یائسگی؛ تابویی کە باید شکستە شود

لیلا،ص در مورد موضوع یائسگی می‌گوید: من هیچ وقت از گفتن این موضوع نه ترسی داشتم ونه برایم مهم بود. چون این موضوع چیزی است که برای هر زنی اتفاق می‌افتد و تمام زنان باید این ترس را کنار بگذارند و از گفتن این موضوع ابایی نداشته باشند.

سارا محمدی

جوانرو-Menopause  کە با زبان فارسی و از سوی بسیاری از جوامع بە عنوان یائسگی شناختە می‌شود، پایان دوران قاعد‌گی و باروری زنان وتولید مثل است، در این دورە بە دلیل نوسانات شدید هورمونی زنان علائم شدید یا متوسطی را تجربە خواهند کرد. این امر معمولاً در فاصلەی سنی ۴٠ تا ۵۵ سالگی اتفاق می‌افتد، اما لزوماً پایان قاعدگی همەی زنان در سن میانسالی نیست و برخی از زنان در سنین کمتر از ۴٠ سالگی قاعدگی آنان پایان خواهد یافت.

یائسگی ریشەی لغوی آن از زبان عربی و از کلمە یائس بە معنای ناباروری است، جوامع مردسالار پایان دوران باروری زنان را بە عنوان آغاز دوران یأس و ناامیدی تعریف کردەاند، علائمی کە زنان در این دوران تجربە می‌کنند عاملی برای تعریف این دوران بە عنوان دوران یائسگی است. زنان در این دوران علائمی را تجربە خواهند کرد کە باعث شدە نام یأس و ناامیدی بر آن نهادە شود، اما براساس تجربەی خود زنان علائم شدیدی کە طی این دورە رخ می‌دهد تنها ۴ تا ۵ سال ادامە خواهد داشت و پس از آن بار دیگر زنان بە حالت عادی خود برمی‌گردند.

رو‌به‌رو شدن با بعضی از واقعیت‌ها آسان نیست. شکی نیست زنان از بلوغ، تا تجربه‌ی رابطه‌ی جنسی، بارداری و مادر شدن و… همیشه در حال عبور از تغییرات انقلابی در زندگی خود هستند. اما گام‌های آخر این انقلاب‌های پی در پی کمی متفاوت است و به دلیل ذهنیت مردسالاری که در جوامع وجود دارد، یائسگی به عنوان تابویی است که زنان همواره از بیان آن ترس و واهمه دارند.

در این رابطه خبرگزاری ژنها با چند تن از زنانی که به دلایل رسوخ فرهنگ مردسالار در جامعه و تابو بودن موضوع یائسگی از گفتن و یا بیان آن واهمه دارند، مصاحبه انجام داده است.

 

«در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به زنان به عنوان یک دستگاه تولید مثل نگاه می‌شود»

سهیلا.ن، ۴٨ ساله، در مورد تابو بودن یائسگی در جوامع مختلف به ویژه در جوامع سنتی، می‌گوید: یائسگی که بسیاری از زنان از صحبت کردن در مورد آن احساس راحتی نمی‌کنند و در بعضی افراد حتی به عنوان یک نقص به آن نگریسته می‌شود یک مرحله از رشد زنان است که یک سوم زندگی خود را در آن سپری می‌کند. این دوره که همانند تمامی دوران رشد باید به آن نگاه کرد، به عنوان یک تابو، نگریسته می‌شود، چون اکثر افراد تصور می‌کنند زنانی که وارد این مرحله شده‌اند، پیر شده‌اند و دیگر توانایی‌های جنسی و جسمی پیش را ندارد. به همین دلیل بیشتر زنان یائسگی خود را از دیگران پنهان می‌کنند.

سهیلا.ن که کادر درمان یکی از بیمارستان‌‌های کرماشان است، بعد از اینکه همسرش متوجه یائسگی او شده، بە زندگی مشترکشان پایان دادە است، می‌گوید: به خاطر شرایط کار و خانواده‌ام در سن ٣٨ سالگی ازدواج کردم و بعد از دو سال دخترم به دنیا آمد. بعد از زایمان دیگر پریود نشدم و بعد از شروع علائم یائسگی متوجه شدم که یائسه شده‌ام. از گفتن این موضوع به همسرم می‌ترسیدم، چون اکثر مردان در جامعه‌ی ما به دلیل ذهنیت مردسالار دوست ندارند، فقط یک فرزند دختر داشته باشند و ترجیح می‌دهند که حتماً یک پسر داشته باشند.

او می‌گوید: همسرم بعد از اینکه متوجه شد که دیگر قادر به بارداری نیستم، بهانه‌هایش شروع شد و هر روز به یک دلیل دعوا راە می‌انداخت و مدتی هم به شغلم گیر داده بود که نمی‌شود اینجوری زندگی کرد. تا اینکه بعد از سه سال گفت که من پسر می‌خواهم و می‌خواهم ازدواج مجدد داشتە باشم. من هم که نمی‌توانستم شرایط را قبول کنم جدا شدم و از مهریەام گذشتم و حضانت دخترم را گرفتم.

سهیلا.ن در ادامە می‌گوید: بعد از طلاق دیگر قصد ازدواج ندارم، چون در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به زنان به عنوان یک دستگاه تولید مثل نگاه می‌شود. در حالی که اگر مردان دچار مشکلات جنسی شوند، همسرانشان بدون هیچ گونه مشکل و ناراحتی با مشکلش کنار آمده و تا آخر عمر هم با او زندگی می‌کنند.

وی در پایان صحبت‌های خود گفت: تابو بودن بدن زن در جامعه‌ی ما باعث شده تا حرف زدن در مورد همه‌ی موارد مربوط به زنان شرم پنداشته شود و از آنجا که در فرهنگ مردسالار، ارزش زنان به باروری و تولید مثل آن‌ها پیونده خورده است و عادت ماهیانه را نشانه‌ی قدرت جنسی و زادوولد زنان می‌دانند، با قطع همیشگی عادت ماهیانه، بیشتر زنان مورد بی‌اعتنایی و طردشدگی در روابط جنسی‌شان قرار می‌گیرند و با آنان طوری رفتار می‌شود که گویی کالایی هستند که تاریخ مصرفشان تمام شده است و باید دور انداخته شوند. این در حالی است که یائسگی هم مانند قاعدگی یک اتفاق عادی در چرخه‌ی حیات زنان است که رخ دادن آن در زمان مناسب نشانه‌ی سلامتی فرد است که نشان می‌د‌هد بدن در حال طی کردن سیر طبیعی خود است. اما واکنش‌های منفی اطرافیان و جامعه نسبت به یائسگی آن را به تجربه تلخی برای زنان تبدیل کرده است و این موضوع اثرات روحی و روانی زیادی بر زنان خواهد گذاشت.

 

«ذهنیت مردسالار سر منشأ بسیاری از مشکلات زنان جامعه‌ی ما است»

 کژال.ن، ۵٠ ساله یکی از زنانی که از گفتن موضوع یائسه شدن به همسرش واهمه دارد، می‌گوید: به خاطر نگهداری از مادرم خیلی دیر ازدواج کردم و وقتی که ازدواج کردم ۴٧ سال سن داشتم و همسرم، ٣ فرزند از همسر قبلی‌اش داشت و من هم قبل ازدواج این موضوع را که یائسه شده‌ام از همسرم مخفی کردم. الان هم بعد سه سال همسرم هنوز متوجه نشده است که یائسه شده‌ام و دیگر عادت ماهیانه ندارم، چون وانمود می‌کنم که در ماه ٣ روز پریود می‌شوم. راستش را بگویم از این موضوع می‌ترسم که اگر همسرم و دیگران متوجه شوند که من عادت ماهیانه ندارم، فکر کنند من پیر شده‌ام و دیگر قادر به بارداری نیستم. هرچند از درون شکسته می‌شوم و این شرایط را دوست ندارم، اما گفتن این موضوع برایم بسیار سخت است.

لیلا. ص، زنی ۴٨ ساله است که تاکنون ازدواج نکرده و بعد از مرگ مادرش با شکستن سنت‌های جامعه خانه‌ای اجاره کرده و به تنهایی در شهر جوانرو زندگی می‌کند و با ایجاد یک شغل برای خودش زندگی‌اش را می‌گذراند، می‌گوید: قبلاً با مادرم در خانه‌ی پدری‌ام در یکی از روستاهای نزدیک جوانرو زندگی می‌کردم. برادر بزرگترم و همسرش هم با من و مادرم زندگی می‌کردند. به خاطر شرایط مادرم ازدواج نکردم و بعد مرگ مادرم هم به دلیل اینکه سنم زیاد شده بود دیگر خواستگار خوب نداشتم. یا مردان پیر یا کسانی که همسرشان فوت کرده و یا کسانی که قصد ازدواج مجدد داشتند به خواستگاریم می‌آمدند، به همین دلیل قید ازدواج را زدم، البته یکی دیگر از دلایل ازدواج نکردنم هم به خاطر یائسه شدنم در سن ٣٨ سالگی بود.

این زن جوان از تابو بودن موضوع یائسگی و یا عادت ماهیانه‌ی زنان در جامعه‌ی سنتی جوانرو می‌گوید: بعد از مرگ مادرم چند خواستگار داشتم، همسر داداشم که از وضعیت من خبر داشت، می‌گفت در مورد یائسه شدنت با کسی صحبت نکن، به خواستگارهایت هم در این مورد حرفی نزن، که اگر آن‌ها شرایط تو را بدانند، پشیمان می‌شوند و با تو ازدواج نمی‌کنند، اما من هیچ وقت از گفتن این موضوع نه ترسی داشتم ونه برایم مهم بود. چون این موضوع چیزی است که برای هر زنی اتفاق می‌افتد و تمام زنان باید این ترس را کنار بگذارند و از گفتن این موضوع ابایی نداشته باشند.

وی در ادامه‌ی صحبت‌های خود گفت: متأسفانه ذهنیت مردسالار سر منشأ بسیاری از مشکلات زنان جامعه‌ی ما است. ذهنیتی که مردان را عاری از هرگونه اشتباه می‌داند و اگر مرد خطایی هم داشته باشد، به عنوان یک عیب به آن نگریسته نمی‌شود، اما زنان را منشأ تمامی خطاها و مشکلات می‌دانند و این خود هم یکی دیگر از اشکال خشونت علیه زنان است.

 

«استرس و فشار روانی از دلایل یائسگی من در جوانی بود»

شاناز.م، ٣۵ ساله، ۶ سال است که ازدواج کرده، آن هم با مردی که ١۵ سال از او بزرگتر است. دلیل این ازدواج اجباری هم یائسه بودن وی در سن پایین می‌باشد که به دلیل فشار روانی ناشی از ذهنیت مردسالار، به آن دچار شده است.

شاناز که یکی از پاهایش به دلیل کتک پدرش در هنگام تولد کوتاه‌تر است و برای راه رفتن کمی می‌لنگد، داستان زندگی خود را اینگونه بیان کرد: مادرم به همراه پدرم در باغ بوده‌اند که ناگهان در اثر کار زیاد درد مادرم شدت گرفته و من همان جا به دنیا می‌آیم. وقتی به دنیا آمده‌ام و پدرم می‌بیند که دختر هستم من را پرت می‌کند تا مثلاً بغل مادرم بیفتم اما مادرم که جانی نداشته و نتوانسته به این حرکت زود واکنش نشان دهد، نمی‌تواند من را بگیرد و در اثر ضربه‌ای که خورده‌ام یکی از پاهایم کوتاهتر شده است. بعد هم برای درمان من اقدامی نکردەاند و الان هم لگن و پاهایم درد می‌کند. این در حالی است که من یک خواهر و یک بردار بزرگتر نیز دارم.

شاناز می‌گوید: من هیچ دوران کودکی نداشتم و از همان خردسالی، بزرگسالی را تجربە کردم. فشارهای پدرم روی من و حتی خواهرم برای کار کردن همیشه وجود داشته و ما باید به هر طریقی که می‌توانستیم کار کنیم و درآمد داشتیم. در غیر این صورت اگر سر سفره می‌نشستیم باید یک عالمه بد و بیراه تحمل می‌کردیم.

وی می‌گوید: اولین باری که پریود شدم ١٢ سال داشتم. از ترس جرأت نداشتم به کسی بگویم. خواهرم متوجه شد و او جریان را برایم توضیح داد که این طبیعی است. پدرم ما را وادار به نماز خواندن و روزه گرفتن می‌کرد و من از ترس حتی زمانی که پریود بودم وانمود می‌کردم که نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم.٢٠ سالم بود که دیگر پریود نشدم. خیلی ترسیده بودم. دو ماه که گذشت بعد به خواهرم گفتم. او هم وحشت زده شده بود و به مادرم گفت. آن‌ها از ترس پدرم نمی‌دانستند چه کار کنند و فکر می‌کردند من با کسی رابطه جنسی داشته‌ام و باردار شده‌ام. ترس و وحشتی به جانم انداخته بودند کە به خودم شک می‌کردم که مبادا کسی به من دارویی داده باشد و من بیهوش شده باشم و ...

وی در ادامە گفت: مادرم به بهانه‌ی مریض شدن خودش من را به سنه آورد تا به دکتر بروم. بعد از آزمایشات دکترها گفتند که یائسه شده‌ام و هیچ وقت نمی‌توانم بچه‌دار شوم. دکتری که تحت نظرش بودم، تمام آزمایشات را از من گرفت تا علت را بداند اما گفت بە خاطر استرس و فشار روانی این بلا سرم آمده است. ما جرأت نداشتیم به کسی بگوییم که من یائسه شده‌ام. مادرم می‌گفت اگر دیگران از این موضوع مطلع شوند کسی با تو ازدواج نمی‌کند. این شد که در ٢٣ سالگی ازدواج کردم و بعد از ٢ سال که بچه‌دار نشدم، از همسر اولم بە ناچار جدا شدم. البته بعد از سال اول یک بار من را به دکتر بردند و آن دکتر نیز مجدداً گفت یائسگی تو به خاطر استرس است. آن زمان بود که پدرم جریان را فهمید و بعد از طلاق کە به خانه‌ی پدرم برگشتم، خیلی محدودتر شدم. حتی پدرم گاهی به من بد و بیراه می‌گفت که عرضه‌ی بچه‌دار شدن ندارم. بعد از چند سال با مردی ازدواج کردم که ١۵ سال از خودم بزرگتر است و بچه نمی‌خواهد. با او ازدواج کردم که از دست پدرم خلاص شوم.