نگاهی بر فیلم فصل کرگدن؛ "در زمین لعنت قرار است مردگانی دفن شود با جسدهای زندهی ناپدید"
فصل کرگدن با تهیهکنندگی و نویسندگی بهمن قبادی کارگردان برجستەی کورد، محصول سال ٢٠١٢ ترکیە است.
تحلیل فیلم: کارگردان تلاش کردە بە گونەای شاعرانە داستان را بازگو کند داستان یک شاعر اهل کوردستان و عاشق کە بە دلایل سیاسی عشق وی ناکام میماند.
اثری بسیار متفاوت هم در سبک و هم در بکار گرفتن بازیگران بدون هیچ کمک مالی و بیناالمللی و هم در ساختار میباشد. در این فیلم توانسته تمام مسائل ملیتی، مرزی، تفاوتهای فرهنگی و سیاسی و خیلی از محرومیتها را به نمایش و به تضاد بگذارد. آنچه در فیلم قابل توجه است دیالوگهای بسیار مختصر بوده که بدلیل حاکم نبودن بر زبان فارسی از طرف برخی از بازیگرهای غیر ایرانی همچون مینا بلوچی و یلماز اردوغان سعی شده در قابهای چشمنواز سخنان را به تصویر بکشد.
روابط مینا و ساحل از نظر طبقاتی نیز با هم بسیار متفاوت است. یکی از خانوادهی نظامی عالیرتبهی شاهنشاهی و دیگری نیز شاعری اهل کوردستان و موفق در آثار ادبیاش.
روایت فیلم پیچیدە است و رفت وبرگشتهای میان حال و گذشتە پیچیدگی را دو چندان کردە است، اما در عین حال کارگردان تلاش کردە واقعیات پس از انقلاب را بە تصویر بکشد؛ تصاویری کە برای بیشتر مردم ظلمدیدەی پس از انقلاب آشنا است، مصادرەی اموال، فحاشی، طلاق اجباری و تجاوز بە زندانیان سیاسی و انتقامجوییهای افراد وابستە بە رژیم واقعیاتی است کە بە چشم بیشتر بینندگان آشنا است و بسیاری میتوانند خود را در این شرایط تصور کنند.
با وجود پرهیز مینا و ساحل از مسائل سیاسی اما پس از انقلاب قربانی انتقام شخصی فردی بە ظاهر عاشق میشوند، اکبر رضایی زندگی آنها را بە نابودی میکشاند، با وجود انتقاد بی پروای کارگردان از رژیم کنونی اما در بخش نخست فیلم بسیار زیرکانە رژیم قبلی را نیز زیر سوال بردە است.
خانوادەی مینا کە ظاهرا وابستە بە رژیم پادشاهی هستند اکبر رضایی را کە رانندەی شخصی آنها است تحقیر میکنند و همین باعث عقدەای شدن وی میشود و پس از انقلاب بە گونەای هراسانگیز دست بە انتقام میزند، تحقیر اکبر، ضرب وشتم او و عدم اجازەی ورود بە خانە سکانسهایی است کە اختلاف طبقاتی آن دوارن را بە نمایش میگذارد.
همزمان با همآغوشی عاشقانهی مینا و ساحل، در نمایی از فیلم که تظاهرکنندگان مقابل خانهی آنها شعار میدهند، دوربین روی تمثال نگاتیو خمینی نقش بسته بر تیر چراغ برق در پیشزمینه فوکوس میکند و تصویر جمعیت در پسزمینه محو میشود کە فیلمساز در این تصویر مسبب اتفاقات پیش رو را نشان میدهد.
فیلم عشق دو مرد را زیر سوال میبرد، در سکانسی کە اکبر رضایی کتاب و رژ لب مینا را در ماشین میبیند کتاب را کە معمولا در فیلمهای عاشقانە فرد معشوق بە آن توجە کردە و حتی تلاش میکند با خواندن صفحاتی از کتاب احساسات معشوق را درک کند، پس زدە و رژ لب را کە نماد هوسهای جنسی فرد است برداشتە و با مالیدن آن بە لب و خوردن بخشی از آن عقدەی جنسی خود را خالی میکند، این سکانس از همان آغاز بە بینندە اجازە دادە تا بە خوبی درک کند اکبر نە فردی عاشق بلکە بیماری جنسی است کە تنها در پی دست یافتن بە جسم مینا است.
بیماری کە حتی هنگام بازپرسی از ساحل کە زندانی سیاسی است و باید از ارتباطاتش با احزاب سیاسی سوال بپرسد از چگونگی روابط جنسی او با همسرش سوال میپرسد.
زندانی کە بهمن قبادی در فیلم بە نمایش گذاشتە است همان واقعیاتی است کە زندانیان سیاسی از راەپلەهای طولانی و عمیق زندان توصیف میکنند، صدا، نالەها و گریەهایی کە در زندان شنیدە میشود و حتی واقعیت تجاوز بە زندانیان از سوی بازجوها و جلادها هیچ کدام صحنەهای ناآشنایی نیستند. آنچه در این فیلم بارز بوده، مسئلهی تجاوز بوده که سیستم از این طریق سعی دارد با تجاوز بخصوص تجاوز به زنان، مبارزان و انسانهای عاصی را به زانو درآورد و تسلیم بگیرد. و این تصاویر واقعیات برهنهی سیستم حاکم و بخصوص نظام جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد.
ساحل پس از آزادی برای یافتن مینا راهی ترکیە میشود و با وجود اینکە عاشق او است با دیدن بچەهای مینا و شنیدن اینکە مردی گاهی بە دیدن وی میرود از مینا دوری کردە و حاضر نیست پای سخنان معشوقش کە سالها بە پای عشقش سوخت بنشیند، هرچند ساحل شاعر است و یافتن معشوق را تنها در خیال وبا همان حس شاعرانە خود میخواهد.
پس از آنکە ساحل متوجە میشود فرزندان مینا حاصل تجاوز اکبر بە وی است اینبار در پی انتقام است و طی یک برنامه خود و اکبر را در آب غرق میکند.
اما مینا نە تنها عاشقی وفادار است بلکە عشق مادری مینا بە فرزندانش با وجود اینکە میداند محصول تجاوز هستند باعث شدە کە هر کاری برای نجات آنها انجام دهد، مینا با وجود نفرت از اکبر اما بار دیگر با وی همخوابە میشود تا بتواند پاسپورت خود و فرزندانش را از او پس بگیرد، اما در این سکانس بیمار بودن اکبر با وجود اینکە اکنون دیگر پیرمردی بیش نیست و اوج نفرت مینا از او بە خوبی نمایان میشود. مینا کە اینبار بە میل خود با اکبر رابطە دارد با همان صورت پوشیدە کە در زندان داشت حاضر بە رابطە است، این عدم تمایل درونی مینا را نشان میدهد و بینندە میتواند درک کند کە این رابطە نیز همانند همان رابطەی زندان برای مینا تجاوز است و هیچ تمایلی بە آن ندارد اما اکبر کە بیمار جنسی است، رابطە حال عاشقانە باشد یا تجاوز برای او لذت جنسی مهم است.
همەی سکانسهای فیلم جذابیت خاص خود را داشتە و هر کدام حاوی پیامی است. حتی مخالفان فیلم نیز معتقدند، بارش لاکپشت از آسمان، سر اسب زندە را از پنجرە ماشین رد کردن و دواندن کرگدن پشت سر ماشین بهروز وثوقی و سکانس آخرین عشق بازی ساحل و مینا در زندان بهترینهای فیلم است کە کمتر در سینما میتوان شاهد آن بود.