«ترس در وجود ما جا ندارد و به مبارزه خود ادامه میدهیم»
فریده.و، معلم اهل بغلان از جمله زنانی است که با روی کار آمدن طالبان با مشکل مواجه شده و همسرش ناپدید شده است، میگوید: طالبان هر روز ما را با تحقیر وتوهینشان میکشند، بهتر است در راه مبارزه علیهشان شجاعانه جان بدهیم.
بهاران لهیب
بغلان- بغلان در شمال افغانستان موقعیت دارد. مانند سایر ولایات افغانستان، دارای معادن نیز میباشد. بیشتر ذغال سنگ و مواد سمنت در آن موجود است. سالهای دور سمنت که در بغلان تولید میشد یکی از مشهورترین و باکیفیتترین سمنت در افغانستان بود، در کنار صعنتی بودند این ولایت زراعتی نیز میباشد. همان قسمی که در سراسر ولایات افغانستان دولت از کودتا ۷ ثور ۱۳۵۷ تا امروز در حق مردم ظلم و ستم، عقب نگهداشتن از علم و دانش، دامن زدن تضادهای قومی و ملیتی، ستم و خشونت بر زنان، در فقر نگهداشتن مردم و بیکاری، کشتار، تجاوز جنسی برزنان و هزار یک جنایت دیگر را روا داشتند، بغلان هم از این وضعیت مستنا نبود.
ما به این ولایت سفر داشتیم. زمانی که وارد شاهراهی سالنگ شدیم که بیشتر از یازده ولایت شمالی افغانستان را با کابل وصل میکند با جادههای خاکی و ویرانی مواجه شدیم. سال قبل دولت طالبان برای ۹ ماه این جاده را به روی مسافرین بستند و تبلیغات وسیع را به راه اندخته، تونلی که در سالنگ موقعیت دارد، ترمیم میشود و بعد گذشت ماهها آن را افتتاح نمودند. با این تبلیغاتشان طبق معمول فقط خاک پاشیدن به چشم مردم بود تا جنایات که علیه زنان و مردم افغانستان جریان دارد، فقر و بیکاری که دامنگیر مردم شده را به باد فراموشی بسپارند. همه رانندگان این مسیر از وضعیت جاده شاکی هستند و میگویند: «ماهانه پول که از ما به نام حقالعبور و مالیات اخذ میکنند، بیشتر از ۲۰ میلیون افغانی میشود که اگر پول سه ماهه را مصرف نمایند، جادهای ویرانه سالنگ با کیفیت عالی به جاده هموار و خوب تیدیل میشود.» باید یادآور شد که اکثریت جادههای شاهراهای بزرگ افغانستان در همچون وضعیت قرار دارد.
وقتی وارد شهر بغلان مرکزش پلخمری شدیم، مشکل زنان در شهر دیده میشد. زنان این ولایت هم مانند میلیونها زن و دختر افغان دیگر به امر طالبان از کار و تحصیل محروم ساخته شدهاند. تعداد زیادی افراد امر به معروف طالبان در شهر گشت و گذار داشتند. در ولایات قوانین طالبان علیه مردم و به خصوص زنان بیشتر است چون حضور رسانهها و دسترسی مردم به شبکههای اجتماعی کمتر میباشد. بنا طالبان از این فرصت استفاده کرده، قوانینشان را مستبدانهتر در ولایات پیش میبرند. با اینکه در این ولایت هم زنان در مقابل قوانین زن ستیزانهشان خاموش ننشسته، همیشه برپا خاستهاند و با سرکوب، زندان، ناپدید شدن، تجاوز و آزار و اذیت جنسی مواجه هستند. اما ادامه داده و تسلیم نشدند.
فریده.و، معلم است وی را در این ولایت ملاقات کردیم که همسرش با حاکمیت طالبان ناپدید شده است. وی با چهار فرزندش در خانهای کرایی زندگی میکند. فریده.و گفت: «همسرم یکی از کارمندان نظامی دولت پیشین بود. بعد گذشت شش ماه حاکمیت طالبان شب هنگام وارد منزل ما شدند. همه در خواب بودیم ما را بستند و همسرم را بدون حرفی با خود بردند از آن روز تا حالی به هر دری سر زدم پاسخ به دست نمیآورم. گاه جوابشان برایم اینست نزد ما نیست شما خود وی را ناپدید ساختهاید.»
فریده.و بغص گلواش را گرفته بود و در حرفهایش خشم و نفرت هویدا بود، ادامه داد: «یکی از روزها وقتی رفتم به زندان تا از سرنوشت همسرم آگاه شوم، مانند همیشه با تحقیر و توهین مواجه شدم. اما این بار برایم حرف درد آوری زدند که همسرم مرا ترک کرده، پشت وی نگردم و با یکی از مجاهدینشان نکاح کنم. با نفرت تمام به آنان نگاه کردم وبا سر و صدا از آنجا بیرون شدم.»
نامبرده افزود: «این حرفشان، با درد ناپدید شدن همسرم و گرسنگی کودکانم مرا وادار ساخت تا با زنان دیگر به جادهها آمده، با اینکه ما را در جاده به شلاق بستند. ولی برای من و سایر زنان ارزش نداشت. چون ما درد بیشتری از شلاق آنان را روزانه متحمل میشویم و از طرف دیگر وحشت اینان را با پوست و استخوان خود درک میکنیم و میشناسیم. بنا ترس در وجود ما جا ندارد و به مبارزه خود ادامه میدهیم. هر روز ما را با تحقیر وتوهینشان میکشند، بهتر است در راه مبارزه علیهشان شجاعانه جان بدهیم.»