تصویری از مقاومت: روایت زنان سودانی در مسیر آوارگی
در میان آشوب جنگ داخلی سودان، زنان آواره با راهاندازی کسبوکارهای کوچک، در تلاشند تا در برابر شرایط دشواری که بیش از یک سال است ادامه دارد، ایستادگی کنند.
سلمی الرشید
سودان - جنگ داخلی سودان، که از پانزدهم آوریل سال گذشته با درگیری میان ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع آغاز شد، بیش از ۱۱ میلیون نفر را آواره کرده است. در این میان، زنان سودانی با تکیه بر خلاقیت و پشتکار، راهی برای بقا یافتهاند. این گزارش روایت سه زن است که هر یک به شیوهای متفاوت با سختیهای آوارگی مقابله کردهاند.
هنرمندی در مسیر مقاومت مهیره عبدالفضیل، نقاش چیرهدست سودانی، تا پیش از جنگ در منطقه حلفایای شهر بحری زندگی آرامی داشت. صبح یکی از روزهای آوریل، صدای انفجار از سمت پادگان نظامی غرب پل حلفایا، این آرامش را برهم زد. «خانه با هر انفجار میلرزید. گلولهها پی در پی بر سقفها میبارید. تنها یک شبانهروز توانستیم دوام بیاوریم.»
پناهگاه نخست تنها یک هفته امن ماند. با قطع آب و برق و شدت گرفتن حملات هوایی، راهی جز فرار نبود. گروههای آنلاین چون فرشتگان نجات، مسیرهای امن را نشان میدادند. در راه حصاحیصا، از میان منطقه شرق نیل، موج انسانی عظیمی از خارطوم میگریخت. سفر نسبتاً آرام بود تا آنکه در منطقه سوبا، خودرویی نظامی با هویتی نامشخص، وحشت را در دل مسافران انداخت.
سه ماه اقامت در خانه اقوام در حصاحیصا، فرصتی برای بازیابی توان بود. مهیره استعداد هنریاش را به کار گرفت؛ نخست در پارک تفریحی چهره کودکان را نقاشی میکرد و سپس در خوابگاه دانشکده تربیت، کارگاه آموزشی برپا کرد.
طولانی شدن جنگ، او را به سوی راهی تازه هدایت کرد. از پسانداز کارگاههای نقاشی، کارگاه کوچک تولید صابون دستی راهاندازی کرد، گرچه کمبود مواد اولیه چالشی جدی بود. سرانجام، حمایت مالی سازمان فرهنگی-هنری «عدیله» فرصتی طلایی پیش رویش گذاشت. او اکنون هنر کهن «کانکریت» را با ترکیب گچ، سیمان سفید و مواد آهکی احیا میکند و با خلق مجسمههایی که روح فرهنگ سودان در آنها جاری است، هم معاش میکند و هم میراث فرهنگی سرزمینش را زنده نگه میدارد.
عشق مادرانه، نیروی مقاومت
در گوشهای دیگر از شهر، در محله فتیحاب ام درمان، نعمات حسن زندگی پرمسئولیتی داشت؛ مراقبت از مادری زمینگیر و سرپرستی نوههای یتیم. شعلههای جنگ که زبانه کشید، مسیر دشوار آوارگی آغاز شد.
هنوز به انتهای کوچه نرسیده بودند که راهزنان همه داراییشان را ربودند؛ حتی ظروف حاوی داروهای حیاتی مادر را. اما عزم نعمات استوارتر از آن بود که با این ضربه درهم شکند. راه طولانی تا کوستی را با مادر ناتوان و نوههای یتیمش پیمود تا سرانجام خانوادهای ناشناس، سقف خانهشان را شش ماه با آنها شریک شدند.
درآمد اندک دخترش در نهاد دولتی کفاف زندگی را نمیداد. نعمات آستین همت بالا زد و با پخت غذاهای سنتی «کسره و عصیده»، کسب و کاری کوچک راه انداخت. از فروش صبحانه جلوی مدرسه آغاز کرد و کمکم به پخت و فروش شام رسید. اکنون درآمدش نه تنها مخارج خانواده، که هزینه داروهای مادر را نیز تأمین میکند.
از آزمایشگاه تا دکه خیابانی
ندی عبدالله، با مدرک کشاورزی و هشت سال تجربه در آزمایشگاههای شمال بحری، زندگی مرفهی داشت تا آنکه جنگ در یک هفته همه چیز را دگرگون کرد. روز هفتم نبرد، همراه فرزندان و خواهرش منطقه صالحه خارطوم را ترک گفت.
سفر از شهر ابیض به حمادی، هفت ماه به درازا کشید. ناچار روپوش آزمایشگاه را با پیشبند آشپزی عوض کرد و به پخت و فروش فلافل و کنافه در بازار روی آورد. بازگشت کوتاهش به خارطوم برای برداشتن مدارک، با دیدن ویرانههای خانه تلختر شد. در خانه خواهر پناه گرفت و کسب و کارش را با فروش کیک و شیرینی از سر گرفت.
قطع ارتباطات مخابراتی، پلی میان او و فرزندانش نگذاشته بود؛ نه میتوانست پول بفرستد و نه از حالشان باخبر شود. اصابت موشک به محل کسب و کارش، گرچه جانش را نگرفت، عزمش را برای رفتن به کوستی جزم کرد؛ سفری پرمخاطره با شبی که روی زمین سپری شد.
در پورت سودان، همسرش چشم به راه بود، اما رسیدن به او آزمونی دشوار بود؛ بازرسیهای پایانناپذیر در هر ایستگاه و سایه سنگین تهدید موشکها که یک بار اتوبوس پشت سرشان را نشانه رفت و جان راننده و چند مسافر را گرفت.
امروز، این زنان آواره چشم به راه بازگشت به خانههایی هستند که به اجبار ترکشان کردند. پس از تجربه تلخ آوارگی و پناهندگی، آرزویشان ساده است: محیطی امن برای زندگی، پاکسازی محلهها از بقایای جنگ و برقراری دوباره خدمات اولیه چون آب و برق که جنگ از آنها دریغ کرده است.