توجهمان باید به حسرت‌های در سینه پنهان کودکان باشد!

در این چند روز گذشته در فضای مجازی عکس دختر زیبای عشایری در فضای مجازی سوژه‌ی کاربران شده است این در حالی‌ است که هزاران کودک‌کار و بی‌خانمان را روزانه اطرافمان می‌بینیم و هر کسی بی‌تفاوت از کنارشان می‌‌گذرد.

مرکز خبر- عکس دختر بچه‌ی زیبای عشایر کوچ‌رو از استان لرستان در درمانگاه این روزها چنان بحث فضای مجازی و کاربرانش را گرم کرده که ناخودآگاه هر کسی می‌خواهد لایک و آن را به اشتراک بگذارد، تا شاید از این طریق تعداد بازدید‌کنندگان و دنبال‌کنندگانش افزایش یابد. این دختر خردسال چون از سیمای زیبا و جذابی برخوردار است، نظر هر رهگذری را به سوی خود جذب کرده، بدون اینکه انسان‌های اطراف متوجه درون وی، حسرت‌هایش و زندگی‌ای که دارد، باشند. متاسفانه چون با دیدگاهی ابزاری و جنسیت‌گرایانه به زیبایی و ظاهر انسان‌ها و بویژه زنان می‌نگرند، همیشه قبل از هر چیز آنچه توجه‌ها را جلب می‌کند، صورت وی بوده نه سیرت. آنچه که باعث می‌شود تا به این فکر بیفتند که چگونه با استفاده از زیبایی به برخی منافع مادی و اجتماعی برسند. یعنی اینکه زیبایی انسان‌ها بویژه زنان از کودکی چند ماهه تا زنان میانسال همیشه کاربرد ابزاری داشته و مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.

در حالیکه این روزها سر هر چهارراهی در تهران، شهرهای بزرگ و کوچک ایران که می‌گذری، تعدادی بچه از ۲-۳ ساله تا ۱۲-۱۳ ساله را می‌بینی که مشغول فال فروختن یا گدایی، تمیز کردن شیشه‌‌ی خودروها و فروختن گل هستند. گرمای آفتاب در فصل تابستان رنگ پوست‌شان را به رنگ آسفالت خیابان تغییر داده است. روز را به مدرسه رفته و شب‌ها را کار می‌کنند تا مخارج خانواده و مدرسه‌ی خود را دربیاورند.

از هر کوچه و خیابانی که می‌گذری بچه‌ای را می‌بینی که تا کمر خم شده و در سطل‌های زباله برای پیدا کردن ضایعات وگاهی اوقات هم دنبال پس‌مانده‌های غذا می‌گردد.

کودکانی که از فرط خستگی بدنبال تکه نانی در گوشه‌ی خیابان از پهلو به خواب عمیقی فرو رفته‌اند و در رویاهایشان اسباب‌بازی، مدرسه و کتاب، بازی در شهربازی‌ها، رفتن به تفریح با خانواده، خوردن غذاهای خوشمزه و ... را می‌بیند. دریغ از اینکه کسی متوجه حسرت‌های این کودکان باشد! این حسرت‌ها توجه رهگذران کنار جاده و بزرگراه‌ها را جلب نمی‌کند، وجدان‌های خفته را بیدار نمی‌کند. هیچ نویسنده‌ای قلم به دست نمی‌گیرد تا از گرسنگی و فقر و فلاکت‌ کودکان کار و فقیر بنویسد، هیچ کارگردان و تهیه کننده‌ای خیال و آرزوهای این کودکان را بر روی صحنه‌ی سینما به نمایش نمی‌گذارد، هیچ عکاسی از سیمای معصوم و خسته‌شان عکس نگرفته و مانشت روزنامه‌ها نمی‌کند، تا شاید از این طریق بتوان صدای خفه‌شده در گلویشان باشیم و مسئولان و جامعه را با کارهایمان به خود بیاوریم، شاید اقداماتی برای کودکان معصوم و حسرت به دل انجام شود و آینده‌ی آنها را از ظلمت و تاریکی رها کرد.

آمار کودکان کار در حد غیرقابل تصوری روزانه در حال صعود است. کودکانی که تنها برای اینکه از گرسنگی نمیرند، دست به هر کاری می‌زنند تا شاید یک روز بیشتر بتوانند زندگی کنند، البته اگر بتوان اسمش را زندگی گذاشت! برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری آمار کودکان کار ایران را بین ۳ تا ۷ میلیون عنوان می‌کنند که بیشتر این کودکان به زباله‌گردی مشغول هستند.

درد دارد اگر می‌بینی و خودت را به نادانی می‌زنی، در حالیکه چهره‌ی زیبای یک دختر بچه در لحظه و حتی ثانیه توجه‌ هزاران و حتی میلیون‌ها انسان را جلب می‌کند. تعریف ما انسان‌ها از زیبایی چیست واقعا!؟ انسان‌هایی که زیبا‌اندیش نباشند؛ دردشان درد کودک کنار جاده و زنان تن‌فروشی که از شدت گرسنگی و فقر تن به خودفروشی می‌دهند،‌ نباشد؛ وجدانشان بیدار نباشد و همدرد جامعه نباشند، چگونه می‌توانند دارای نگرشی زیبا باشند؟ آنزمان نگرش آنها به زیبایی مسلما جای بسی تامل دارد.