و عدالت طلبی استوار بود هرگز این فجایع در دنیا اتفاق نمیافتاد.
-سکوت کشورهای خارجی و سازمانها و نهادهای حقوق بشری در چنین شرایطی چە تاثیری در وضعیت ایران خواهد داشت؟
من فکر میکنم سکوت نکردەاند و نمیکنند. سیاستمداران دنیا بیگدار بە آب نمیزنند، آنها ابتدا برآورد کردند تا چه حد این جنبش ریشه دارد و جدی است و بە اصطلاح کاسه صبر مردم ایران پر شدە است یا خیر، آنها متوجه شدەاند که حتی افرادی که به دلیل ترس از زندان و تجاوز و کشته شدن در خانه ماندەاند اما اکثریت خاموشی هستند که با این نظام مخالفند و تنها منتظرند در یک مجالی یا یک شرایط امنتری رای خود را علیە این رژیم اعلام کنند. در غیر این صورت همین حمایتهای صوری و ظاهری را هم نمیکردند. حجم حمایتهای جهانی از جنبش اخیر، در تاریخ چهل و سه سالە ایران، بیسابقه بودە است. و این تماما به دلیل شجاعت مردم و کوتاه نیامدن آنهاست. اگر دنیا سکوت میکرد مانند آبان ۹۸ سرکوب میکردند.
مردم ما باید به مطالبی که در پاسخ سوال قبلی اشاره کردم فکر کنند، مردم نباید در انتظار منجی باشند که هزار سال است وعده داده شده که ظهور میکند! همینطور نباید منتظر باشند کسی از بین سیاستمداران با اهداف عالی بشری به داد آنها برسد! چون تنها خودشان هستند که باید با تکیه بر تعقل و آگاهی متحد شوند و تلاش کنند تا از این زندگی ذلتبار نجات پیدا کنند.
اما سیاستمداران و اپوزوسیون ایرانی در دیاسپورا حتی اگر به دنبال کسب قدرت و دستیابی به جایگاه مطرح در سپهر سیاسی آیندە ایران باشند، باید از این فرصتهای سیاسی پیش آمده بهره ببرند و اهرمهای موجود در سازمان ملل و همچنین در کشورهای غربی را برای کمک به مردم ایران، استفاده کنند، و دقت داشته باشیم که سیاست کنونی کشورهای دنیا بر اساس منفعت طلبی است پس همانطوری کە این ۴۴ سال، بدون در نظر گرفتن دلایل انسانی و یا از روی دلسوزی و محبت از مردم ما حمایت نمیکردند، زین پس هم حتما از ٰرژیم ملاها حمایت نخواهد کرد. آنها وقتی بدانند دفاع از این ٰرژیم، سودی ندارد از حمایت آنها هم دست بر میدارند کما اینکه کشورهایی کە این حکومت، دوست و برادر خود میدانست، مانند چین و روسیه، هم به راحتی، پشت جمهوری اسلامی را خالی کردند.
-در روزها و ماەهای گذشتە دەها گزارش در مورد تحریم قهری شهرهایی چون جوانرود و مهاباد و سنندج و زاهدان منتشر کردەایم، تحریمهایی کە عامدانە از سوی دولت و بە دلیل اعتراضات بر این شهرهای تحمیل میشود را چگونە ارزیابی میکنید و چگونە میتوان صدای این شهروندان بود کە حتی اکنون بیشتر آنها از آب آشامیدنی نیز محروم هستند؟
ماهیت رژیم توتالیته دینی در اصل دیکتاتوری مخوفی است که سرانش میدانند که در صورت سقوط، در دنیا هم یاوری ندارند. اینچنین رژیمی تنها راه نجات خود را بالا بردن شدت سرکوب، حجم خشونت و سبعیت میداند. از روز اول مردم میدانستند کە اگر به خیابان بیایند از آنها با گل استقبال نخواهد شد، به علم بە اینکه کشتارهای سالهای قبل و دستگیریهای گسترده و شکنجه و تجاوز در انتظارشان است به خیابان آمدند. متاسفانه به دلیل بالا بودن حساسیت در شهرستانها بخصوص در استانهای مرزی وضعیت این شهرستانها بدتر است. هم با سلاحهای جنگی به مصاف مردم دست خالی آمدند هم دستگیری و اعدام و شکنجه بیشتر است بخصوص اینکە اطلاع رسانی در شهرستانها کمتر است. پس باید هر چه بیشتر از این اقدامات غیرانسانی نوشت و گفت و اطلاع رسانی کرد به همه زبانها و در همه رسانههای بینالمللی.
اما نکته مهمیکه در جنبش اخیر به خوبی نمایان بود این است که مردم ایران فهمیدهاند جایی که زنان آزاد نباشد مردان هم آزاد نیستند. جایی که کوردها، بلوچها، ترکها و عربها و.... زیر سرکوب و تبعیض باشند بقیه مردم هم در هر شهر و روستایی باشند از این ظلم و تبعیض بی بهره نخواهند بود. مردم ما این بار کلید پیروزی را در یکی شدن و همراهی و همدلی یافتند و باقدرت هم حفظش کردەاند. تمام این اقدامات حکومت موقتی و مقطعی است هر چه شدت خشونتش را بیشتر میکند به پایان نزدیکتر میشود و نمودار صعودی این چنین اقدامات غیرانسانی از سوی حکومت نموداری با همان شیب و با جهت مخالف در سرنگونی خودش را به نمایش میگذارد مردم ما اگر نگذارند خدعههای دشمنانشان در تفرقەافکنی و تخریب روحیه مبارزین کاری از پیش ببرد به زودی زود شاهد رهایی و پیروزی همە از هر نژاد و زبانی خواهند بود.