برای مقابله با سیاست زن‌کشی، ما زنان نیاز به خودسازماندهی داریم

قتل‌ناموسی یکی از معضلاتی‌ست که این روزها در ایران و بخصوص روژهلات کوردستان فغان کرده و متاسفانه روزی نیست که خبر کشتن و خودکشی زنان صفحه‌ی اول رسانه‌ها را پوشش ندهد. هر روز به بهانه‌ایی مختلف ذهنیت مردسالاری و زن‌ستیز، زنان را قربانی هوس‌های شخصی و افکار سنتی‌شان می‌کنند. در حالیکه در قرن ۲۱ بسر می‌بریم اما زنان ما هنوز از درد مسائل پیش‌ پاافتاده‌ای همچون ناموس می‌نالند. متاسفانه قانونی هم وجود ندارد که در برابر چنین اعمالی مانع شود و یا اینکه قانونی جهت حمایت زنان در قانون اساسی وجود ندارد که زنان هم بخواهند برای دفاع از خود از آن استفاده کنند، چون خود قانون نیز با همان ذهنیت مردسالارانه نوشته شده است که هر روز زنان را در گوشه و کنار این جامعه به قتل می‌رساند و تحت لوای ناموس پرده‌ایی بر آن کشیده و صدایشان هم درنمی‌آید. مردان نیز از وجود چنین قوانینی جسارت گرفته و با افتخار تمام سربلند کرده و می‌گویند ناموسمان را پاک کردیم و این لکه‌ی ننگ را از میان برداشتیم. اما مفهوم ناموس و پاک کردن آن در ذهن آنها چگونه شکل گرفته و چرا زنان مایه‌ی ننگ هستند که باید با کشتن تاوان آن را بدهند؟

سمیرا صلواتی

 

مرکز خبر -

همچنان که در رسانه‌ها نیز بسیار بازتاب داده شد،‌ در هفته‌ی اخیر کشتن ۵ زن به صورت متوالی در شهرهای مختلف روژهلات کوردستان توجه هر انسان صاحب وجدانی را به خود جلب کرد. شاید این نمونه‌ایی کوچک از دیگر قتل‌های ناموسی‌ست که بصورت فجیعی کشته می‌شوند اما نه کسی صدایشان را می‌شنود و نه رسانه‌ایی می‌شود و بی‌صدا و خموش در زیر خروارها خاک به فراموشی سپرده می‌شوند.

بعنوان آژانس خبرگزاری زن در این رابطه سعی نمودیم با چند تن از فعالین زنان مصاحبه‌ایی داشته باشیم و نظر آنها در این مورد بعنوان جنبش زنان را به بحث و گفتگو بگذاریم.

   

چیمن جوانرودی، فعال سیاسی و عضو کومله‌ی زحمتکشان روژهلات کوردستان می‌باشد. ایشان در مورد قتل‌های ناموسی و حوادث اخیر چنین اظهارنظر می‌نماید.

قتل ناموسی بە قتلی گفتە می‌شود کە مردان خانوادە بخصوص پدر، برادر و ھمسر در مقابل ھنجار‌شکنی زنان خانوادە‌ی خود انجام می‌دھند .

در چنین شرایطی معمولا زنان مقتول و باقی زنان خانوادە نمی‌توانند از خود دفاع کنند، مردان خانوادە خود در مقام  قانونگذار، قاضی، مجری حکم و همچنین اولیای دم هستند و اغلب از طرف دیگر اعضای افراد خانواده، طایفه و فامیل حمایت می‌شوند. لذا در طول دو هزار سال این هنجار عرفی، شرعی، اخلاقی و قانونی قلمداد می‌شود. مجازاتی که بعدها و طی تغییرات وضعیت زنان هموار شده تنها حکم این جنایت (هنجار شده) شش ماه تا سه سال است. قتل ناموسی بالاترین خشونت ضدزن است و یکی از ابزار اعمال زور مردان نسبت به زنان است.

از سنین کودکی تا سنین بالا مرد به نام  غیرت و پاک کردن گویا لکه‌ی ننگ، با خونریزی بدون اینکه احساس شرم یا گناه بکند  اقدا‌م به جنایت و زن‌کشی می‌کند. مشکلی اساسی که در این مورد بوجود می‌آید باید هنگام دفن مقتول کسی به این قضیه پی نبرده تا آبروی خانواده حفظ شود. از طرف دیگر می‌توان گفت که این معظل به صورت‌های متفاوت از جمله وادار کردن زنان به خود‌کشی نیز وجود دارد که مشکلات کمتری برای مردان خانواده بوجود می‌آورد و در نهایت می‌گویند به علت‌های نامشخص دست به خودکشی زده است.

آمار سرسام‌آور قتل ناموسی در کوردستان، بدلیل نداشتن استراتژیک مشخص و نگاه صرف سیاسی و امنیتی به پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، عدم هماهنگی بین سازمان‌های حقوق بشری و نهادهای ذیربط و عدم امکان پژوهش در زمینه‌ی علل و عوامل و انگیزه‌های اصلی افزایش روزافزون قتل‌های ناموسی و آسیب‌های پرخطر تا در جهت کاهش این معظلات اقدامی اساسی صورت بگیرد.

از طرف دیگر ازدواج‌های اجباری، ازدواج‌هایی که زنان تنها برای فرار از خانواده‌ی پدری و رهایی از اسارت خانواده و اسیر در خانواده‌ی همسر خیلی از زنان بدون بلوغ فکری و بدون توجه به اثرات مخرب ازدواج اقدام می‌کنند و راه بازگشت خیلی سخت و اغلب ناممکن است. لذا هر اقدامی برای رهایی مختوم به مشکلاتی گاها جبران‌ناپذیر است. چون مردان خانواده حامی، سرپرست و مجبور به حفظ آبروی خانواده هستند بدلیل ناتوانی در حل مشکلات و ذهنیت ناموس‌پرستی اقدام به قتلی می‌گیرند که مقتول، اغلب عزیزترین کس قاتل است.

قتل ناموسی باعث بازتولید خشونت و عدم انسجام اجتماعی می‌شود و ناامیدی در افراد و اخلال در روابط اجتماعی و بی‌اعتمادی در جامعه نسبت به قوانین و قانون‌گریزی افراد جوامع تحت خشونت می‌شود.

جوانان و حتی کودکان با ذهنیت ضد زن در اجتماع مواجه می‌شود و چون مردان خانواده بعنوان قاتل ناموس موجه شناخته شده‌اند و بنام غیرت و مردانگی نام می‌برند، اقدام برای کاهش این معظل بسیار سخت و لازم به مبارزه‌ی همه‌گیر مردان و زنان آزادیخواه و برابری‌طلب دارد. زنان باید در جهت شناخت هویت خود و توانمندکردن زنان در جهت مبارزه برای رهایی از این معضلات و رسیدن به آزادی و ارزش واقعی خود نیاز به همراهی زنان در جنبش‌های رهایی‌بخش و آزادیخواه است.

زنان باید بتوانند ارزشهای برتر و ایده‌های بزرگی را رهبری کنند و این توانایی را گسترش داده و همه‌گیر شود.

ژیلا مستاجر، فعال حقوق بشر و کنشگرو علاقەمند بە فعالیت در مسائل زنان نیز بر این مسئله تاکید دارد که نبود قوانین حمایتی از زنان و قوانین انسانی است که امنیت زنان در جامعه و خانواده هیچ ضمانتی نداشته باشد. وی در ادامه‌ی سخنانش چنین گفت:‌  

 "در واقع قتل ناموسی یکی از انواع راههای کشتن و حذف زنان است کە در نظامهای مردسالار بە آن توجیه حفاظت از ناموس می‌پوشانند و در بسیاری از قوانین از قاتل و مجرم وقوع این نوع قتل حمایت کامل می‌شود، از جملە در ایران کە قاتل در اکثر موارد پدر، برادر و یا شوهر مقتول است از حمایت کامل قانون برخوردار است. متاسفانە این نوع قتل‌ها علاوە بر توجیه قانون، از حمایت در جامعە و عرف جامعە هم بی‌بهرە نیست و معمولا جامعە یکی از تشویق‌کنندگان بە وقوع قتل ناموسی بودە است. بە نظر من تا زمانی کە مفهوم ناموس در بطن جامعە از معنی کلاسیک و خشن خود کە کنترل و مالکیت زن است پاک نشود، قتل‌هایی کە متوجە زنان در این رتباط نیز می‌شود، قتل ناموسی خواهد بود.

در رۆژهلات بە دلیل وجود حاکمیت ذهنیت ضدزن و فرهنگ مردسالار و فقر شدید اقتصادی و نبود آموزش‌های مربوطە‌ی لازم در مقطع‌های مختلف، قطعا زنان با خشونت مواجە هستند، ما در اخبار می‌بینیم کە سالانە تعدادی از زنان بە دست نزدیکان خود کشتە می‌شوند و یا حتی بە دست افراد غریبە کە دلایل مختلفی می‌تواند داشتە باشد، اما نمی‌توانیم انکار کنیم کە تعداد قابل توجهی از زنان با خشونت‌های شدید ناموسی کشتە و یا ناقض‌سازی می‌شوند. در سراسر ایران این یک معضل جدی در برابر امنیت زنان در خانوادە و اجتماع است کە یقینا تمامی کمی و کاستی‌ها در این زمینە مربوط بە نبود قوانین حمایتی از زنان و قوانین انسانی است کە بتواند امنیت زنان در جامعە و خانوادە را تامین کند.

این جای خوشحالیست کە در موقعیتی قرار داریم کە شبکەهای اجتماعی بە کمک زنان و جنبش زنان آمدە کە علاوە بر ایجاد کمپین‌های مختلف حمایتی و اعتراضی، می‌توان از آن بە عنوان یک بستر آموزشی مفید بهرە برد. در سطح جامعە هم امروزە زنان فعال بیشتر از قبل با اعتماد بە نفس وارد میدان مبارزە علیە خشونت بە ویژە خشونت ناموسی شدند و با قبول هزینەها و تبعات شدیدی کە برای زنان دارد، در حال فعالیت هستند. البتە کە تاکید می‌کنم قوانین ضدزن و ضدانسانی باید در وهلە‌ی اول تغییر اساسی داشتە باشند تا بتوان هر حرکت مدنی و فرهنگی دیگر تاثیر مثبت خود را داشتە باشد."

ژیلا مستاجر در پایان سخنانش به زنان پیامی داد و متذکر شد که:‌ "تنها از زنان عزیز می‌خواهم کە از همدیگر در مسئلە‌ی مواجە با خشونت حمایت کنند و در نقش سرکوبگر قرار نگیرند، با آگاهی در مقابل ستم‌هایی کە قانون و جامعە در آنها روا می‌دارد، بایستند و بە جنبش‌های زنان با هر توانی کە دارند بپیوندند کە این حرکت‌ها و فعالیت‌ها تنها و تنها راه نجات خواهد بود."

مریم فتحی،‌ عضو شورای رهبری جامعه‌ی زنان آزاد روژهلات کوردستان از جمله دیگر زنان فعال می‌باشد که اعتقاد دارد دولت با انکار هویت زنان و با حذف سیستماتیک فیزیکی و فکری در جامعه است که دولت توانسته خودش را سر پا نگه دارد. برای ادامه‌ی قدرت مرتجع و توتالیترشان،‌ کثیف‌ترین سیاست دولت انکار زنان در تمام زوایای جامعه است. وی در ادامه‌ی سخنانش چنین بیان کرد:‌

 

"قتل‌های ناموسی، شدیدترین نوع خشونت است که بر علیه زنان انجام می‌شود که متاسفانه در جامعه‌ی ما روز به روز بر تعداد آن افزوده می‌شود. قتل‌های ناموسی نه معضلی جدید بوده و نه مختص به جامعه و ملتی خاص بوده، اما در جوامعی که مورد تبعیض سیستماتیک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار گرفته‌اند، در جوامعی که یک سیاست جنسیت‌گرا و دولت‌ با ماهیت جنسیت‌گرایی بر جوامع حکم رانده و گویا سیاست نموده، تعداد چنین معضلاتی بیشتر و بطور روزمرگی بر تعداد آن افزوده می‌شود.

در حال حاضر در ایران و روژهلات کوردستان متاسفانه شاهد خودکشی زنان، خشونت و تبعیض سیستماتیک علیه زنان هستیم. این خشونت سیستماتیک در نزدیک‌ترین نهاد یعنی خود خانواده‌ی زن شروع شده و از طرف جامعه بر زنان تحمیل می‌شود و از طرف حکومت به آن ماهیت قانونی داده می‌شود. برای همین نه تنها تا بحال از این‌گونه قتل‌ها پیشگیری نشده، بلکه روزانه شاهد افزایش آمار قتل‌های ناموسی و خشونت‌‌های خانگی بر علیه زنان هستیم. به نظر من زیاد شدن آمار قتل زنان را می‌توان از لحاظ مختلف مورد بررسی قرار داد. بخصوص در یک سال گذشته بدلیل شیوع پاندمی کرونا، فقر اقتصادی و انزوای اجتماعی که بر زنان تحمیل شده و افزایش انزوای اجتماعی بر کل جامعه و همچنین شکست‌های سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی جمهوری اسلامی در سطح بین‌المللی و منطقه‌ایی و ایجاد شکاف اقتصادی و بزرگ شدن فقر باعث شده تا آمار قتل‌ناموسی و خشونت بر زنان به طرز وحشتناکی صعود نماید. در این میان باید سه نهاد،‌ قبل از آنها دولت، دولتی که مایل نیست قوانینی را وضع کند که مانع از خشونت بر علیه زنان شود، دولتی که خود خشونت را قانونی می‌کند در وهله‌ی اول اتهام قرار دارد. همچنین جامعه‌ایی که بر اساس سیاست‌های اشغالگری، مردسالاری و سرمایه‌داری و سیاست‌های بنیادگرای مذهبی به جامعه‌ایی جنسیت‌گرا تبدیل شده و این جنسیت‌گرایی را با ظلم و ستم مضاعف بر زنان دوچندان می‌کند باید مورد مخاطب قرار داد. خانواده نیز که باید همچون نهاد حامی زنان باشد، را نیز باید در ردیف متهمان قرار داد. چون در واقع هر سه نهاد هستند که زنان را به قتل می‌رسانند. زنان از طرف نزدیکترین اعضای خانواده یعنی برادر، پدر، همسر و یا نامزدش به طرز فجیعی به قتل می‌رسند.

زنان زمانی که به قتل می‌رسند از لحاظ فیزیکی حذف می‌شوند، اما همزمان این زنان بطور سیستماتیک از زمان تولد فکر، بدن و موجودیت‌شان در جامعه حذف و مورد انکار و تبعیض قرار می‌گیرند و تمام جامعه در برابر وی مسئول می‌باشد. اما همچنان که ذکر کردم نهادهای دولتی که باید حامی زنان باشند و قوانین حقوق بشری و عدالت اجتماعی را مبنای اجرای قوانین در جوامع و تصویب قوانین قرار دهد،‌ متاسفانه دولتی ارتجاعی و بر اساس دیکتاتوریت مذهبی تندرو و همچنین یک دولت توتالیتر هست، موجودیتش را بر روی بدن و جسد زنان تابحال هم نگه داشته است. با انکار هویت زنان و با حذف سیستماتیک فیزیکی و حذف فکری در جامعه، دولت توانسته خودش را سر پا نگه دارد. بنابراین نیاز به قانونی دارد که تا این قدرت مرتجع و توتالیترش را ادامه بدهد و برای ادامه‌ی آن، کثیف‌ترین سیاست دولت انکار زنان در تمام زوایای جامعه است.

در مقابل دولتی که با یک ماهیت جنسیت‌گرا سیاست نهادینه کردن و نورمالیزه کردن سرکوب زنان را به پیش می‌برد و اعمال می‌کند، در مقابل جامعه‌ایی که تمام سیستم‌های آموزشی و حتی مناسبت‌ها و فضای مجازی کنترل شده و در دست دولت قرار دارد، تماما در خدمت و کنترل سیستم‌ اقتدارگرا با ذهنیت مردسالارانه و جنسیت‌گرا قرار دارد، متاسفانه جامعه‌ایی داریم که جنسیت‌گرا بوده و افزایش خشونت خانگی بر علیه زنان خود دال بر این حقیقت است."

مریم فتحی در ادامه‌ی سخنانش به راهکارهای حل و گذار از این معضل اشاره کرد و گفت:‌ "برای مقابله با سیاست زن‌کشی، ما بعنوان زنان نیاز به خودسازماندهی داریم. زنان نیازمند بالا بردن سطح اطلاعات شخصی و اجتماعی هستند. ایجاد اتحاد زنان نیاز مبرمی است که بایستی در برنامه قرار داد. در سطح ایران و روژهلات کوردستان نیز زنان با ملیت‌های مختلف می‌توانند با هم متحد شوند. در زمینه‌های مختلف از برنامه‌های آموزشی برای زنان برخوردار باشند. ما به یک سیاست زنانه در کل ایران نیاز داریم. ما به یک طرح سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنانه نیازمندیم تا زنان بتوانند راه‌های نیاز زنان و خواستگاه‌‌شان را پیشرفت دهند و در این راه مبارزه کنند. اتحاد و سازماندهی مفیدترین اسلحه‌ست که زنان از طریق آن می‌توانند از خودشان دفاع کنند. زنانی که بر حقوق خود واقفند، زنانی هستند که به خوداکتفایی و قدرت تفکر می‌رسد. و چنین زنی مسلما می‌تواند در راستای استقلال اقتصادی و اجتماعی خویش اقدام نماید. اگر به چنین مرحله‌ایی برسد درک خواهد کرد که دیگر هیچ کسی حق ندارد برای زنده ماندن یا نماندن زن و نقش وی در جامعه، آرزوها و خواسته‌های او  تصمیم بگیرد.

ما بعنوان جنبش زنان روژهلات کوردستان بدون شک ما نباید هیچ زنی را بیرون از این سازماندهی قرار بدهیم. به نظر من سازماندهی با یک بستر تئوری آزادیخواهانه‌ی زنان در تمام زمینه‌های اجتماعی و سیاسی نه تنها باعث پیشرفت آزادی زن خواهد شد، بلکه راهگشای حل مشکلات و تمام معضلات جامعه بخصوص معضل قتل‌های ناموسی هم باشد."

 

 

نگین شیخ‌الاسلامی وطنی، فمنیست و فعال سیاسی بر این اعتقاد است که این معضل فقط مربوط به کوردستان نیست و ایران و جهان نیز درگیر آن هستند و در ادامه‌ چنین اظهار داشت:

"اگر بخواهیم ریشەی مشکلات را واکاوی کنیم، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و نبود آموزش درست و اصلی‌ترین آن ذهنیت مردسالار رژیم حاکم از مهم‌ترین دلایل این قتل‌ها به شمار می‌رود.

سیستم مردسالار ایران بەواسطەی همەی دستگاه‌ها و رسانەهایی که در ایران و روژهلات کوردستان به خدمت گرفته به این معضل و پدیدەی زن‌کشی و فقر فرهنگی ناشی از آموزش اشتباه دامن می‌زند.

متاسفانه ما در بین فعالان این حوزه و حتی فمنیست‌ها هم دیدیم که  تفکر مردسالار رسوخ کرده است، در واقع در روژهلات کوردستان با وجود یک سری مشکلات اجتماعی و فرهنگی، رژیم ایران به آنها دامن زده و به جامعەی روژهلات بی‌احترامی می‌کند، کمااینکه در برابر این معضل در بین ملت‌های بلوچ و عرب و دیگر ملتها از طرف رژیم ایران به‌همین شیوه برخورد می‌شود.

فقدان امنیت شغلی و نبود توازن اقتصادی برای رسیدن به زندگی نسبتا نرمال و بدون مشکلات مالی از جمله آن مشکلات است، علت دیگر آن به نبود هویت مستقل ملت کورد در سیستم حاکم برمی‌گردد، چرا که این سیستم به ماهیت این اتنیک احترام نگذاشته و آن را قبول نمی‌کند، به همین سبب ملتی که دارای هویت نباشند تربیت و آموزش آنها نیز دچار تزلزل و نقص خواهد بود، چرا که دوگانگی موجود بین زبان و فرهنگ خود با فرهنگ دیگری که بر جامعەی کورد حاکم شده سبب از بین رفتن شخصیت و هویت مستقل گشته است، که همین امر موجبات نبود آموزش منسجم را بوجود می‌آورد چرا که قرار گرفتن در این دوگانگی سبب می‌شود که فرد کورد در هضم اینکه آیا آموزش با فرهنگ و زبان خود درست‌تر است یا آنچه که رژیم حاکم بر وی تحمیل کرده است می‌ماند، بەطور مثال کودکی که در جامعەی کوردی وارد مدرسەای می‌شود که آموزش‌های آن کاملا با آنچه که پیشتر در جامعه و خانواده یاد گرفته در تضاد است، چرا که تربیت به زبان فارسی و معرفی فرهنگ دیگر بەعنوان فرهنگ درست سبب دوگانگی شخصیتی در این کودکان می‌شود و سیستم تربیتی مدرسه به نوعی به او می‌فهماند که زبان و فرهنگی که در آن رشد کرده ارزش تحصیلی و علمی ندارد و این خود سبب ایجاد پارادوکس در شکل‌گیری شخصیت آن کودک می‌شود.

ملت کورد علاوه بر همەی مشکلاتی که با آن روبەروهستند با یک ژینوساید سفید نیز دست و پنجه نرم می‌کند علاوه بر رژیم حاکم که در از بین بردن فرهنگ و زبان ملت کورد دست دارد خود جامعەی کوردی نیز از طریق وارد کردن فرهنگ دیگر در قالب ماهواره و سریال‌های درامای تورکی و عربی و اعتیاد برخی خانوادەها به دنبال کردن و تماشا کردن آنها یکی دیگر از دلایل این ژینوساید است، چون مضمون این سریال‌ها قتل، خیانت، آزار جنسی و جسمی بر زنان است و با هدف آموزش وارد فرهنگ ملل می‌شود و به مرور زمان بر آن تاثیر می‌گذارد.

مسئلەی اصلی دیگری که به این معضل دامن زده، نبود قانون حمایتی از زنان و نبود پناهگاه امن برای زنان آسیب دیده است که سیستم مردسالار ایران نه تنها آن را فراهم نکرده بلکه با قوانینی که کاملا ضد زنان عمل می‌كند به آن دامن زده است، زنان جامعەی ما بەعلت نداشتن آموزش جهت دفاع از حقوق خود و حمایت نشدن از طرف خانواده و یا ارگانی در جامعه نتوانستەاند مشکلات خود را حل کنند عدەای از آنها در سنین پایین ازدواج کردەاند و از همان سنین جوانی تمامی آزارها و خشونت‌ها را با تحمل کردن و بدون هیچ  دفاعی قبول کردەاند، در واقع زنانی که قربانی خشونت هستند یا باید پشتوانەی قوی داشته باشند که از این وضعیت خود را رها کنند یا اینکه تسلیم شده و زیر سلطەی خانواده اعم از پدر و برادر و همسر خویش قرار بگیرند.

ما این معضل را نە تنها در زنانی که ازدواج‌های سنتی داشته و آموزش ندیدەاند می‌بینیم بلکه زنانی هم وجود دارند که حتی باوجود داشتن تحصیلات آکادمیک و پشتیبانی خانوادەها باز هم قربانی ذهنیت مردسالار هستند و به دست خانوادەهای خود به قتل می‌رسند نمونەی بارز آن قتل گلاله شیخی است که با وجود تحصیلات و شغل و حمایت خانواده قربانی ذهنیت مردسالاری شد و توسط نامزدش به قتل رسید.

یکی دیگر از عواملی که بر جامعەی روژهلات تاثیر گذاشته وجود مشکلات درونی احزاب و اپوزیسیونهای کوردی است که به نوعی بر جامعه و بی‌اعتمادی خلق کورد به کسانی که می‌توانند مامنی برای زنان و قشر اسیب دیده باشند، شده است، در واقع زنانی که دچار آسیب شده‌اند اصولا باید به این ارگانها و احزاب پناه آورند که همین مشکلات مدید درون احزاب سبب شده که ملت کورد در روژهلات دچار آسیب و بی‌اعتمادی به خود و احزابی شوند که باید حامی خلق باشد، به همین جهت با فاصله گرفتن از فرهنگ و داشته‌ی خود به مرکز پناه آورده و زیر دست ذهنیت رژیم حاکم می‌شوند.

نبود آسیب‌شناسی در ریشەی مسئلەی زنان، کودکان و جامعه و طرز برخورد و ارائەی راهکار جهت درمان این آسیب‌ها خود از دلایل مبرمی است که تا به امروز نتوانسته مشکلات جامعەی کوردی را مرتفع کند."

 

نگین جهت پایان بخشیدن به چنین معضلاتی در مورد چاره‌یابی گفت:‌ "چارەیابی این مشکلات به سادگی صورت نمی‌گیرد، چون که در جهان امروز خشونت علیه زنان در مرحلەی گستردەای شکل می‌گیرد و همەی ارگانها و رسانەها در خدمت ذهنیت مردسالار هستند، راه برون‌رفت زنان از این معضل داشتن قدرت اقتصادی، آموزش درست و بویژه قدرت نظامی است چون اگر نیروی نظامی زنان وجود نداشته باشد تنها با داشتن آموزش و اقتصاد مستقل نمی‌توانند در برابر تفکر مردسالار مقاومت کنند، خوشبختانه این امکان در جامعەی کوردی وجود دارد و احزابی هستند که دارای نیروی نظامی زنان و ایدوئولوژی مستقلی هستند و لازم است که در سطح گستردەای به جامعه شناسانده شوند.

داشتن نیروی مستقل اقتصادی، نیروی آموزش و نیروی نظامی برای زنان سبب می‌شود که در برابر دولت‌‌هایی چون ترکیه و ایران که از طریق دین که به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود و ستم بر زنان و جامعه به کارگرفتەاند مقابله کرده و در برابر طبعات اسلام سیاسی دولت‌ها توان مبارزه داشته باشند."