نگهبان کهنسال: «طالبان مرا وادار به زن‌ستیزی کرده‌اند!»

ق.د. با صدای آرام ابراز می‌دارد: «خودم سه دختر دارم و هیچ‌گاهی به آنان تا به امروز نگفته‌ام که چه بپوشند و چه نپوشند. اما حالا با دختران دیگران این طور برخورد بد می‌کنم.»

بهاران لهیب

کابل - در این روزها طالبان در برخی شهرها افغانستان مانند کابل و بامیان اجازه آموزش زبان انگلیسی را به برخی آموزشگاه‌ها داده‌اند ولی با قوانین فراوان که بایست دست‌اندرکاران و شاگردان این آموزشگاه‌ها با جدید فرمانبرداری کنند، درغیرآن خطر مسدود شدن دوباره مرکز‌های مذکور می‌روند. چنین می‌نماید که به این آموزشگاه‌ها باید در بدل پرداخت رشوه اجازه فعالیت داده شده باشد. نخست این که در جریان روز ساعت‌های مشخصی برای آموزش دختران در نظر گرفته شده‌اند که چندین ساعت با وقت آموزش پسران دارد. به‌علاوه، شاگردان دختر به‌هیچ‌صورت حق تمرکز دربرابر دروازه ورودی آموزشگاه را نداشته و باید فوری ساحه را ترک کنند؛ نباید سروصدا و خنده بلند کنند؛ مهمتر از همه اینکه همه باید حجاب سیاه پوشیده و همچنان از روبند سیاه نیز استفاده کنند؛ و مقررات زیاد دیگر.

اکنون هر آموزشگاه مکلف است تا این قوانین قرون‌وسطایی و ضدزن را به‌گونه جدی مراعات کنند، ورنه تمام کاروبار شان بسته و جواز فعالیت‌ شان باطل می‌گردد. از اینرو، رییسان آموزشگاه‌ها به نگهبان‌های دروازه وظیفه داده‌اند که به هیچ دختری بدون پوشیدن حجاب و روبند سیاه اجازه ورود ندهند.

خبرگزاری ما با یکی از این نگهبان‌ها مصاحبه‌ای انجام داده است.

ق.د. نگهبان کهنسالی که از چهره‌اش فقر و تنگدستی آشکار است، با سراسیمگی به دختران تذکر می‌دهد که چادر شان را پیش کشیده و موهای شان را پنهان کنند. برخی دختران با این تصور که با مامور امربالمعروف روبر است، با وارخطایی سر و صورت خود را می‌پوشانند، و دیگران که این نگهبان را می‌شناسند با بی‌اعتنایی یا لبخند از کنارش می‌گذرند، اما این بار نگهبان پیر با عصبانیت می‌گوید: «دختر جان، ترا می‌گویم! چادرت را پیش کش کن.» اما این مرد آن‌قدر مهربان است که عصبانیت‌اش هم بیشتر به تضرع می‌ماند تا عصبانیت.

ق.د. با صدای آرام ابراز می‌دارد: «خودم سه دختر دارم و هیچ‌گاهی به آنان تا به امروز نگفته‌ام که چه بپوشند و چه نپوشند. اما حالا با دختران دیگران این طور برخورد بد می‌کنم.»

نامبرده می‌گوید که در روزهای نخست چندان به فرمان رییس آموزشگاه توجهی نکرده و به دختران نمی‌گفت که سر و صورت خود را بپوشانند، ولی رییس وی را به دفترش حضار کرده و اخطار می‌دهد که اگر در برخوردش جدی نباشد، از کار اخراج خواهد شد.

ق.د. می‌گوید: «وقتی به دختران می‌گویم که حجاب تان را پیش بکشید یا چرا ماسک نزده‌اید، بسیار احساس شرم می‌کنم. اما، چه چاره دارم؟ طالبان مرا وادار به زن‌ستیزی کرده‌اند!»