لاک قرمز فیلمی رئال که زیرپوست فقر را نشان می‌دهد

لاک قرمز فیلمی به کارگردانی سید جمال سیدحاتمی، نویسندگی امیر عبدی و تهیه‌کننده کامران مجیدی با بازی پردیس احمدیه، پانته‌آ پناهی‌ها و بهنام تشکر محصول سال ۱۳۹۴ است. ''لاک قرمز'' ژانری رئال و اجتماعی دارد و روابط خانواده، معضلات زنان در جامعه و فقر را به تصویر می‌کشد.

 

سارا ارومیه

لاک قرمز به‌عنوان فیلمی اجتماعی و واقع‌گرایانه، لایەهای پنهان فقر اقتصادی و فقر فرهنگی را به نمایش گذاشته است، این فیلم قصه‌ی دختری بەنام  اکرم (با بازی پردیس احمدیه) دختری شانزده ساله را روایت می‌کند، که پدر معتادش قصد دارد با ساخت عروسک چوبی مخارج خانواده را تامین کند، که دست برقضا روزی که با زنش دربارەی گم شدن مواد کشمکش پیدا می‌کند و بعد از رفتن به پشت‌بام جهت درست کردن آنتن سقوط می‌کند، اکرم و مادر و خواهر و برادر کوچکترش که در جنوب شهر زندگی می‌کنند بعد از مرگ پدرشان دچار مشکلات زیادی می‌شوند.

داستان اصلی فیلم بعد از سکانس مرگ پدر خانواده شروع می‌شود، زمانیکه خانواده مطلع می‌شوند پدر خانواده برای تامین وسایل عروسک‌ها پول پیش منزلشان را از صاحب‌خانه گرفته است و همان زمان بعد از مرگ وی صاحب‌خانه جهت گرفتن پول به نزد آنها می‌آید و این امر سبب می‌شود  که این خانواده در اوج فقر برای تامین این پول دچار مشکل شده و مجبور به جدایی شوند، ماجراهایی در روند فیلم اتفاق می‌افتد که سبب آن می‌شود تا اکرم دختربزرگ خانواده با روحیەای آکنده از ترس ولی مقاوم برای تامین خانواده همە‌ی خطرهایی را که در جامعە با آن روبروست به جان خریده و مبارزه کند هر چند مشکلات همچنان ادامەدار بود و پایانی برای آنها در فیلم تعریف نشد.

 

تحلیل فیلم لاک قرمز از بُعد اجتماعی و معضل فقر

فیلم لاک قرمز نمودی از جامعەی ایران است که چگونه در بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و معضل اعتیاد دست و پا می‌زند، لوکیشن فیلم و بازی رئال بازیگران همه به گونەای هنرمندانه دست به دست هم داده‌اند تا واقعیت پنهان جامعه را که ریشەی آن در فقر خلاصه می‌شود نشان دهند.

معضل اعتیاد که ویران کنندەی خانواده است خود نمونەای از هزاران خانوادەای را نشان می‌دهد که درگیر آن هستند، در این فیلم چیزی که حائز اهمیت بود نقش پدر معتاد بود که برخلاف بسیاری از مردان سنتی ایرانی که نسبت به دخترانشان حساس بوده و فئودال‌تر رفتارمی‌کنند این پدر اینگونه نبوده و در واکنش به لاک قرمز دخترش او را همراهی کرده و غرورش را نشکاند تا به نوعی غرور خودش را که به جای ساخت عروسک چوبی میز و صندلی درست نکرده توجیه کند، این در حالیست که همین مرد رفتار متناقضی با همسرش داشت، بەطوریکه او را مدام مورد آزار و اذیت و ضرب و شتم قرار می‌داد، این دو شخصیت متناقض خود نمود دیگری از واقعیت برخی از افراد در جامعه‌ است.

و اما فقر، فقری که در این فیلم به نوعی سیستماتیک بودن آن آشکارا بیان شده خود واقعیت تضاد طبقاتی ایران را به تصویر کشیده است، نبود کار و تامین امنیت شغلی امنیت روانی خانواده را نیز به مخاطره انداخته، طوری که مشکلات همچنان ادامەدار ماندند و این خود اشارەی مستقیم به سیستم ایران دارد که چگونه مردم را در فقر رها کرده و هیچ روزنەی امیدی برای مردم نگذاشته است. در واقع فقر در ایران به مرحلەای رسیده که نه فرد  و نه خانواده‌ها از پس مشکلات برنمی‌آیند و هیچ راه برون رفتی ندارند.

 در این فیلم تعمداً تمامی بزرگ‌ترها، اقوام، همسایه‌ها و هر کسی که کمکی از دستش برمی‌آید خودخواه، ناتوان یا ترسو هستند تا قهرمان داستان (اکرم) یک تنه در مقابل همه‌ی مشکلات بایستد. اکرم علیرغم مشکلات زیادی که با آن روبرو بود، حاضر نشد به ازدواجی که نمی‌خواهد تن بدهد، شاید اگر قبول می‌کرد می‌توانست خیلی از مشکلات اقتصادیش را حل نماید. اراده و پشتکار اکرم و تسلیم نشدن در برابر مشکلات قسمت جالب فیلم بود که نظر بیننده را بخود جلب می‌کند. از طرف دیگر در این فیلم اکرم به برادر کوچکش می‌آموزد که برای بدست آوردن حق خود باید تلاش کند و برای انتقام از پسر همکلاسی که او را کتک زده بود او را تشویق می‌کند تا خود انتقامش را بگیرد و تلاش داشته باشد، حال هزینه‌ی آن هر چه باشد.

 در واقع سکانس‌هایی که به رفتارو نگاه جامعه به زنان دارد خود نمودی از سیستم و جامعەی مردسالار را در این فیلم نشان می‌دهد، زنی که خود آنقدر در این فضای سرکوب‌شده به سر برده که دیگر توانایی روبەروشدن با حجم عظیمی از مشکلات را ندارد، چون باورهای ریشەای غلط او را به موجودی غیرمستقل تبدیل کرده که هیچ قدرتی نداشته و  بر خلاف همەی نقش‌هایی که از یک مادر تاکنون درست شده نقش مادر این خانواده در فیلم لاک قرمز بسیار تازگی داشت،  او برعکس همه‌ی مادرهایی رفتار می‌کرد که تا به حال دیده یا شنیده بودیم، چون به دلیل ترس‌هایش و عدم اطمینانی که به خود داشت توانایی حفظ خانواده را پیدا نکرد و در لحظه‌ی بحرانی داستان، از ترس، بچه‌ها را گذاشته و فرار می‌کند.

 مشکلاتی که اکرم خود در جامعه و قوانین با آن برخورد کرد نیز نشان از واقعیت قانون ایران را دارد که هیچ تعریفی از بلوغ فکری نداشته و در سکانسی که مربوط به سرپرستی خواهر و برادرش در دادسرا بود این امر آشکار بود، و همچنین مکانی به اسم بهزیستی که اصولا جای خواب است و نه تربیت و پشتیبانی از کودکان، در واقع این هم لایەی دیگری از جامعه را که کاملا واقعیت دارد و شاید از چشم بسیاری دور بوده به نمایش گذاشته است.

جالب اینجاست با وجود اینکه اجازه‌ی سرپرستی بچه‌ها را به اکرم نمی‌دهند، اما هیچ‌گونه راهکار و کمکی که بتواند این نوجوان را از مشکلات بیرون آورده و در جامعه احساس امنیت کند، تا بتواند هم به تحصیلش ادامه دهد و هم خواهر و برادرش را نگهداری کند، وجود ندارد.

انتخاب لوکیشن در چندین مورد به واقعی بودن زندگی این خانواده از نگاه بیننده کمک می‌کرد، تصویر سیاه و انتخاب لوکیشن از لحاظ روانشناسی عمق درد و رنجی که از فقر و فقدان پدر خانواده را در فیلم نشان داده است، همچنین لوکیشن راهی که به منزل آنها می‌رفت بارها در فیلم تکرار شد، سکانس‌هایی بود که اعضای خانواده بعد از هر معضلی در جامعه دوباره به منزلی که خانواده زمانی در کنار یک بودند برگشته و با همەی سرگردانی و از هم گسیختگی باز هم دوست داشتند یکدیگر را داشته باشند، هرچند این امر هم در فیلم به طور نسبی اتفاق افتاد. در واقع این‌ها همه نشانگر بخشی از واقعیت خانوادەهایی است که ناخواسته درگیر اعتیاد و فقر شدند و در آیندەای مبهم و با خانوادەهایی از هم گسیخته روبه‌رو هستند که این امر در فیلم کاملا نمود پیدا کرده بود.