«خوشبختی زن در تفکر و آزادی او است»

هیدی.ع یکی از زنانی کە در کودکی دو بار ازدواج ناموفق داشتە، می‌گوید: زنان نترسند و اگر احساس می‌کنند مورد ظلم واقع شده‌اند در هر سن و حالتی برای تغییر زندگی تلاش کنند و هر زنی هم توانایی این کار دارد.

 

نیان احمدی

مهاباد- ازدواج اجباری به معنای مجبورشدن و تحت فشار قرار گرفتن شخصی برای ازدواج است ؛ به عبارت دیگر تهدید، خشونت، ارعاب، فشار و آزار روحی و... سبب می‌شود شخص به ازدواج تن دهد.

کودک همسری یکی از اشکال ازدواج اجباری به‌شمار می‌رود که نمونه‌ای از خشونت جنسی نیز است. بر طبق داده‌های یونسکو حدود ۲۱ درصد از زنان پیش از ۱۸ سالگی ازدواج کرده‌اند‌‌.

بر اساس گزارش‌های مرکز آمار ایران از وضع فرهنگی و اجتماعی ایران در سه فصل ابتدایی سال گذشته، در فاصله بهار تا پاییز سال گذشته بیش از ۲۰هزار مورد ازدواج دختران کمتر از ۱۵ سال و یک هزار و ۸۵ مورد تولد توسط مادران کمتر از ۱۵ سال در ایران رخ داده است.

ازدواج در کودکی و همچنین ازدواج اجباری تبعات منفی در پی داشته و در وهله‌ی اول سلامت جسم و روان زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. زنانی که چنین چیزی را تجربه می‌کنند به احتمال بیشتری با طلاق روبه‌رو می‌شوند و معمولا از حمایت اجتماعی برخودار نیستند به همین دلیل آینده‌ی آنان در خطر بیشتری قرار دارد. چنین کسانی  فرصت تحصیل و پرورش استعداد‌های خود را پیدا نمی‌کنند و تحت سیطره نظام مردسالار و پدرسالاری  به احتمال بیشتر دوباره مجبور می‌شوند به ازدواج اجباری دیگری تن‌ دهند.

هیدی.ع، یک زن ۲۶ ساله است که در ۱۵ سالگی تحت فشار خانواده مجبور به ازدواج شده است.او پس از اولین جدایی دوباره به اصرار پدر و فشارهای اجتماعی تن به ازدواج دیگری داد اما دوباره مجبور به طلاق شد. وی می‌گوید: «دو بار در سن کم ازدواج کردم. بار اول  ۱۵ ساله بودم و بار دوم ۱۸ سال داشتم. اصلا نمی‌دانستم کودک همسری چیست و در اولین ازدواجم اصلا هیچ هدف، معیار و ملاکی برای زندگی مشترک نداشتم و چیزی نمی‌دانستم. اصلا نمی‌فهمیدم ازدواج چیست.»

وی در مورد مسائل ومشکلات زندگی مشترک می‌گوید:« همسر اولم سنش زیاد نبود و چون بچه بودیم با آزار و دخالت زیادی از طرف اطرافیان روبه‌رو شدیم که در نهایت منجر به جدایی شد. دومین ازدواجم هم به دلیل اصرار پدرم و فشارهای جامعه و اطرافیان بود که می‌گفتند زنی که طلاق گرفته جلوه‌ی مناسبی ندارد. من باز هم مجبور شدم با تبعیت از حرف‌های آنان، تن به ازدواج دهم.»

هیدی.ع در مورد علت زدواج زودهنگام خود می‌گوید: «در ازدواج اولم فضای ناسالم خانواده، محدود کردن‌های افراطی، نداشتن حامی، برچسب زدن‌های بد و افراطی، فرهنگ زن ستیز و... همه‌ی اینها در نهایت باعث شد به ازدواج تن دهم. رابطه‌ی دوستانه‌‌ و فقط تلفنی با همسر اولم باعث شد خانواده مرا مجبور کنند با او ازدواج کنم چون به عقیده‌ی آن‌ها دختر بدنام می‌شد. در ازدواج دومم هم همینطور بود، به من برچسب مطلقه می‌زدند و بهترین دعایشان این بود که یک نفر پیدا شود با من ازدواج کند. با همسر دومم چون ده سال اختلاف سنی داشتم همه می‌گفتند کیس بسیار مناسبی است و می‌تواند تو را درک کند، اما واقعیت این بود خودش هم از یک خانواده‌ی آسیب دیده و با روحی آزردە بود و به من هم آسیب می‌رساند نمی‌توانست قبول کند که من به عنوان یک زن نظر بدهم، کار کنم حتی حق نظر در مورد زندگی مشترک را نداشتم، همیشە مرا تحقیر می‌کرد و من را به عنوان یک زن در کنارش قبول نداشت، با این حال با تمام سختی‌ها من برای کار کردن خودم پافشاری کردم اما او برایش عار بود که همسرش کار کند.»

او در مورد خشونت زندگی مشترک می‌گوید: «از لحاظ جسمی، فکری، جنسی، عاطفی مشکلات فراوانی با همسر دومم داشتیم که مجبور به تحمل آن بودم. بارها مرا آزار می‌داد و به نظرم بدترین حالتش وقتی بود که ۵ ماهه حامله بودم و مرا با کمربند و سیلی و مشت کتک زد به طوری که مجبور بودم فقط دستم را جلوی شکمم بگیرم تا کودک داخل شکمم آسیب نبیند. کرات مورد تجاوز جنسی از جانب همسرم واقع شدم و هیچ اختیاری نه بر بدن و نه بر آینده و حال خود نداشتم.»

هیدی.ع درباره‌ی تجربه کودک همسری در خانواده و اطرافیانش می‌افزاید: «در خانواده‌ی ما زنان محبور بودند زود ازدواج کنند، مثلا مادرم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد و در ۱۵ سالگی مادر شد، خاله‌ام در ۱۶ سالگی ازدواج کرد و خواهرم هم در کودکی و در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. در خانوادە ما ذهنیف مردسالاری جای گرفتە بود، اینکە جامعه تنها حرف مرد را قبول می‌کند و زن مهم نیست و حتی نباید نظر بدهد. زن فقط باید بپزد و بشورد و فکر موفقیت را از ذهنش بیرون کند چون خوشبختی و موفقیت زن را در ازدواج و اطاعت می‌دیدند بە صورتیکه هرچه مطیع‌تر باشی زن بهتری هستی و خوشبخت‌تر می‌شوی.در حالیکه خوشبختی زن در تفکر و آزادی او است و این برای همه‌ی انسان‌ها صدق می‌کند.»

وی در مورد  جدایی و مشکلات زنان در جامعه می‌افزاید: «بزرگترین مسئله عدم حمایت است چون پس از جداییم پدرم مرا طرد کرد و تحت حمایت مادرم و همسرش توانستم ادامه دهم. پیدا کردن کار و مراقبت از یک بچه‌ی ۶ ساله که تمام مخارجش بر عهده‌ی خودم است هنوز هم برای من مشکل است. با این حال هنوز هم با دیدگاه جامعه نسبت به خودم اذیت می‌شوم اما تمام تمرکزم روی خودم و پیشرفتم است. جدا از مسئله‌ی مالی مزاحمت‌ پدر بچه‌ام هم برایم دردسرساز است، چون مهریه را در قبال حضانت فرزندم بخشیده‌ام سعی دارد مانع تراشی کند تا نتوانم کار کنم یا زندگی آزادی داشته باشم.  بزرگترین آرزویم این است که خوشبختی دخترم را ببینم و اینکە او بە عنوان یک زن آزاد در جامعه بتواند موفقیت خود را نمایان کند و من هم در این راستا به خودم و زندگیم کمک کنم تا در برابر سبک زندگی و راهی که مردسالاری مقابل‌مان گذاشته، بایستم و نشان دهم زن بدون مرد هم می‌تواند در زندگی موفق شود.»

وی در ادامه می‌افزاید: «من به عنوان زنی‌ که دو ازدواج اجباری ناموفق داشتم و توانستم از آن خارج شوم اکنون هم سن کمی دارم و به تنهایی به عنوان یک مادر از دخترم مراقبت می‌کنم، فضای آرامی برای او ساخته‌ام و اصلا پشیمان نیستم و خودم را موفق‌ترین زن دنیا می‌دانم زیرا تابوشکنی‌های من و مقاومت‌هایم در برابر این افکار دید دیگری را در من بە وجود آورد. توانستم با افکار غلط اطرافیان مقابله کنم تا یک زندگی متفاوت از زندگی خودم را برای دخترم بسازم؛ شرایطی آرامتر و بهتر برای موفقیت بیشتر.»

‌هیدی در پایان سخنان خود خطاب بە زنانی کە تحت خشونت هستند گفت:«زنان نترسند و اگر احساس می‌کنند مورد ظلم واقع شده‌اند در هر سن و حالتی برای تغییر زندگی تلاش کنند و هر زنی هم توانایی این کار دارد. من به عنوان کسی که حمایتی نداشتم توانستم با اجبار‌ها مبارزه کنم.»

مبارزه با تفکرات مردسالار و تابوهایی که زن را به اسارت می‌کشد می‌تواند نقطه شروعی برای مبارزه با اجبارهایی باشد که زنان در سراسر جهان با آن رو‌به‌رو هستند. بە خصوص در ایران  کە با اجراشدن قانون جوانی جمعیت و عدم حمایت از زنان آسیب‌های اجتماعی بە وضوح مشاهدە شدە و این زنان هستند کە باید برای مبارزە با آن تلاش کنند و به عنوان یک انسان آزاد در جامعه نقش‌های متفاوت دیگری را برعهده گرفتە و علیە ذهنیت مردسالاری بایستند.