زنان جوانرو؛ گامی به سوی سواد و آگاهی
سالها پس از محرومیت از تحصیل، زنانی در جوانرو هنوز در تلاشاند تا با آموختن سواد خواندن و نوشتن، عقبماندگی گذشته را جبران کنند؛ گلاله یکی از آنهاست که تجربهاش روایت کمرنگی از این مسیر است.

سوما کرمی
جوانرو- سواد مادران مهمترین عامل پیشرفت زنان است. هیچ چیز به اندازه سواد مادر بر سلامت خانواده و جامعه اثر ندارد و بیسوادی، شکست تحصیلی کودکان را رقم میزند.
اگر قرار باشد یک تغییر بنیادین و ماندگار در سیستم یک کشور ایجاد شود، آن تغییر باید در آموزش و پرورش باشد. بیسوادی، ریشه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی است و در مناطق محروم با فقر و بیماری گره خورده است.
زنان بهدلیل نگاههای مردسالارانه و سنتی از آموزش محروم ماندند. ساختارها، سواد زنان را بیاهمیت میدانستند و حتی تحصیل را ناپسند میشمردند؛ نتیجه آن، حذف زنان از عرصههای اقتصادی و فرهنگی بود.
خانهداری، دامداری و کار کشاورزی تنها مهارتهای زنان بهشمار میرفت. با اینهمه، زنانی با پشتکار و حمایت اندک خانواده، نخستین گامهای یادگیری را برداشتند. برای آنان، سواد فقط خواندن و نوشتن نبود؛ پلی بود بهسوی آگاهی، استقلال و مشارکت اجتماعی. این مسیر نشان داد آموزش، نه یک امتیاز، که حق اولیه و پایه پیشرفت فرهنگی و اجتماعی هر جامعه است.
شیلان احمدی؛ معلمی که سواد را پلی به استقلال زنان کرد
شیلان احمدی (نام مستعار) از جوانرو، یکی از زنانی است که با تلاش خود به همجنسهایش در مسیر یادگیری و سوادآموزی کمک کرده است. او ۱۱ سال است که بهعنوان معلم نهضت سوادآموزی در جوانرو تدریس میکند، هرچند هنوز رسمی نشده است.
شیلان از علاقهاش به تدریس میگوید: «همیشه عاشق درسدادن بودم. آموزش به کسانی که محروم بودند، برایم انگیزه بزرگی شد. اولین کسی که خواندن و نوشتن به او یاد دادم مادرم بود. دیدن سختیهای عدم خواندن و نوشتن برای او و بسیاری دیگر، برایم یک تلنگر شد تا این مسیر را ادامه دهم.»
وقتی از او میپرسم چرا بیشتر داوطلبان نهضت زنان هستند، پاسخ میدهد: «شاید چون خیلی از زنان در گذشته حتی اجازه تحصیل در حد کلاس اول هم نداشتند. ازدواج زودهنگام، کار خانه و کشاورزی، بچهداری... همه اینها فرصت درسخواندن را از آنها گرفت. آن زمان زنان اختیار زندگی خود را نداشتند.»
او ادامه میدهد: «وقتی یک زن خواندن و نوشتن یاد میگیرد، زندگیاش عوض میشود. از گرفتن شماره تلفن تا نوشتن اسم خودش یا کمک به بچههایش در درسخواندن، همه اینها به او اعتماد به نفس میدهد و احساس استقلال ایجاد میکند. خانوادهها هم اغلب از سوادآموزی زنان حمایت میکنند چون میخواهند حداقل در حد خواندن و نوشتن باسواد باشند.»
شیلان از چالشهای این مسیر میگوید: «کمبود امکانات، بیانگیزگی و خجالت بعضی زنان. گاهی وقتی سخت یاد میگیرند، ناامید میشوند و میگویند از سن ما گذشته، اما من تلاش میکنم با گفتن فواید سواد، امید بدهم.»
او با لبخند اضافه میکند: «بعضی شاگردانم بعد از یادگیری، به کلاسهای بالاتر رفتند. یکی از آنها عاشق خیاطی بود؛ بعد از یادگیری سواد، کلاس خیاطی رفت و حالا شاغل است. برای خیلیها سواد یک شروع تازه بود. وقتی نوشتن را یاد میگیرند، اعتماد به نفس پیدا میکنند تا دنبال آرزوهایشان بروند.»
شیلان در مورد اینکه توانسته است زنان را باسواد کند احساس خود را بیان میکند: «این حس که توانستهام زنان زیادی را باسواد کنم، برایم ارزشمند است.» او میگوید: «در این ۱۱ سال، از نوجوان تا زنان بالای ۶۰ سال در کلاسهایم بودهاند. بیشترشان بهدلیل فقر یا نگاه خانوادهها فرصت تحصیل نداشتند، اما میل به یادگیری همیشه در وجودشان بود و همین اشتیاق، نیروی محرکشان شد.»
او در پایان میگوید: «تحصیل زنان فقط مهارت فردی را بالا نمیبرد، بلکه بر تربیت نسل آینده هم اثر میگذارد. باسواد بودن زنان به سود کل جامعه است، پس باید شرایطی فراهم شود که همه زنان فرصت یادگیری داشته باشند.»
گلاله مولودی؛ تلاش برای یادگیری در میان محدودیتها
گلاله مولودی، زن ۵۰ سالهای از جوانرو، ۱۵ سال پیش یکی از سوادآموزان نهضت بوده است. او میگوید: «سواد خواندن و نوشتن برایم خیلی لازم بود. وقتی نمیتوانستم حتی کد ملیام را بنویسم، احساس میکردم مثل انسانی لال هستم که نمیتواند حرف بزند. همسرم هم مشتاق بود من یاد بگیرم، چون وقتی او سرکار بود، نمیتوانستم با او تماس بگیرم.»
گلاله از دوران کودکیاش میگوید: «هشت ساله بودم که خانوادهام رفتنم به مدرسه را ضروری ندانستند؛ در حالی که امکان تحصیل تا کلاس پنجم در روستا وجود داشت. برادرهایم تا کلاس ششم خواندند و من همیشه با حسرت به کتابهایشان نگاه میکردم.»
وقتی کلاسهای نهضت به روستا آمد، گلاله با اشتیاق ثبتنام کرد: «یادگیری برایم سخت بود، حرفها را قاطی میکردم اما تا حدی یاد گرفتم. خیلی از زنان روستا مثل من علاقه نداشتند؛ حتی زنداداشهایم که ثبتنام کرده بودند، هیچوقت به کلاس نیامدند. آنها درگیر کشاورزی و دامداری بودند و میگفتند سنشان گذشته است. روز امتحان، من برگهشان را پر کردم. نهضت بیشتر دنبال بالا بردن آمار قبولی بود تا یادگیری واقعی ما. من هم فقط چند کلمه یاد گرفتم و هنوز در خواندن و نوشتن مشکل دارم.»
او با نگاهی به امروز میگوید: «الان بچهها برایم گوشی لمسی خریدهاند، اما من از آن چیزی نمیفهمم. حتی برای شمارهگیری هم اسمها را نمیتوانم بنویسم. دخترم روی مخاطبها عکس گذاشته که کمکم میکند. دلم میخواست مثل همسرم بتوانم از گوشی استفاده کنم، خبر بخوانم، اما بدون سواد نمیشود. نهضت تا حدی کمکم کرد، مثل نوشتن اسم و حفظ شماره، ولی ایکاش بیشتر برای یادگیریمان تلاش میکردند. خودم هم مقصرم؛ آن زمان نمیدانستم سواد چقدر در زندگی مهم است. اگر پشتکار داشتم، امروز کنار دنیای فناوری راحتتر بودم.»