زنان حاشیهنشین کرماشان؛ مبارزه برای بقا در پسزمینه فقر و خشونت
کرماشان دومین استان حاشیهنشین کشور است و ساکنانش با تخریب خانهها، محرومیت از خدمات و تبعیض روبهرو هستند؛ فشارهایی که بر دوش زنان سنگینتر است.

نسیم احمدی
کرماشان- هم احساس دارند و هم اینکه میدانند چیزی به نام خانه و کاشانه وجود دارد؛ اما مرکزنشینان شهر آنان را حاشیهنشین مینامند، نامی که میتواند آنها را از بودجههای دولت برای بهبود بافت شهری و امکانات رفاهی محروم کند.
کرماشان؛ دومین استان حاشیهنشین کشور
بر اساس آمارهای منتشر شده از منابع خبری وابسته به حکومت، استان کرماشان رتبه دوم حاشیهنشینی در کشور را دارد و نزدیک به ۴٠٠ هزار نفر در حاشیه کرماشان زندگی میکنند که نبود زیرساختهای شهری، سکونتگاههای اصولی، بهداشت و... در این مناطق تنها بخشی از مشکلات موجود است که حاشیهنشینان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
فقر آموزشی و ترک تحصیل اجباری
افرادی که در مناطق حاشیه کرماشان ساکن هستند تحصیلات چندانی ندارند چرا که در محل زندگی آنها مدارسی وجود ندارد و چون به حمل و نقل عمومی نیز دسترسی چندانی ندارند نمیتوانند برای ادامه تحصیل به منطقه دیگری بروند برای همین ناچار وادار به ترک تحصیل و روی آوردن به کارهای کاذب میشوند چرا که فقر و نبود امکانات باعث میشود اولویت آنها تهیهی غذایی برای مصرف روزانه باشد و نه تحصیل.
روایت افسانه؛ خانهای زیر سایه بولدوزر
افسانه.ب که ساکن منطقه چمن در کرماشان است میگوید: چون آدرس ما منطقه چمن است هیچ مدرسه دیگری برای ادامه تحصیل من را قبول نمیکند از طرفی اگر هم قبول کنند هیچ تاکسی و یا اتوبوسی نیست که به وسیله آن مدرسه بروم. به علاوه پدرم هیچ شغلی ندارد و فقط چندتا گوسفند داریم و تاکنون چندین بار شهرداری خانههای ما را به دلیل اینکه میگویند بدون مجوز ساخته شده است تخریب کردهاند و مجبور شدهایم خانه را در جای دیگری بسازیم. با وجود این شرایط به تنها چیزی که نمیتوانم فکر کنم تحصیل است چون ترس اینکه هر لحظه ممکن است بولدوزر خانههایمان را خراب کند نمیگذارد آسایش داشته باشم.
منابع خبری وابسته به حکومت این منازل را متروکه و خالی از سکنه مینامند و هدف از تخریب چنین منازلی را جلوگیری از تجمع معتادان در این مکانها بیان میکنند اما آنچه که واضح است این است که این منازل ساکن دارند و ساکنان آنها بیان میکنند که دولت بدون اخطار قبلی اقدام به تخریب خانههایشان میکند. درواقع دولت بدون اینکه محل اسکان جانشینی برای آنها تهیه کند اقدام به تخریب منازل افراد حاشیه نشین میکند و ناچارا این افراد مجبور میشوند تا تهیه سرپناهی دیگر مدتی در چادر زندگی کنند. دولت معمولا با خشونت اقدام به تخریب این منازل میکند همانطور که در سال ١٣٩٩ شهرداری کرماشان اقدام به تخریب منازل مسکونی افرادی در حاشیه کرماشان کرد که در این بین یک زن تقریبا ۶٠ ساله به نام آسیه پناهی به دلیل استفاده ماموران شهرداری از اسپری فلفل و کتک زدن او کشته شد.
روایت ربابه؛ خانهای ویران و مسئولیتی دوچندان
ربابه سلامی(اسم مستعار) در منطقه حاشیه کرماشان زندگی میکند میگوید: «ما با بلوک و تیر چوبی خانه کوچکی ساخته بودیم که ماموران شهرداری بدون اینکه اجازه بدهند وسیلههایمان را از خانه بیرون بیاوریم، بخشهایی از خانه را تخریب کردند تا قابل سکونت نباشد و آنجا را ترک کنیم.»
تخریب منازل افراد حاشیهنشین میتواند بر زندگی آنان تاثیرات منفی بسیاری داشته باشد اما برای زنان این تاثیرات دو چندان است چرا که وظایفی که جامعه برای زنان تعیین کرده باعث میشود بار مسئولیت نگهداری از کودکان و وظایف روزمره خانه بر دوش زنان باشد.
ربابه در ادامه میگوید: «همسر من در بازارهای روزانه مانند جمعه بازار و... دستفروشی میکند برای همین از اول صبح تا شب خانه نیست بنابراین مجبورم علاوه بر کارهایی که خودم دارم جای خالی همسرم را نیز پر کنم. چون خانهیمان توسط شهرداری تخریب شده در خانه مادرم ساکن شدهایم اما مجبورم هر روز بعد از تهیه غذا و کارهای روزانه، مصالحی که از خانه ما سالم مانده است را جدا کنم که شاید بتوانیم خانه دیگری تا قبل از زمستان بسازیم».
بهداشت فراموششده زنان حاشیه
سارا سپهری(اسم مستعار) فعال اجتماعی در رابطه با مشکلات زنان حاشیهنشین چنین میگوید: «عدم دسترسی به آب پاکیزه و نبود امکانات بهداشتی باعث بروز انواع بیماریهای عفونی در زنان ساکن حاشیه کرماشان شده است. بیشتر این زنان معمولا در برخورد با انواع بیماریها خود درمانی میکنند و یا از روشهای سنتی برای درمان استفاده میکنند به همین دلیل نه تنها درمان نمیشوند بلکه بیماری آنها تشدید پیدا میکند که همین امر باعث شده عفونتهای شدید و درد آوری داشته باشند».
خشونت خانگی و ازدواج زودهنگام
تمام مثالهای ذکر شده تنها بخشی از مشکلات تحمیل شده از سوی حکومت به این افراد است اما زندگی در چنین شرایطی تبعات روحی و روانی مختلفی دارد که در واقع باعث بروز انواع خشونت و تحمیل آن به ویژه به زنان حاشیهنشین میشود. ازدواجهای زود هنگام، فرزند آوری در سنین پایین، تجربه خشونت خانگی و مثالهای دیگر از مهمترین مواردی است که زنان حاشیه نشین با آن دست و پنجه نرم میکنند.
روایت رویا؛ سپر بلای دختران
رویا.ب که ساکن محله آناهیتا کرماشان است میگوید: «تقریبا ١۴ سال است ازدواج کردهام و مادر دو دختر هستم و ٢٩ سال سن دارم. همسرم چون کار گیرش نمیآمد کمکم معتاد شد و مدام دخترهایمان را کتک میزد و من خودم را سپر آنها میکردم چون همیشه میگفت اینها نان خور اضافه هستند. دختر بزرگم ١٣ سال سن دارد و همسرم میخواهد او را شوهر بدهد چون میگوید در این گرانی نبود او کمک بزرگی به ما است.»
کرماشان؛ شهری با ذخایر غنی و فقر عمیق
معضلات ذکر شده درباره مشکلات مردم حاشیهنشین کرماشان و به ویژه زنان تنها بخشی از مصائب زندگی آنان به عنوان مردم حاشیهنشین است که واضحا میتوان به آن پرداخت؛ اما در لایههای زیرین زندگی آنان چالشهایی وجود دارد که از تصور خارج است که چگونه باید استانی مملو از ذخایر غنی ارزشمند و پتانسیلهای فراوان، بیش از ۴٠٠ هزار نفر در مرکز استان آن در بدترین شرایط ممکن و به دور از اولیهترین حقوقشان زندگی کنند، حقوقی که نه تنها دولت و حاکمیت آن را از این مردم منع کرده است بلکه جامعه مرکزنشین هم در کرماشان شرایط را برای این مردم سختتر کردهاند چرا که نگاه تبعیض آمیز به افراد حاشیه نشین باعث شده باورهای غلط بسیاری بر علیه آنها شکل بگیرد.
تبعیض و آزار در محیط کار
ماندانا.س که ساکن دره دریژ در استان کرماشان است میگوید: «بعد از مدتها در یک شرکت در محله الهیه کار پیدا کردم. در ابتدا با من محترمانه رفتار میشد اما بعد از مدتی که رئیس فهمید ساکن دره دریژ هستم شروع به اذیت و آزار من و پیشنهادهای بیشرمانه کرد تا خودم آنجا را ترک کنم و حتی وقتی به پیشنهادهای او جواب رد دادم به من تهمت دزدی هم زد؛ چرا که اکثر مردم مرکزنشین کرماشان نگاهی خودبرتر بین دارند و تصور آنان این است که مردم ساکن حاشیه این حق را ندارند که با آنها درست رفتار شود.»
چرخه تبعیض؛ از حکومت تا جامعه
چرخهی ظلم به افراد حاشیه نشین با اهرم فشار حکومت به حرکت در میآید و چرخ دندههای تقویت کننده آن مردمی هستند که افراد ساکن حاشیه را مانند انسانهایی ممنوعه که نباید به آنها بها داد میبینند. تمام مشکلات ذکر شده که تبدیل به یک عنوان واحد و آن هم (حاشیه نشین) است باعث شده شکاف طبقاتی عظیمی در جامعه شکل بگیرد که تنها معیار تفکیک، مرکز و یا حاشیه نشینی باشد، درصورتیکه اگر کلیه امکاناتی که در مرکز استان کرماشان متمرکز شده است را در حاشیه نیز به کار ببریم متوجه میشویم که هیچ تفاوتی بین این انسانها وجود ندارد و فشارهای تحمیل شده از سوی حاکمیت و مردم مرکز نشین باعث شده فقر و خشونتهای مختلف در مناطق حاشیه برجستهتر از سایر مناطق دیده شود. اما باید در نظر گرفت که در نهایت تمام جامعه و به ویژه زنان به دلیل سیاستهای حاکمیت تحت ظلم و ستم هستند و فقط شیوه آن در حاشیه و در مرکز متفاوت است اما تفاوت فاحشی که وجود دارد این است که زنان در حاشیه بیشتر از مرکز درگیر چالشهای زن ستیزی و پذیرش ظلم به خاطر جنسیت هستند چرا که برای بسیاری، آگاهی زنان در مرکز بیشتر از حاشیه اهمیت دارد از این رو کمتر به تلاش برای به آگاهی رساندن این زنان نسبت به حقوقشان پرداخته میشود، حقوق انسانی ای که حکومت و نگاه طبقاتی جامعه باعث شده نبود آن در زنان حاشیه نشین بیشتر دیده شود، زنانی که اگر اندکی آگاهی در اختیار آنها قرار داده شود میتوانند زندگی به حاشیه رانده شده خود را انزوا نجات دهند.