روانسر؛ از زایش ناخواسته تا ترس از فرزندآوری
از زنانی که ناخواسته سیزده بار زایمان کردند تا دخترانی که فرزندآوری را به تعویق میاندازند؛ روایت دو نسل در روانسر، روایتی از تغییر نقش زنان، سنگینی اقتصاد و پیری جمعیت.

شهلا احمدی
روانسر- فهیمه راد(اسم مستعار)، زنی که سیزده بار زایمان کرده است، دومین نوزادش را از دست داد، اما باقی فرزندانش حالا همگی بزرگ شدهاند، ازدواج کردهاند و هر کدام زندگی خود را دارند.
او، زن هفتاد سالهای از روستای سراویان، با دستانی که پر از چروک و تجربهاند، هنوز هم خودش برای مرغهایش خمیر درست میکند. دستش را در سطل آرد فرو میبرد و آرد و آب را با مهارت قاطی میکند. با نگاهی خیره به حیاط میگوید: «آن زمان، فرزند داشتن نعمت بود، هرچه تعدادشان بیشتر بود، بهتر بود؛ بیشتر در کارها کمک میکردند. همسرم از شانزده سالگی بچه میخواست و همه میگفتند داشتن فرزند بیشتر، در آینده به مصلحتتان است. اما حالا که به گذشته نگاه میکنم، از خودم میپرسم: آیا واقعاً آن سیزده بار زایمانی که من داشتم، برای آیندهام مفید بود؟»
او ادامه میدهد: «بعد از اینکه فرزند سومم دختر شد، کارم کمی راحتتر شد؛ چون در بزرگ کردن بقیه بچهها کمکم میکرد. با این حال، سیزده بار بارداری و زایمان را هنوز هم یک ظلم بزرگ به خودم میدانم.»
«مادر شدن،بدون حق انتخاب»
فهیمه میگوید: «آن زمان دسترسی به پزشک نداشتیم و قرصهای جلوگیری برایمان ناشناخته بودند. حتی اگر میدانستیم، جرأت نمیکردیم حرفش را بزنیم. همهچیز تحت کنترل مردها بود و هر وقت همسرمان اراده میکرد، باردار میشدیم، بدون اینکه کسی از ما بپرسد آمادگی داریم یا نه.»
مریم.ر، کنار مادرش میگوید: «هر وقت یکی از دخترها بزرگ میشد، مسئولیت نگهداری از بچههای کوچکتر به دوش او میافتاد. مادرم تا ۴۵ سالگی زایمان داشت و فاصله سنی بچهها آنقدر بود که حالا من با ۳۲ سال سن، خواهرزادههایی دارم که از خودم بزرگتر هستند. این تنها خاطرهای از کودکی نیست، بلکه نماد نسلی است که بسیاری از دخترانش ناخواسته مادر دوم شدند.»
مریم که حالا معلم است، میگوید: «زنان امروز باید هم مادر باشند، هم سرکار بروند، هم در اجتماع حضور داشته باشند و هم همیشه مرتب و مراقب خودشان. با این حال، ما قدرت تصمیمگیری بیشتری داریم، هرچند هنوز زنانی هستند که درگیر سنتها و تابوهای قدیمیاند.»
او ادامه میدهد: «وقتی خودم مادر شدم، تازه توانستم مادرم را درک کنم. تفاوت ما تنها در تعداد فرزندان نیست، بلکه در رویکردمان به مادر شدن و بدنمان است. من با آمادگی و مشورت با همسرم تصمیم به مادر شدن گرفتم، اما مادرم هیچ نقشی در تصمیمگیری نداشت.»
«وضعیت اقتصادی و تورم»
مریم یکی از دلایل اصلی ترس خود از فرزندآوری را به وضعیت نابسامان اقتصادی و تورم نسبت میدهد. او میگوید: «شرایط بد اقتصادی، تورم و نابرابریهایی که در جامعه وجود دارد باعث شده بسیاری از خانوادهها از فرزندآوری صرفنظر کنند. در شرایطی که حتی در طول یک روز، قیمتها بهطور مداوم تغییر میکنند و رو به افزایشاند، ما هیچ امیدی به آینده نداریم. حتی نگران آینده همین فرزندی که داریم هستیم.
بسیاری از مردم امروز به این آگاهی رسیدهاند که تا زمانی که از نظر مالی به ثبات نرسند، تصمیمی برای فرزندآوری نخواهند گرفت. شاید اگر برای جوانها اشتغال، معیشت، مسکن و آرامش فراهم شود، آنوقت بتوانند به ازدواج و فرزندآوری فکر کنند.»
«باغ بارده یا انسان؟ زن، صرفاً وسیله تولید مثل»
صورت محمدی زنی است که با وجود اینکه فرزندان زیادی به دنیا نیاورده، بار سنت، قضاوت و سکوت تحمیلشده بر زنان آن دوران را به دوش کشیده است.
صورت با صدای آرام از گذشته سخن میگوید: «فقط پانزده سال داشتم که به اجبار خانوادهام ازدواج کردم. چهار ماه از ازدواجم گذشته بود که مادرشوهرم با طعنه گفت: 'باغ با ثمرش خوبه.' آن موقع اصلاً منظور حرفش را نفهمیدم، ولی وقتی از مادرم پرسیدم، گفت یعنی باید زودتر بچهدار شوم. همین شد که در شانزده سالگی حامله شدم، در حالی که نه آمادگی جسمی و روانی داشتم و نه معنی مادر شدن را میدانستم.»
بعد از مکثی کوتاه ادامه میدهد: «بعد از آن بچه، تا بیست و پنج سالگی دیگر باردار نشدم. فرزند اولم دختر بود، و باز شروع شد: سرزنشها، نگاهها، کنایهها. ولی این بار کوتاه نیامدم، چون فهمیده بودم بدن و اندیشهام متعلق به خودم است و تصمیم بارداری باید از خودم باشد، نه دیگران.»
او میگوید: «من، با وجود زندگی در همان ساختار سنتی، کمکم یاد گرفتم که در سختیها با فکر و آگاهی میتوانم رشد کنم. تصمیمم برای توقف بارداری در برابر میل خانواده، نشانهای از صبر و تلاشی بود که آرام و بیصدا شکل گرفت؛ مقاومتی که شاید امروز دخترم را از تکرار همان مسیر نجات دهد.»
«پیری جمعیت حاصل کاهش فرزند آوری»
کرماشان به سمت پیری جمعیت حرکت میکند. آمارها نشان میدهد ۱۳.۵ درصد از جمعیت استان را سالمندان تشکیل میدهند. طبق نظریه پژوهشگران: بیکاری بیداد میکند، نرخ ازدواج و فرزندآوری به شدت کاهش یافته و جوانان به جای تشکیل خانواده، مهاجرت میکنند.
نرخ باروری در استان کرماشان ۱.۳۱ است، که پایینتر از میانگین کشوری (۱.۶) و بسیار کمتر از نرخ جایگزینی جمعیت (۲.۱) است. این مسئله تنها به پیری جمعیت محدود نمیشود، بلکه نمایانگر آیندهای پر از فقر، بیکاری و سوءمدیریت در استان است.
پژوهشهای دهه اخیر نشان میدهد که ۶۰ درصد افراد تمایلی به فرزندآوری ندارند. عوامل اصلی این بیمیلی، مسائل اقتصادی، دغدغههای معیشتی و تغییر نگرش به سبک زندگی است. بسیاری از خانوادهها دیگر فرزند را یک نعمت نمیدانند، بلکه آن را مسئولیتی سنگین و پرهزینه تلقی میکنند.
کاهش فرزندآوری در کرماشان، تنها کاهش جمعیت نیست؛ بلکه بازتابی از دگرگونیهای عمیق در نقش زنان، چالشهای اقتصادی و فاصله نسلهاست. برای درک این روند و یافتن راهحل، باید هم تجربههای نسل گذشته را دید و هم دغدغهها و تردیدهای زنان امروز را جدی گرفت.