رونمایی از کتاب "عاشقه‌که‌ی من ژنی هه‌بوو" با حضور اساتید و ادیبان

مراسم رونمایی از کتاب(عاشقەکەی من ژنی هەبوو) با نویسندگی ویدا قادری در کافە کتاب وشە با حضور صاحب‌نظران نینا کریمی، خاطره محمدی و دکتر هیوا قریشی برگزار شد و هرکدام در مورد کتاب حاضر و داستان‌نویسی و جایگاه زن در ادبیات، به‌خصوص ادبیات کوردی نظرات خود را بیان داشتند.در این رونمایی اساتید و بزرگان دیگری نیز در حوزه‌ی ادبیات(شعر، داستان و.....) وهنر حضور داشتند.

مراسم رونمایی از کتاب(عاشقەکەی من ژنی هەبوو) با نویسندگی ویدا قادری در کافە کتاب وشە با حضور صاحب‌نظران نینا کریمی، خاطره محمدی و دکتر هیوا قریشی برگزار شد و هرکدام در مورد کتاب حاضر و داستان‌نویسی و جایگاه زن در ادبیات، به‌خصوص ادبیات کوردی نظرات خود را بیان داشتند.در این رونمایی اساتید و بزرگان دیگری نیز در حوزه‌ی ادبیات(شعر، داستان و.....) وهنر حضور داشتند.

 

هیما راد

سنندج - خاطره محمدی یکی از مشارکت‌کنندگان و صاحب‌نظران حاضر در پنل می‌گوید: وقتی اسم روایت به میان می‌آید خودبه‌خود ذهنمان به سراغ شعر و داستان ونمایش و... می‌رود. همان لحظه که کلمات پشت سر هم می‌آیند روایت شکل می‌گیرد. به محض اینکه فعل به دنبال فاعل می‌آید به قالب روایت رفته‌ایم، دنیا پر از روایت است اگر روایت وجود نداشت دنیا کاملا یک رنگ بود و برداشت‌ها مثل هم بود ولی روایت کمک می‌کند تا دنیا را درک کنیم. کلمه‌ی روایت narrative کە ریشەی آن در سانسکریت است به معنی دانستن است براین اساس روایت ابزاری‌ست برای فهم فعال و تفکر فعال. آن چیزی که باعث می‌شود روایت را از دیگر آثار جدا کنیم، بعد زمان است و آن بعد درونی داستان را شکل می‌دهد و نقطه‌ی عطف داستان است و این است که  روایت داستانی را با گفتمان روایی متفاوت می‌کند.

«هیچکدام از رخدادها به تنهایی نمی‌تواند اثر کار را بیشتر یا کمتر کند»

وی در ادامه خاطر نشان کرد: خیلی‌ها معتقدند که یک رخداد برای داستان کافیست اما بعضی دیگر معتقدند که حداقل باید دو رخداد داشته باشد. اما اینکه چه تعداد اتفاق در داستان وجود داشته باشد مهم نیست، مهم این است آن سلسله رخدادها همگی در اختیار خود داستان باشند و یک کل منسجم را تشکیل دهند و این حرف به ۱۶۰۰ سال قبل برمی‌گردد کە آبتین قدیس در مورد کتاب مقدس می‌گوید به این معنی برداشتی که از قسمتی از این کتاب داریم با برداشت از قسمت‌های دیگر کتاب یکی ‌است. تقریبا سال ۱۹۶۷برای اولین بار شخصی به نام ژولیا کریستوا اصطلاح بینامتنیت را بیان کرد که به معنی حمله علیه یکپارچگی داستان است و به این معنی است که هیچ اثری نمی‌تواند به طور کامل ادعای حلال‌زادگی ویا منحصر به‌فردی کند زیرا هر متنی ریشه در آثار و کارهای دیگر دارد. جسارتی بزرگ می‌خواهد که ادعا بکنی یک اثر منسجم است و تمام رخدادها در خدمت خود اثر هستند و باور بر اینکه یک کل غیرمنسجم است خیلی سخت‌تر از آن است که بگویی منسجم است.

رخدادها و خرده اتفاق‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند، هسته(کاتالیزور) و مکمل، رخداد هستە‌ی همان نقطه عطف داستان است و حذفش غیرممکن است ولی رخداد مکمل را می‌توان حذف یا تغییر داد، اگرچه این رخدادهای مکمل هستند که روایت‌مندی داستان را زیاد می‌کند و این خرده روایت‌ها هستند که نمک اثرند، روایت‌مندی داستان یعنی وقتی اثر را می‌بینی، حس می‌کنی چیزی درحال نمایش است و با آن همزادپنداری می‌کنی. هیچکدام از رخدادها به تنهایی نمی‌تواند اثر کار را بیشتر یا کمتر کند و این به توانایی نویسنده بستگی دارد. نویسنده می‌تواند طوری راوی را خلق و یا تربیت کند که روایت‌مندی اثر را بالا ببرد و تو به عنوان خواننده جذب داستان شوی. البته راوی و نویسنده یکی نیستند در هر داستان دو راوی وجود دارد راوی مولف محور، و راوی تجربه‌کننده، چیزی که ما در کتاب ویدا قادری می‌بینیم. در همان سطر اول با راوی مواجهه می‌شویم که کاراکتر اصلی داستان است و نقطه‌ی کانونی داستان است کسی که داستان با او شروع می‌شود و قدم به قدم با او ادامه می‌یابد، او بیشتر از تو نمی‌داند و ذهنیت بقیه‌ی کاراکترها را نمی‌داند و از آینده‌ی داستان مطلع نیست وکاملا با خواننده هم سو هستند. تمام این بخش‌ها را می‌توان به داستان ویدا بسط داد مسلما هیچ کاری کامل نیست ولی حداقل داستان ویدا منسجم است و خواننده را به خود جذب می‌کند و می‌توانی با آن همزادپنداری کنی و بگویی این تجربه را من هم داشته‌ام..

 

«ما به عنوان جامعه‌ی کوردی به ادبیات مدرن پرت شده‌ایم، اما سیر مدرنیته را طی نکرده‌ایم»

دکتر هیوا قریشی نیز با اشاره به نقش زن در ادبیات کوردی این‌چنین ادامه داد:

«همانطور که کاسیوس می‌گوید ادبیات روز به روز بیشتر به ادبیات زنانه تبدیل می‌شود درست است که خواننده‌ی کتاب‌های ادبی روز به روز کمتر می‌شود ولی به تعداد زنانی که به ادبیات روی می‌آورند افزوده می‌شود. همین باعث می‌شود ببینیم زن چطور وارد ادبیات شد و جایگاه زن در ادبیات چگونه بوده و هست، به همین دلیل من از چهار دیدگاه قضیه را بررسی می‌کنم، یکی حضور اولیه‌ی زن در ادبیات مکتوب کوردی، چون ادبیات مکتوب ما پیشینه‌ی قوی ندارد و تحت تاثیر آیین بوده و در ابتدا کتاب‌هایی که منتشر شده کتاب‌هایی بوده‌اند که به دست مردان آیینی بوده که ادبیات را ملک مردان می‌دانسته‌اند و در جامعه هم کسی نبوده که نقدشان کند به همین خاطر خودشان بریده‌اند و دوخته‌اند و هر طور که مایل بوده‌اند زن را به تصویر کشیده‌اند و به همین دلیل تصویری که از زن در ادبیات گذشته بوده موجود عجیب و خیالی بوده با سه، چهار متر قد و بالا و گیسوی آن‌چنان و بدن این‌چنان...که اگر آن‌ها را شبیه‌سازی کنیم موجود فاجعه‌باری‌ست، مانند بعضی از اشعار نالی.

مسئله‌ی دوم اتوپیا یا مدینه‌ی فاضله‌ای بود که ادبیات ما بعد از آمدن ‌(گۆران) یکی از شاعران کورد بە خود دید بعد از نالی و محوی و وفایی(شاعران کورد) این اتوپیا شروع شد و با آمدن گوران تصویری واقعی از زن به میان آمد و زن انسانی عادیست که تصویر عجیبی ندارد. با آمدن کسانی مانند هیمن و هَژار ادامه پیدا می‌کند و آنها در اشعارشان زنان را دعوت به حضور در جامعه می‌کنند و با طعنه می‌گویند که زنان جوامع دیگر به دنبال ساختن بمب و.... هستند اما شما هنوز در کنج خانه‌هایتان نخ می‌ریسید. ما به ادبیات مدرن پرت شده‌ایم به عنوان جامعه‌ی کوردی سیر مدرنیته را طی نکرده‌ایم، وقتی که انقلاب صنعتی روی می‌دهد انسانها بیشتر وقتشان را در کارخانه‌ها به سر می‌برند و از جامعه فاصله می‌گریند و فردگرایی بیشتر می‌شود و ادبیات مدرن  بعد از فردگرایی به وجود می‌آید پس چون ما این سیر را طی نکرده‌ایم حتی اگر شعر نو و ادبیات مدرن را دنبال کنیم ولی میل برگشت به سنت را داریم مانند اشعار سواره ایلخانی‌زاده(گوڵم ئەڵێم بڕۆم لەشارەکەت....)کە خواست قلبی‌اش برگشت از مدرنیتە بە سنت است و در ادبیات ما این نمایان است. ولی  سی سال گذشته برای اولین بار ادبیات کوردی به صورت ترجمه‌ی شعرهای" شیرکو بیکس" به دنیا شناسانده شد و بعد از او "بختیار علی" و "شیرزاد حسن" با رمان و داستان‌های کوتاه دنیا را مجبور کردند تا آثارشان را ببینند و تصویر زن اینبار به صورت دیگری در ادبیات ما متولد شد.

سومین نگاه به زن مدینه فاضله‌ایی بود که ایدئولوژی جدید برای زن درست کرد که توسط احزاب ایجاد شد که به دو دسته تقسیم شدند احزاب کلاسیک و احزاب مدرن، در احزاب کلاسیک زن هیچ قدرتی نداشت و تنها به مثابه مزه‌ی غذا برای حزب بود و طعم آن‌را بهتر می‌کرد اما در مدرن زن دارای قدرت بود در مقام فرمانده و رهبر دیده می‌شد، اما همچنان اسیر بودند چون با اهداف سیاسی از آنان استفاده می‌شد.

و داستان ویدا قادری دقیقا داستان زندگی یک زن در جامعه است که دغدغه‌های روزانه‌ی خودش را دارد در جامعه‌ای زن‌کش و مردسالار، که می‌خواهد این‌ها را روایت کند و ما با نویسنده‌ای یاغی روبه‌روایم که بر علیه تمام عرف‌ها و قوانین ضدزن جامعه طغیان می‌کند.

 

«جنسیت مفهومی‌ست که جامعه‌ی مردسالار بر اساس آن ساخته و بعدتر سازماندهی شده است»

نینا کریمی نیز با توجه به موجودیت زن در داستان ویدا قادری اشاره می‌کند زن را با تمام زن بودنش و تمام بدن‌مندی خود وارد داستان می‌کند و دو نوع برخورد که ما انتظار داریم اتفاق می‌افتد یکی نگاه اروتیک است، دیگری جسم زن به عنوان ابزاری برای اعتراض که انواع خشونت بر آن اعمال شده  و همین باعث شد در مورد بدن‌مندی زنان در ادبیات توضیح بدهم.

همانطور که می‌دانیم موضوعیت بخشی به جسم در ادبیات زنان به مفهوم جنسیت برمی‌گردد چون جنسیت مفهومی‌ست که جوامع مردسالار بر اساس آن ساخته می‌شوند و بعدتر سازماندهی می‌شوند و اعمال ما مشروعیت می‌بخشد به اندیشه‌ی مردسالارانه و جنسیت‌زده‌ی ما. بنابراین نقش‌هایی که به زنان اعطا می‌شود فرعی و حاشیه‌ایی است و زن به واسطه‌ی شناسایی که از راه بدن انجام می‌شود در آگاهی مدام نسبت به بدن خود به‌سر می‌برد و هیچ‌وقت نمی‌تواند خود را فراموش کند و این قضیه برایش عادی نمی‌شود.

پس حرف زدن از سوبژکتیوی زن بدون حرف زدن بدن او امری محال است برای همین فکر می‌کنم باید صحبت از بدن زن الویت اول‌مان باشد و این در جوامع شرقی شدید‌تر است و بدن زن به تابوی نهایی تبدیل شده و ما می‌بینیم در افراطی‌گرایی دینی مثل طالبانیسم و سلفیت تصمیم به حذف زن گرفته می‌شود چون زن منبع تمام پلیدی‌هاست و هرچه از این بدن دور باشیم از گناه دورتریم، ولی چون عملا زن حذف نمی‌شود تصمیم می‌گیرند که بانوی بی بدن بسازند، موجودی که تمام وظایف خود را انجام می‌دهد بدون اینکه بودنش احساس بشود بنابراین تمام تصاویری که از زنان در گروه‌های افراطی می‌بینیم زن‌هایی بدون صورت و بدن و تماما پوشیده است. برای اینکه زن را در این چهارچوب قرار دهند به برنامه نیاز دارند بنابراین به گفته‌ی بوردیو این برنامه و بایدو نبایدها را به اخلاق زنانه تعبیه می‌کند و اخلاق زنانه به این معنی‌است که یک مجموعه نظم و انضباط سفت و سخت به تک‌تک اعضای بدن زن برنامه می‌دهد و غایت مطلوب آن در هر جامعه‌ایی به شیوه‌ایست، برای مثال در غرب ‌lady بودن و نجیب‌زادە بودن است در شرق و بە‌خصوص در جامعه‌ی کوردستان شرم و حیادار بودن است و اگر زن از آن حجاب معنوی خارج شود او را بی‌حیا می‌خوانند مانند دهن‌کجی کردن به عرف‌های غلط. بنابراین اگر زنی خور را در مقام دیده‌شدن به مقام بیننده بودن بالا ببرد و خودش را کشف کند مثل اتفاقی که در کتاب ویدا می‌افتد چون اقتدار مرد را پایین می‌آورد پس بی‌حیاست.

حالا در نظر بگیرید نویسنده‌ای که نورافکنش را روی کاراکتر زن گرفته و کمک می‌کند کاراکترش اکت یا کنش داشته باشد تا توجه را به خود جلب کند، با چه مشکلاتی روبه‌روست و این مسیری طولانی‌ست که نویسنده‌ی زن باید طی کند.

 

ویدا قادری نویسنده‌ی کتاب (عاشقه‌که‌ی من ژنی هه‌بوو) در مورد کتابش چنین روایت می‌کند: «من مترجم و داستان‌نویس هستم به مدت شش، هفت سال‌است که در این زمینه فعالیت دارم کتاب حاضر از ده داستان کوتاه تشکیل شده که بیشتر راویان آن زن هستند و یکی از راویان مرد است که نمی‌دانم تا چه اندازه توانسته‌ام به شخصیت یک مرد نزدیک شوم و در این مورد باید خواننده نظر دهد. موضوع آن اجتماعی‌است و بیشتر بر مشکلات افراد جامعه به‌خصوص زنان متمرکز است. جدا از این کتاب چهار کتاب را از فارسی به کوردی ترجمه کرده‌ام.»