«آموزش پرسشگری، در محتواهای آموزشی جمهوری اسلامی در مدارس جایی ندارد»
سیستم آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی، سیستمی به غایت ایدئولوژیک، جنسیتزدە، زنستیز و در خدمت سرکوب و آسیمیلاسیون هویتهای دینی و ملی تحت ستم در ایران است.
ژوان کرمی
کرماشان - سیستم آموزش در نظام سرمایەداری زندان، شکنجەگاه، دستگاهی برای تکثیر ایدئولوژی و همسانسازی انسانهاست که با نقدهای فراوانی روبروست و حتی در تاریخ معاصر جنبشهای زیادی علیه آن شکل گرفتە است. اما این سیستم آموزش که در آن تحت نام "آموزش و پرورش" و توسط یک وزارت به همین نام اداره میشود، فاجعەای انسانی است که مملو از تحمیل، تحقیر و تحقیر کودکان است. این سیستم به غیر نقض حقوق ملتهای تحت ستم در ایران و تحمیل زبان فارسی بر غیر فارسیزبانان و همچنین تحمیل مذهب رسمی حکومت به باورمندان به ادیان و مذاهب دیگر و حتی آتەئیستها؛ در زمینەی جنس و جنسیت نیز پر از محتواهای جنسیتزدە، زنستیر و مردسالارانە است. در این گزارش به بررسی چهار درس از دو کتاب درسی پایەی سوم مقطع ابتدایی از نگاه دو زن آموزگار پرداختەایم.
س.ق، زن معلمی از ایلام دربارەی محتوای کتابهای درسی و ساختار جنسیتزدەی آموزش در ایران اینگونه میگوید: در کتابهای درسی و ساختار جنسیتزدەی آموزش در ایران، شرم زنان از بدنشان و وظیفەی حفظ حجاب را به کودکان آموزش میدهند. درس "جشن تکلیف" در کتاب هدیەهای آسمانی پایەی سوم ابتدایی، آموزش حجاب را در قالب داستان و تصویرگری ارائە میدهد. این درس پوشش مناسب و برتر برای کودک نه ساله را چادر میداند که باید سر تا پای بدنش را از نامحرم پنهان کند. در اسلام بدون توجه به رشد جسمی، عاطفی و شناختی، سن تکلیف برای دختران نه سالگی است و بعد از آن کودکِ مکلف مجبور است با دنیای کودکانه خود خداحافظی کند و مانند یک بزرگسال فرایض دینی را به جای آورد و به گفتەی امام پنجم شیعیان (الجاریة اذا بلغت تسع سنین ذهب عنها الیتم وزوجت واقیمت علیها الحدود التامة علیها و لها….) هنگامى که دختر نُه ساله شد، کودکى او پایان مىپذیرد و ازدواج میکند و حدود عمومى علیه او و به سود او جارى میشود.
وی دربارەی درس "پیراهن بهشتی" در کتاب فارسی پایەی سوم ابتدایی نیز عنوان میکند که اهداف این درس القاء ایدئولوژی و تحمیل سبک زندگی دلخواه حاکم به دانشآموزان است و در ادامه دربارەی تبلیغ ابژگی و شخصیت غیرمستقل زن سخن میگوید: اهداف کلی این درس در طراحی واحد یادگیری، کمک به دیگران و تقویت حس نوعدوستی و آشنایی با شخصیت فاطمه زهرا عنوان شده است، اما من به عنوان یک معلم اهداف پنهان در درس را القاء ایدئولوژی و تحمیل سبک زندگی دلخواه حاکم به دانشآموزان میدانم. به گفتەی راویان شیعه، فاطمه دختر محمد دختری پوشیده و با حیا و گوش به فرمان پدر و همسرش علی بوده که از خود اختیار چندانی نداشته و وظایفش محدود به خانەداری و همسرداری بوده است. در این تفکر با توجه به الگوی اسلامی، زن به عنوان فردی غیرمستقل در نظر گرفته میشود که باید از ترس حفظ آبروی سایر افراد خانواده به خصوص مردان، در خانه بمانند و در خارج از خانه نیز با پوششی سیاه رنگ و عمومی به نام چادر ظاهر شوند تا توجه مردان دیگر را به خود جلب نکند. این درس هم بدون توجه به تفاوتهای فردی و ارزشهای اخلاقیِ مورد قبولِ بخش زیادی از جامعه و بدون توجه به محتوای ناکارآمد و آسیبزای آن، شخصیت و زندگی فاطمه را که الگوی دلخواه خود است به کودکان تحمیل میکند.
ش.ی، زن معلم دیگری از شهر کرماشان دربارەی درس پنجم از کتاب "هدیەهای آسمانی" پایەی سوم ابتدایی با عنوان "روز دهم" به ستمی که به کودکان متعلق به جامعەی اقلیتهای دینی میشود و ایدئولوژی مذهبی حاکم به آنان تحمیل میشود، اشاره کرده و میگوید: این درس در قالب داستان بە توصیف روز عاشورا و صحنەهای عزاداری ایام محرم اختصاص دارد، ماجرا از زبان یک کودک نقل میشود کە در واقع شرح وظایف کودکان شرکتکنندە در عزاداری میباشد و میخواهد آن را بە مخاطبین کتاب (بچەهای کلاس سوم ابتدایی) القا نماید. این در حالی است کە مخاطبین این کتاب بچەهایی از سایر ادیان و مذاهب را نیز دربرمیگیرد، حتی با فرض اینکە همەی دانشآموزان مخاطب این درس، اهل تشیع باشند، باز هم اشاعەی فرهنگ عزا در کتاب درسی کودکان، علاوە بر اثرگذاری منفی بر روحیەی کودکان، بە لحاظ تحمیل ایدئولوژی دینی از طریق گنجاندن آن در مطالب دروس اصلی مدارس، امری بس نکوهیدە است. تٲسفبارتر اینکە فعالیت و تمرینهایی کە در انتهای این درس گنجاندە شدە، در راستای همزادپنداری دانشآموز با کاراکترهای این رویداد در بیش از ۱۴۰۰ سال قبل و تعمیق بیشتر فرهنگ نوحە و عزا میباشد. اگر دقت کردە باشید، آثار بیشتر خوانندەهای بخش موسیقی بعد از انقلاب، حتی نسل زِد، در هر سبکی، چە سنتی چە پاپ، بە نحوی آمیختە با عزا و ماتم میباشد. این امر هم در مضمون و شعر ترانەها هم در موسیقی و آهنگ آنها کاملا مشهود است. ترویج فرهنگ عزا عواقب بسیاری منفیای برای جامعه و کودکان دارد.
وی در رابطه با درس سیزدهم از کتاب "هدیەهای آسمانی" پایەی سوم ابتدایی با عنوان "انتخاب پروانە"، به رد سن تکلیف از سوی خرد و دانش انسان امروز میپردازد و خاطرنشان میکند: در صفحەی نخست این درس، تصویری نقاشی شدە از یک زن چادری و دختر بچەای کاملا محجبە، با رنگآمیزی شاد و کارتونی دیدە میشود کە تا حدودی محتوای درس را برملا میکند: سن تکلیف و پوشش اسلامی(حجاب و چادر)! عنوان درس و اسم شخصیت اول داستان "پروانە" میباشد، در واقع رسیدن بە سن تکلیف را بە پروانە شدن تشبیە کردە و تکامل انسانها (هر انسانی) را در این مقطع سنی میبیند.
بحث تعیین سن تکلیف شرعی برای دختران و پسران و آداب و اصول آن، تفاوت آن در دو جنس و دلایلی کە مراجع دینی بە آن استناد میکنند، در قرن ۲۱ برای انسان خردمند هیچ جایی برای نقد و قلمفرسایی ندارد.
"ش.ی" در باب بحث حجاب نیز که درس بدان پرداختە است، اظهار نمود: بحث حجاب کە این روزها از همیشەی تاریخ این جغرافیا اهمیت بیشتری یافتە است، با داستانسرایی بە ظاهر ماهرانە ولی بە غایت ضعیف، قصد دارد دانشآموز دختر ۹ سالە، خود را به جای دختربچەی داستان فرض کردە و تشویق بە انتخاب پوشش کامل اسلامی شود. در این داستان، پیشنهاد رعایت حجاب و انتخاب چادر، از جانب معلم و مادر با لحنی مهربانانە توصیف شدە کە هیچ اجباری در سخنان آنها مشهود نیست، ولی وقتی معلم این درخواست را بە خدا و شادی او نسبت میدهد، عدم قبول آن از جانب کودک بە مثابەی سرکشی از خواست خدا و ناراحت کردن خدا و غمگین شدن اوست کە معمولا روحیەی حساس بچگانە آن را برنمیتابد بنابراین اجبار است، نە اختیار. در مورد مادر نیز همین طور است، هنگامی کە چادر را حجاب کاملتر و برتر معرفی میکند، بدون هیچ توجیهی!.
وی همچین به بحث محرمیت و تحمیل و القای آن در کتب درسی و خطراتی که برای امنیت جنسی و جسمی کودکان دارد، پرداخت و عنوان کرد: در ادامەی درس به ویژە در تمرینات، بە معرفی محارم دختران پرداختە و بە آنان توصیە کردە کە خود را از بقیەی مردان کە نامحرم هستند، بپوشانند. در حالی کە آمار نشان میدهد بیشتر موارد تجاوز بە دختران خردسال، از جانب محارم و نزدیکان صورت میگیرد و ربطی بە نحوەی پوشش دختران و زنان ندارد. همین امر دالّ بر بیاساس بودن بحث محرم و نامحرم بودە و نیز بحث بازدارندگی حجاب را رد میکند.
ش.ی با اشاره نکتەی مهمی سخنان خود را به پایان رساند: اما نکتەی مهمتر در محتوای این درس و این داستان، بحث قفل و چفت زدن بە مغز دانشآموز است. آموزش پرسشگری، در محتواهای آموزشی جمهوری اسلامی در مدارس جایی ندارد، تا حاکمیت اصول و عقاید مورد نظر خود را بی هیچ مقاومت و مانعی بە ذهن دانشآموز تزریق کردە و در راستای اهداف خود از آنان بهرەبرداری نماید.