تهران در حصار ناامنی
زندگی در تهران این روزها به مبارزهای روزانه برای بقا تبدیل شده است. فشار تحریمها، گرانیهای ساعتی و افزایش جرم و خشونت، شهروندان را در محیطی پراضطراب گرفتار کرده و امید و اعتماد اجتماعی را در پایتخت ایران کمرنگ کرده است.

روناک شهبازی
تهران- «بخش ثابت زندگی شاید فقط ترافیک و آلودگی هوا است. انگار در گلوی شهر بغض سنگینی گیر کرده است؛ چهرههای خسته از صبح زود تا خود شب در مترو، خیابان و ... چیزی جز انعکاس ناامیدی و عدم امنیت نیستند. با تشدید تحریمها انگار زندگی وارد بعد دیگری شده است.»
اینها بخشی از سخنان یک زن جوان ساکن تهران به نام الهه.خ است. الهه یکی از کسانی است که زندگی این روزهای خود را سخت و پراضطراب توصیف میکند. شهر تهران، مدتهاست روحی خاکستری به خود گرفته است. اگرچه قبل از جنگ ١٢ روزهی ایران و اسرائیل، ناامنی در داخل و در ابعاد مختلف بر این شهر سایه افکنده بود اما پس از این ١٢ روز و با وجود مسائلی چون خطر جنگ مجدد، تشدید تحریمها و مکانیسم ماشه، گرانیهای روزانه و... مردم نگاه دیگری به زندگی دارند.
فقدان امنیت به مرکزیت تهران
نشانههای اضطراب جنگ و عدم ثبات قیمت اجناس و خدمات را میتوان مستقیما به واژهی امنیت نسبت داد. اگرچه سران حکومت همچون غلامحسین اژهای، رئیس قوهی قضائیه، وضعیت را بدون هیچ انکاری عادی جلوه میدهند و صحبت از گرانی و تحلیل این مسئله را همسویی با دشمن و جرم میخوانند اما در واقع مردم به تنگ آمدهاند.
در شرایط کنونی، تهیهی مایحتاج زندگی نیز همچون اقدام به ازدواج، فرزندآوری، تحصیل، خرید خانه و ماشین و ... به یک مشکل واقعی بدل شده است. اقشار مختلف جامعه از نبود امینت در ابعاد گوناگون و به ویژه بعد اقتصاد گلایه دارند و با این حال هنوز هم برخی از دولتمردان با در نظر گرفتن معدود کسانیکه مواجب خود را از خزانهی نزدیکان حکومت میگیرند، سعی در انکاراین رنج دارند.
در تعریف کلی امنیت یعنی وضعیتی که در آن فرد یا جامعه از تهدیدات فیزیکی، روانی، اقتصادی یا سیاسی در امان است. به بیان دیگر، وقتی امنیت وجود دارد، مردم میتوانند بدون ترس از آسیب، زندگی و برنامهریزی کنند اما مردم ایران مدتهاست از امنیت محروم هستند و به گفتهی شهروندانی چون نگار.ا، معلمی از تهران، این شهر نیز دیگر نایی برای سرپا ماندن ندارد: «همیشه دهان مردم را با جملهی عوضش امنیت داریم میبستند اما حالا دیگر هیچ امنیتی وجود ندارد. چند میلیون نفر جمعیت را چنان افسرده کردهاند که توان تصور آینده را هم ندارند. حقوق کارمند و کارگر کفاف نمیدهد و هر لحظه ممکن است یا با موشک یا با احتمال تشعشعات هستهای بمیریم و یا کسی برای سرقت موبایل و کیف و ... ما را بکشد.»
گرانیِ ترمز بریده
طبق اعلام مرکز آمار ایران، در شهریور ۱۴۰۴، تورم نقطه به نقطه خانوارهای کشور ۴۵.۳ درصد بوده است؛ یعنی خانوارهای کشور به طور میانگین ۴۵.۳ درصد بیشتر از شهریور ۱۴۰۳ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کردهاند. با تشدید فشارهای بینالمللی چون فعال شدن مکانیسم ماشه، پیشبینی افزایش این نرخ برای ماه جاری نیز، احتمالی نزدیک به یقین است. نشانههای تأیید این آمار نیز در زندگی مردم کاملا خود را نشان داده، همانطور که گلناز.ک زن دیگری از تهران از بیثباتی و گرانی میگوید:« ثباتی وجود ندارد و حالا که مکانیسم ماشه فعال شده و تحریمها بیشتر میشود، شاید باید شاهد این باشیم که قیمت مواد خوراکی هم ساعتی تغییر کند. قیمت اقلام خوراکی نه تنها ثابت نیست بلکه از یک منطقه به منطقهی دیگر هم فرق دارد.
برای کسانی مثل ما که گوشت قرمز را مدتهاست حذف کردهاند حالا مرغ و لبنیات هم در حال حذف شدن است. خیلیها به فروش تخمک و کلیه و... روی آوردهاند و هنوز هم چیزی برایشان نمانده، برخی وسایل خانههایشان را هم به فروش گذاشتهاند ولی آنهم خریداری ندارد. زندگی و جوانیمان قربانی سیاست بازی قدرت طلبان زمانه شد.»
این فشارها ابعاد بزرگتری از اقتصاد تهران را نیز تحت تأثیر قرار داده است. سخنان شیدا.ث که به صادرات و فروش عمده مشغول است، نمودی از این مسئله است: «نمیدانیم اجناس را بفروشیم یا نگه داریم. همه چیز را دلاری کردهایم و با این حال همچنان در ضرریم، به ندرت میفروشیم و توان خرید از کارخانجات را نداریم. تقریبا تمام بازار تهران راکد است.»
افزایش مشکلات و پایتختی فروپاشیده
روایتهای شهروندان تهران نشان میدهد که بحرانهای موجود به شکل مستقیم بر افزایش جرم و خشونت در سطح شهر اثر گذاشتهاند. برای مثال فاطمه.ا از سرقت دوربینهای مداربسته میگوید و شمیم.ت نیز از دزدیدن مکرر فلزات موجود در معماری ساختمان و بردن کابلهای برق سخن به میان میآورد. این مسئله نگرانیهای گستردهای به وجود آورده است. در همین باره مریم.ض کارشناس جامعه شناسی در خصوص ارتباط تشدید تحریمها، مشکلات اقتصادی و بحرانهای اجتماعی گفت: «در جنگ قدرت و سیاست، مردم اولین قربانیان چنین معضلاتی هستند. زندگی در محیطی با چنین ناامنیهایی، فشار برای بقا و تأمین نیازهای اولیه، به رفتارهای افراطی و گاه خشونتآمیز منجر میشود. مسئلهای که در تهران به شدت افزایش یافته است و چرخهای از فقر، اضطراب و افزایش جرایم را ایجاد کرده است. از سویی تهدیدات مربوط به شروع جنگی دیگر نیز بر روان مردم اثر گذاشته و حکومت از برقراری امنیت ناتوان است.»
با توجه به شرایط موجود، به نظر میرسد امید و اعتماد اجتماعی در تهران به شدت کاهش یافته و شهروندان ناگزیرند میان نگرانی از آینده و تأمین نیازهای روزمره خود دست و پا بزنند. تهران، اکنون شهری خسته و مضطرب است که در سایه بحرانهای متعدد، روح حیات راستین در آن به تدریج رو به خاموشی میرود.