سحر رضایی نویسندهی کتابهای «و این نیز نگذرد» و «زیبا»
سحر رضایی نویسندەی دو کتاب با موضوع زنان است و میگوید بە دلیل علاقەاش بە هنر نویسندگی را انتخاب کردە است.
هیما راد
سنه – نویسندەهای زن بسیاری وجود دارند کە با وجود همەی محدودیتهای فرهنگی اما توانستەاند کتابهایی زیبا و خواندنی بنویسند و بە چاپ برسانند. این نویسندەها نە تنها در هنگام نوشتن و چاپ با مشکل و محدودیت روبرو هستند بلکە پس از چاپ نیز آثار آنها کمتر مورد توجە قرار میگیرد.
سحر رضایی نیز از جملە زنانی است کە نویسندەی کتابهای «و این نیز نگذرد» و «زیبا» است. خبرگزاری زن با ایشان در مورد آثارش و مشکلاتی کە زنان نویسندە با آن روبرو هستند گفتوگویی انجام دادە است.
سحر رضایی کە ٢٩ سال سن دارد فارغالتحصیل کارشناسی ارشد مهندسی منابع طبیعی است. با توجە بە تفاوت رشتەی تحصیلی کە در آن فارغالتحصیل شدە و حیطەی کاریاش میگوید: «این تفاوت نشان از این نیست که من به رشتهی خودم که منابع طبیعی هست علاقهای ندارم بلکه خیلی دوستش دارم.» و در ادامە میافزاید بە دلیل علاقەاش بە هنر نویسندگی را انتخاب کردە است؛ «از بچگی بیشتر به هنر علاقهمند بودم نویسندگی ، بازیگری.. و چند سال اخیر تمرکزم بیشتر روی نویسندگی بوده و نوشتن کتاب(داستان، شعر).»
سحر دو کتاب چاپ شدە دارد کە موضوع آنها زن است و او در مورد کتابهایش میگوید: «من دو کتاب چاپ شدە دارم هر دو کتاب در مورد دو زن هست، دو شخصیت متفاوت.»
«اگر کسی هم مشوق و حامی من نبود اینقدر در خودم علاقه میدیدم که بتوانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم»
سحر رضایی معتقد است «نویسندگی هنر است و کسی که بتواند بنویسد هنرمند است، چگونه نوشتن خیلی مهمه.»
وی همچنان ادامه داد: «درسته که من علاقهاش رو داشتم ولی به یک مشوق نیاز داشتم کسی که کمکم بکند و علاوه بر خانوادهام پسرخالهای داشتم که واقعا مشوقم بود کمکم میکرد و کتابهای نویسندگان برجسته را بە من معرفی میکرد. درست است کە دوست داشتم کسی حامی من باشد اما اگر هم کسی نبود اینقدر در خودم علاقە میدیدم کە بتوانم گلیم خود را از آب بیرون بکشم و تلاش بکنم تا به یک نویسندهی مورد قبول تبدیل شوم. شاید نتوانم بگویم نویسندهای در حد آلبر کامو یا..... هستم اما میتوانم خود را به عنوان یک نویسنده قبول داشته باشم.»
او همچنین با اشارە بە مشکلاتی کە زنان نویسندە با آن مواجە هستند میگوید: مشکلات برای من آنقدر بزرگنمایی نکرد که نتوانم از عهدەاش بر بیام.
«بسیاری از روابط برای زن شرمآور محسوب میشود و ارزشی برای زن قائل نیستند»
سحر رضایی در مورد کتابهایش نیز میگوید: «میخواهم کمی در مورد داستانم صحبت کنم هر نویسندهای دوست دارد در مورد کتابش سوال شود» و او با شوق و زوق در موردش توضیح دهد، «من کتاب اول را در سال ۹۹ بە چاپ رساندم، اسم کتابم (واین نیز نگذرد) است.»
وی میگوید: «این کتاب در مورد یک دختر روستاییست کە عاشق یک پسر از روستای دیگر میشود...و همچنین محدودیت روستا را بیان میکند واینکە چە مشکلاتی در روستا وجود دارد. البتە این را هم بگویم در روستا به اندازەای کە معایب وجود دارد به هماناندازە هم عزت و احترام وجود دارد و دختران و پسران برای خودشان و عشقشان احترام قائلند.»
وی در ادامه خاطر نشان کرد: «همانطور که میدانیم در ایران و نه تنها در ایران که شاید بتوانیم بگوییم در بسیاری از کشورهای دنیا برای خود زن آنقدر ارزش قائل نیستند تا برای روابطش باشند و این کتاب به این میپردازد، مخصوصا در محیط روستا که یک سری شرم و حیاها (که من نمیتوانم آن را شرم و حیا بدانم) وجود دارد که دختر باید آنها را رعایت بکند و زن نمیتواند از عشق و علاقهمندیهایش صحبت کند.»
سحر رضایی ادامه میدهد در این داستان، دختر با وجود اینکه تحصیل کردهاست و در بهترین دانشگاه درس خوانده اما باز با برگشتن به روستا مجبور به رعایت اصول و قوانین آنهاست و با وجود علاقهاش، اما به دلیل داشتن شرم و حیای مورد نظر روستا، نباید حرفی از آن بزند و باید گوش به فرمان خانواده باشد و غیر از چشم گفتن چیز دیگری نگوید.
«اگر یک زن خودش را قبول داشته باشد نیاز به تایید دیگران ندارد»
سحر رضایی در ادامه به معرفی کتاب دومش میپردازد و میافزاید: «این کتاب همانطور که از اسمش پیداست(زیبا) درمورد یک دختر است، زیبا شخصیت اول داستان من است و باز در این داستان فرق بین زن و مرد موج میزند و من به این مسئله پرداختهام.
زیبا دختریاست با اعتماد بهنفس بالا اما متاسفانه در خانوادهای بزرگ شده که بهتر است بگویم بیفرهنگ هستند و به مرد بیشتر از زن بها میدهند با این وجود آنها نمیتوانند عزتنفس دختر را پایین بیاورند. زیبا چون نسبت به خود شناخت و آگاهی دارد و دختری دنیا دیده است و مطالعه دارد نمیتواند فرهنگ خانوادهاش را قبول کند که حتی ظاهر اورا به سخره میگیرند. او سعی میکند جلو خانوادهاش بایستد و همین کار را هم میکند.»
در نهایت سحر رضایی از هدف و پیام داستانش میگوید: «پیام داستان این است که اگر یک زن خودش را قبول داشته باشد چه از لحاظ ظاهر چه باطن نیاز به تایید دیگران ندارد.»
و در پایان سحر شعرهایی را از کتابش میخواند.