برگزاری نمایشگاه آثار کالیگرافی رها عبدالهی با عنوان «نبض خط» در گالری ایده

رها عبدالهی کارشناسی ارتباط تصویری می‌گوید: آدمی همیشە با خودش درگیر است که بتواند از تنهایی خودش را نجات دهد و این ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که تنهایی را بپذیریم و بدانیم که این تنهایی همیشه و در تمامی شرایط ما هست و تنها راه نجات همان پذیرش است.

 

شبنم توکلی

تهران- نمایشگاه آثار کالیگرافی رها عبدالهی با عنوان «نبض خط» در گالری ایده، جمعه ٢٩ دی افتتاح و تا ۵ بهمن ادامه دارد. این نمایشگاه شامل آثار برجسته و نوآورانه‌ای‌ست که با استفاده از تکنیک‌ها و سبک‌های متنوع کالیگرافی، توانسته دیدگاه‌های جدیدی را نسبت به این هنر متمایل کند. بازدید‌کنندگان شاهد همنشینی هنر کالیگرافی و تلفیق درست با جلوه‌های نوین و به روز هستند. این هنرمند در آثار ارائه شده در این نمایشگاه دیرپایی و پویایی هنر کالیگرافی را به درستی به تصویر کشیده و مرزهای این هنر سنتی را به نوآوری‌های معاصر پیوند زده است.

کالیگرافی، هماهنگی و ترکیبی است دلپذیر که رابطه‌ای چشم‌نواز بین عناصر بصری مختلف در یک قطعه خوشنویسی را توصیف می‌کند و هنرمند از برخورد خطوط با یکدیگر نوعی ترکیب‌بندی مبتنی بر زیباشناسی را خلق می‌کند.

رها عبدالهی اهل شیراز، کارشناسی ارتباط تصویری دارد. او در سال ٨٣ در نمایشگاه گروهی که در نگارخانه هنر معاصر، سال ٨۵ نمایشگاه گروهی در آبگینه، سال ٩١ نمایشگاه انفرادی در نگارخانه وصال، سال ٩٢ نمایشگاه انفرادی در نگارخانە ملی، سال ٩٧ نمایشگاه انفرادی در گالری نارنج، سال ٩٧ نمایشگاه گروهی گالری گویا، سال ٩٨ نمایشگاه گروهی گالری موتور خونه، سال ۱۴۰۰ نمایشگاه گروهی پرندگان حق نگارخانه الجورد، سال ۱۴۰۱ نمایشگاه گروهی خوش‌نگاران مستعد کالری مژده، سال ۱۴۰۲ نمایشگاه گروهی گالری ایوان قطر، سال ۱۴۰۲ نمایشگاه گروهی در دبی شرکت داشته است.

رها عبدالهی می‌گوید: خط ساده‌ترین فرم برای بیان احساسات است مانند عشق، خشم، غم و... که حتی در نوار قلب شما نیز وجود دارد. من سعی کردم که همانند نوار قلب رفتار کنم، شعر را بخوانم و آنچه را که از شعر احساس کردم به تصویر بکشم و برای همین اسمش را نبض خط گذاشتم. شش سال به طول انجامید که کار تابلوهای من تمام شد چون بسیار پر کار بودند و از طرفی دیگر نیاز به ظرافت و دقت بیشتری داشتند.

او درباره‌ی یکی از تابلوهایش می‌گوید: به نوعی من با بند بند این تابلو زندگی کرده‌ام، شعر آن از حافظ است «در دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیم، لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی». این تابلو به شکل مغز است و نیمکره راست و چپ آن. ذهن ما مدام درگیر گذشته و آینده و بندهای آن است. در نیمکره چپ تابلو یکسری آدم طراحی شده‌اند که تلاش می‌کنند خودشان را از این بندها رها کنند، یکی از آنان توانسته به آن رهایی برسد و تنها آدمی است در تابلو که چشمش باز است و بقیه چشم‌شان بسته است. ما وقتی در دل سیاهی هستیم نمی‌توانیم ببینیم و نمی‌توانیم تصمیم بگیریم و نیاز است که نگاه‌مان به زندگی و جهان عوض شود و این زمانی اتفاق می‌افتد که ما پذیرش داشته باشیم و در حال زندگی بکنیم. هر کسی در جایی از زندگی حس تنهایی را تجربه کرده است و این تنهایی به نظر من همان سیاهی است، سختی، زجر و عدم پذیرش است و آدمی مدام با خودش درگیر است که بتواند از تنهایی خودش را نجات دهد و این ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که تنهایی را بپذیریم و بدانیم که این تنهایی همیشه و در تمامی شرایط ما هست و تنها راه نجات همان پذیرش است.