تجاوز در بستر زناشویی خشونتی کە جسم، روح و روان زن را هدف قرار می‌دهد

«تجاوز در بستر زناشویی» یکی از انواع خشونت علیە زنان است که سلامت زنان، خانواده و جامعه را هم به خطر می‌اندازد و آسیب‌های جبران‌ناپذیری در پی دارد. بهار یکی از هزاران زنی است کە این خشونت را تجربە کردە و داستان زندگی خود را با ما بە اشتراک گذاشت.

سارا محمدی

مرکز خبر- خشونت و تجاوز جنسی همسر، مانند بسیاری از مشکلات اجتماعی مرز و محدوده‌ای نداشته و به یک جغرافیای خاص تعلق ندارد. خشونت و تجاوز جنسی پدیده‌ای است که در اشکال مختلف جسمی، روحی، روانی و اقتصادی روی می‌دهد و حوزه‌ی خصوصی و عمومی زندگی زنان از هر قشر و طبقه را در بر می‌گیرد. «تجاوز در بستر زناشویی» یکی از انواع خشونت علیە زنان است که علاوه بر جسم، روح و روان زن را نیز نشانه گرفته و صدمات جبران‌ناپذیری به بار می‌آورد که سلامت زنان، خانواده و جامعه را هم به خطر می‌اندازد.

علی‌رغم هشدارهای سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی به لزوم توجه دولت‌ها به این مسئله هنوز در بسیاری از کشورها از جمله ایران قانونی خاص برای ممنوعیت و بازدارندگی تجاوز در بستر زناشویی وجود ندارد.

در میان اقشار سنتی جامعه بسیاری از زنان، حتی خودشان از پدیده‌ی تجاوز جنسی همسر آگاهی نداشته و علی‌رغم درد و رنج جسمی و روحی و روانی به دلیل تابو بودن آن در جامعه، حقی برای خود در ابراز ناراحتی‌اش نمی‌بیند.

آسیبی که به زن در این نوع از خشونت وارد می‌شود بسیار جدی است. در واقع تجربه‌ی تجاوز از طرف کسی که زمانی دوستش داشته بسیار رنج‌آور است. در این نوع تجاوز، همسر قدرت، نفوذ فردی، اجتماعی و روانی خود را به کار می‌گیرد تا با همسرش که به هر دلیلی، راضی به برقراری رابطه‌ی جنسی نیست، رابطه‌ی جنسی برقرار کند.

تجاوز جنسی بنا بر باورهای مذهبی، سنتی، قانون‌های نانوشته‌ی تبعیض‌آمیز، بر زنان تحمیل می‌شود رنج مضاعفی را بر آنان تحمیل می‌کند. زن به دلایلی مختلف از جمله «حفظ آبرو» نه توان بازگویی درد و رنج ناشی از تجاوز همسرش را دارد و نه می‌تواند از آن فرار کند. همچنین به خاطر فشارهای آشکار و پنهان فردی، خانوادگی و اجتماعی راهی جز تن دادن به خواسته‌های همسرش (که در جوامع سنتی و مذهبی به عنوان وظایف زناشویی نامبرده می‌شوند) ندارد.

زنان به دلایل متفاوتی از جمله می‌توان به جلوگیری از آسیب رسیدن به کودکانشان، ترس از خشونت بیشتر، عدم امنیت مالی، ترس از آبرو و عدم پشتیبانی خانواده‌ها تن به خشونت و تجاوز همسرانشان می‌دهند.

در ایران نیز این نوع از خشونت از جملە خشونت‌های رایج علیە زنان است کە کمتر مورد توجە قرار می‌گیرد و نە تنها قانون بازدارندەای برای آن وجود ندارد بلکە بر اساس شرع و قانون تمکین از جملە وظایف زن نسبت بە مرد است. براساس آمارهای رسمی تجاوز جنسی یا رابطه‌ی جنسی اجباری تقریباً در ۴٠ تا ۴۵ درصد از روابط زناشویی که شامل خشونت کلامی یا فیزیکی است، رخ می‌دهد.

خبرگزاری زن بە منظور بررسی پیامدها، دلایل و راەحل‌های کاهش این پدیدەی اجتماعی با بهار- ن زنی کە مورد خشونت جنسی همسر قرار گرفتە و همچنین سارا نادری روانشناس مصاحبەای انجام دادە است.

بهار- ن یکی از هزاران زنی است که در زندگی مشترک خود مورد تجاوز جنسی همسرش قرار گرفته است. او داستان زندگی پر تنش خود را برای خبرگزاری زن روایت می‌کند.

 

بهار،کودک‌همسری کە ازدواج نخستش بە دلیل پیوستن همسرش بە گروەهای اسلامگرای افراطی شکست خورد

او داستان ازدواج نخست خود را کە در آن هنگام تنها ١۵ سال داشت چنین بازگو می‌‌کند: در روستایی زندگی می‌کردم که دخترانی که سنشان به ١٧ سال برسد و ازدواج نکرده باشند، ترشیده صدایشان می‌کنند. وقتی ١۵ سال‌ام بود یکی از فامیل‌هایمان به خواستگاریم آمد، خانواده‌ام شرایط مالی خوبی نداشتند. پدرم تازه خانه‌مان را که داشت روی سرمان خراب می‌شد با هزارتا قرض و وام ساخته بود. با ازدواجم مخالفتی نکردند. البته ناگفته نماند، خودمم راضی بودم فکر می‌کردم که از فقر و تنگدستی خلاص می‌شوم.

پس از مدت کوتاهی همسرش بە اسلامگرایان افراطی کە در منطقە بە عنوان وهابی شناختە می‌شوند، پیوستە است: بعد از دوماه نامزدی، عروسی کردیم. همسرم نیز شرایط مالی خوبی نداشت، کارگر بود، برای همین در زیرزمین خانه‌ی پدری‌اش زندگیمان را شروع کردیم. همسرم چند هفته بعد از عروسی به جلسات گروه‌های وهابی می‌رفت.

با اشارە بە اینکە «در آن زمان وهابیت تازه در منطقه‌ی ما اوج گرفته بود» از سخت‌گیری‌های همسرش سخن می‌گوید کە حتی اجازەی رفتن بە منزل پدری را بە وی ندادە است و منجر بە طلاق شدە است: بعد از چند مدت همسرم من را مجبور به پوشیدن نقاب کرد و به من اجازه‌ی خروج از خانه بدون همراهی خودش را نمی‌داد. حتی اجازه‌ی رفتن به خانه‌ی پدرم را تنهایی نداشتم، خانه‌ام با خانه‌ی پدرم در یک روستا و نزدیک هم قرار داشت. بعداز دو ماه دیگر تحمل رفتارهای سخت‌گیرانه‌ی همسرم را نداشتم و به خانه‌ی پدرم بازگشتم. گفتم من را هم بکشید برنمی‌گردم. دوماه از ازدواجم نگذشته بود که طلاق گرفتم. پدرم مجبور شد با آن شرایط بد مالی مبلغی پول به خانواده‌ی همسرم بدهد که راضی به طلاق شود.

 

«با هزار امید راهی خانەی همسر دوم شدم اما در شب اول خشونت جنسی را تجربە کرد»

بهار در ادامە، داستان ازدواج دوم خود را بازگو می‌کند و از فقر و بدبختی‌هایی کە اهالی منطقە در آن قرار دارند سخن می‌گوید: پس‌از گذشت شش ماه دوباره برایم خواستگار آمد، آرام پسری خوش مشرب و شوخ بود. همه‌ی اهالی روستا او را این‌گونه می‌شناختند. خانواده‌ام راضی بودند و منم راضی شدم. ازدواج کردم. آرام کارگر بود، اهالی روستای ما یا کارگری می‌کنند یا در کوه‌ها به جمع‌آوری «بنیشت» مشغول می‌شوند یا مجبوراً به کول‌بری می‌روند، چون سواد ندارند. روستای ما فقط دبستان دارد و برای ادامه‌ی تحصیل باید کودکان خود را به روستاهای اطراف که راهنمایی دارد بفرستند یا مجبوراً ترک تحصیل کرده و به کارگری مشغول می‌شوند.

بهار با اشارە بە اینکە تنها چند باری در حضور خانوادە نامزدش را دیدە است می‌گوید: بعد از مدتی عروسی کردیم. من در دوران نامزدی چندباری بیشتر آرام را ندیدم آن‌ هم در حضور خانواده‌ام. در شهر خانه‌ی کوچک ۶٠ متری اجاره کرده بود. منم خوشحال بودم که از روستا به شهر می‌روم. با هزار آرزو و امید راهی خانه‌ی همسرم شدم.

اما تحقیرهای همسر و خشونت‌ها از همان شب اول آغاز شد و بهار را راهی بیمارستان کرد: شب اول عروسی‌ همسرم گفت تو که پرده‌ی بکارت نداری، دیگر مشکلی با داشتن رابطه‌ی جنسی نداری. با این حرفش خیلی ناراحت شدم ولی حرفی نزدم. آن شب آرام تا صبح اجازە نداد بخوابم، درد و خونریزی داشتم ولی اصلاً توجه نمی‌کرد. صبح که بیدار شدم، همه‌ی بدنم درد داشت. صبح که بیدار شدم انگار تمام دیوارهای دنیا روی من خراب شده است. درد زیادی داشتم عصر همان روز وقتی به دکتر زنان مراجعه کردم گفت خدا خیرت بدهد بدنت پاره شده و باید حتماً بخیه بشوی.

با وجود بخیە و درد شدید و تاکید دکتر بر عدم رابطەی جنسی تا دو هفتە اما همسرش در روز سوم او را ناچار بە رابطەی جنسی کردە است: هرچه می‌گفتم درد دارم، انگار نمی‌شنید جز خودش و لذت خودش چیز دیگری برایش مهم نبود.

 

«همسرم میگه زن مثل سطل آشغال میمونه، باید خودتو توش خالی کنی»

با وجود اینکە بهار تنها تحصیلات ابتدایی دارد اما بە خوبی شرایط متفاوت زنان و مردان را برای رابطەی جنسی درک کردە و با اشارە بە اینکە رابطەی جنسی نباید همەی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد تاکید می‌کند کە وی منکر رابطەی جنسی با همسرش نیست اما اینکە روابط زن و مرد درون خانوادە تنها در رابطەی جنسی خلاصە شود ظلم در حق زن صورت گرفتە است.

وی ادامە می‌دهد: زن و مرد مثل هم نیستند. زنان همیشه و در همه حال توانایی و رضایت رابطه‌ی جنسی را ندارند. هر روز که می‌گذشت می‌گفتم خوب می‌شود اول ازدواج است، همه‌ی مردها همینطورن، ولی فکر و رفتار همسرم حتی الانم مثل روز اول است.

پس از گذشت ٣ ماه از ازدواج دوم بهار حامله شدە و می‌گوید: دوران حاملگی سختی را داشتم، با وجود حاملگی و مشکلات آن آرام هرشب من را مجبور به داشتن رابطه‌ی جنسی می‌کرد. الانم همینطور است. با وجود این‌که ۴ سال از ازدواجم می‌گذرد، هر شب حتی اگر تمایل داشته باشم یا نه او کار خودش را انجام می‌دهد. بعضی مواقع که در خانه باشد یا از سر کار برمی‌گردد در طول روز من را مجبور به این‌کار می‌کند.

بهار می‌گوید حتی وقتی کە او پریود باشد همسرش با بدن او خود را ارضا می‌کند، خشونت‌های جنسی همسر، بهار را کە معتقد بە دین است را چنان تحت تاثیر قرار دادە کە عصبانی می‌شود و می‌گوید: یک بار که خیلی ناراحت بودم گفتم اگر قیامت و خدایی وجود داشته باشد در اون دنیا یقه‌شو می‌گیرم که چرا من و زن آفریده که باید اینجوری زندگی کنم. همسرم جواب داد «که تو اون دنیام اگه بهشتی باشی بازهم همین وضعته زیاد خودتو ناراحت نکن».

بهار با ناامیدی از حرف‌های زشتی کە در طول رابطەی جنسی با همسرش تجربە می‌کند سخن می‌گوید: همسرم میگه زن مثل سطل آشغال میمونه، باید خودتو توش خالی کنی. جز این دیگه کاربردی نداری. وقتی ازش می‌خوام چیزی برای من و دخترم بخره، در عوضش ازم می‌خواد که باهاش رابطه داشته باشم.

 

عمل زیبایی واژن بدترین خشونتی است کە بهار تجربە کردە است

خشونت‌ها تنها محدود بە سخنان زشت نیست بهار حتی ناچار بە انجام عمل زیبایی واژن شدە و می‌گوید: عمل زیبایی واژن از زایمان هم سخت‌تر بود. یک شب به او اجازه ندهم که با من رابطه داشته باشد، صبح که سر کار می‌رود یک ریال هم برای من و دخترم پول نمی‌گذارد یا این‌که آنقد اخم و داد و بیداد می‌کند که می‌گویم کاش به او اجازه می‌دادم هرکاری دلش می‌خواهد، انجام دهد.

زندگی سخت و خشونت‌های پی در پی بهار را وادار کردە کە اقدام بە خودکشی کند اما او نیز همانند هر مادر دیگری نخواستە کە دخترش را در این دنیای مردسالار تنها بگذارد و نگاەهای دختر کوچکش مانع او شدە و می‌گوید: یک روز توی حیاط روی خودم نفت ریختم تا خودسوزی کنم، نگاه معصوم دخترم پشیمانم کرد.

اکنون کە دختر بهار ٣ سال سن دارد بهار بە خاطر این‌که او هم خشونت‌های پدر را تجربە نکند بهار همەی خواستەهای همسرش را برآوردە می‌کند، با اشارە بە این موضوع با نگاهی بە دخترش سخنان خود را ادامە می‌دهد و از خشونت همسرش با دختر سە سالەاش می‌گوید: حتی به دختر خودش که پاره‌ی تنش است رحم نمی‌کند. آنقد با او بدرفتاری می‌کند که حاضرم هرکاری بکنم که راضی شود.

آنچە کە بهار را آزردە است عدم حمایت خانوادە است. خانوادەهایی کە دختران خود را قربانی می‌کنند و تمکین را از وظایف زنان می‌دانند. مادر بهار نیز همانند هر مادر دیگری کە با ذهنیتی مردسالار در جامعەای مردسالار زندگی می‌کند مانع اعتراض بهار می‌شود. بهار در آخر سخنان خود می‌گوید: وقتی به مادرم می‌گویم که آرام با من این‌گونه رفتار می‌کند، می‌گوید همه‌ی مردها همینطورن. به خاطر دخترت با زندگی‌ات بساز. یک بار طلاق گرفتی دوباره طلاق بگیری کسی باهات ازدواج نمی‌کند.

 

‌پس از شنیدن سخنان بهار. ن، تلاش کردیم با افراد متخصص در این زمینە مصاحبەای انجام دهیم تا شاید با ارائەی راەحل‌هایی مانع تجربەی چنین خشونت‌هایی برای زنان دیگر شویم، چرا کە بهار تنها زنی نیست کە در بهار زندگی خود پاییز را تجربە می‌کند.

در ادامەی گزارش نظرات سارا نادری روانشناس بالینی در مورد خشونت در بستر زناشویی، دلایل آن و راهکارها را با شما بە اشتراک می‌گذاریم. 

 

دلایل خشونت جنسی نسبت به همسر در زندگی زناشویی چیست؟

خشونت جنسی نسبت به همسر می‌تواند دلایل متفاوتی داشته باشد. یکی از دلایل روحی و روانی است که شخص دارای مشکلات روحی روانی خشونت جنسی را نسبت به همسرش ابراز می‌کند. دلایل اقتصادی یکی دیگر از عوامل خشونت علیه همسر است. دلایل خشونت جنسی نسبت به همسر در هر شخصی متفاوت است و بستگی به زمینه‌ی خانوادگی، اقتصادی و روحی- روانی شخص دارد. اما اکثر خشونت‌های جنسی به خاطر مشکلات روحی و روانی است.

یکی دیگر از عوامل خشونت جنسی نسبت به همسر ناآگاهی فرد است، آموزش‌های غلط در خانواده و جامعه درباره‌ی چگونگی رفتار جنسی با همسر می‌تواند یکی دیگر از علل خشونت جنسی نسبت به همسر باشد.

 

آیا می‌توان گفت مردانی که در مقابل زنان خود خشونت جنسی انجام می‌دهند، خود قربانی خشونت جنسی یا قربانی خشونت در دوران کودکی هود بوده‌اند؟

بله به کرات دیده می‌شود کسانی که نسبت به همسران خود از خشونت جنسی استفاده می‌کنند، خودشان نیز قربانی خشونت بوده‌اند اما در همه‌ی موارد این صادق نیست.

تعداد زیادی از این افراد یا قربانی خشونت بوده‌اند یا مشاهده‌گر خشونت در خانواده و جامعه بوده‌اند.

 

خشونت جنسی چه تأثیراتی بر روح و روان زنان می‌گذارد؟

خشونت جنسی آسیب‌ها و تأثیرات زیاد و غیرقابل جبرانی بر روح وروان فرد می‌گذارد. خشونت جنسی می‌تواند منجر به افسردگی، استرس و اضطراب، دلسردی از روابط جنسی و سرخوردگی نسبت به زندگی شوند و گاهی این خشونت باعث می‌شود که فرد قربانی نیز در مقابل دیگران به‌خصوص فرزندانشان خشونت انجام ‌دهند. متأسفانه در جامعه‌ی ما به دلیل این‌که خشونت جنسی به دلیل تابو بودن آن ابراز نمی‌شود، آسیب‌های زیادی را بر فرد بر جای می‌گذارد.

 

چرا معمولاً زنانی که در برابر خشونت جنسی قرار می‌گیرند از بیان آن واهمه دارند؟

یکی از مهمترین دلایل این است که زنان به خودشان اجازه‌ی صحبت در این مورد را نمی‌دهند و این چیزی است که در جامعه‌ی ما به عنوان حجب و حیا به اشتباه معنا شده است.

دومین دلیل این است که پذیرش جامعه نسبت به این مسائل خیلی پایین است و عادی پنداری این مسائل در جامعه باعث می‌شود که فرد از این‌که مشکلات خودش را بیان کند واهمه داشته باشد و گاهی اوقات ترس از همسر و از این‌که دیدگاه افراد نسبت به آن‌ها تغییر کند، از بیان آن خودداری می‌کنند و گاهی اوقات درماندگی آموخته شده است یعنی این زنان به دیدگاهی می‌رسند که باید این خشونت را تحمل کنند تا زندگی‌شان به پایان می‌رسد.

 

خشونت جنسی نسبت به همسر چه تأثیراتی بر کودکان، خانواده و جامعه می‌گذارد؟

خشونت جنسی تأثیرات مستقیمی بر کودکان دارد و بر روح و روان کودکان تأثیرات زیادی دارد. سردی رابطه‌ی والدین، دعواهای مکرر، افسردگی مادر باعث دوری کودک از والدین و خانواده می‌شود و خانواده به جای این‌که محل آرامش و امنیت برای کودکان باشد، به محلی پر از استرس تبدیل می‌شود. کودکان چنین خانواده‌هایی در بزرگسالی یا خود قربانی خشونت می‌شوند یا خشونت می‌ورزند.

جامعه مجموعه‌ای متشکل از خانواده است و به تبع آن، اگر در خانواده‌ امنیت و آرامش وجود نداشته باشد، در جامعه نیز همین روال ادامه پیدا می‌کند.

همان‌گونه که در حال حاضر مشاهده می‌کنیم جامعه‌ی ما پر از اعتیاد، طلاق و خشونت خانگی است و یکی از دلایل این مشکلات این است که خانواده‌ها به عنوان اساس و بنیان جامعه نتوانسته‌اند بعضی مسائل را حل کند. 

 

چرا دولت، جامعه و خانواده سعی در انکار چنین خشونتی دارند و در برابر خشونت جنسی که در برابر زنان صورت می‌گیرد سکوت می‌کنند؟

جامعه و دولت نیز در مسائلی که به راحتی نمی‌شود حل کرد، سعی در انکار این مسله می‌کنند. زنان در جامعه‌ی ما یاد گرفته‌اند که سکوت کنند و در برابر خشونت جرأت دفاع از حقوق خودشان را ندارند.

دولت نیز ار لحاظ اقتصادی لزومی نمی‌بیند که باری بر دوش خود بگذارد و از لحاظ اجتماعی نیز این مسائل به عنوان یک تابو نگریسته می‌شود و ترجیح به انکار کل صورت مسئله می‌کند.

 

آیا زنان در این رابطه به روانپزشک‌ها و یا مراجع قانونی مراجعه می‌کنند؟

تعداد و آمار کسانی که خشونت جنسی همسرانشان را ابراز می‌کنند، خیلی کم است و در بیشتر مواقع که به روانشناس یا مشاور مراجعه می‌کنند، از خشونت جنسی به عنوان مشکل اصلی نام نمی‌برند.

کسانی که برای افسردگی به روانپزشک‌ها مراجعه می‌کنند، مشاهده می‌شود که زیربنای این مشکل خشونت جنسی بوده است.

 

آیا آماری در مورد میزان خشونت جنسی همسر وجود دارد؟

خیر هیچ آماری وجود ندارد و یکی از دلایل آن مراجعه نکردن قربانیان خشونت به مراجع قانونی و ابراز نکردن این مسائل و دفاع نکردن زنان از حقوق خودشان از دلایل نبود آمار است. یکی دیگر از دلایل نبود آمار این است که در جامعه و قانون تعریفی از خشونت جنسی نسبت به همسر وجود ندارد.

 

راهکارهای پیشنهادی شما برای جلوگیری از خشونت جنسی همسر نسبت به زن چیست؟

اولین راهکار آگاهی دادن و آموزش دادن در بستر خانواده و جامعه و پیش‌از ازدواج است. آموزش نه گفتن به کودکان یکی از بزرگترین راه‌های پیشگیری از قربانی شدن خشونت و خشونت ورزیدن است.

دومین راه‌حل پذیرش مسئله‌ی خشونت جنسی به جای انکار آن است و آخرین راهکار پذیرش خشونت جنسی در دستگاه قضایی است، یعنی این‌که دستگاه قضایی باید بپذیرد که خشونت جنسی نسبت به زن در خانواده اتفاق می‌افتد و در جامعه وجود دارد.