خصوصیت و نقش زنانی که در خدمت ایدئولوژی رژیم ایران هستند
زنان به عنوان گردانندگان جوامع اولیه بشر قدرت سازماندهی ذاتی و مدیریت را در خود دارند، اگر این نیرو و توانایی در مسیر درستی قرار نگیرد، زنان به نابود کنندگان دموکراسی مبدل خواهند شد.
زنان به عنوان گردانندگان جوامع اولیه بشر قدرت سازماندهی ذاتی و مدیریت را در خود دارند، اگر این نیرو و توانایی در مسیر درستی قرار نگیرد، زنان به نابود کنندگان دموکراسی مبدل خواهند شد.
سارا ارومیە
واژەی زن همیشه در معنای ذاتی و واقعی آن به کاراکتری با خصوصیاتی چون پیشرو، قدرت تغییرپذیری و تغییر دادن، سازماندهی کردن، مدیر و مدبر دلسوز برای خانواده و جامعە، آزادیخواه و زمینەساز دموکراسی تعریف شده است. این نقشها و صفات اصلی یک زن با جوهر واقعیاش کاملا انطباق دارد، اینکه تا به امروز چه تعداد از زنان با تکیه به این جوهر کاراکتر واقعی خود را داشتند بماند، مسئله بر سر زنانی است که از این حوزه و خود بودن واقعی خارج شده و تسلیم ذهنیتی بسی خطرناک شده و تبدیل به مطیع بیچون و چرای سیستمهای ضد انسانی شدهاند.
زنان در بخشی از سیستم جمهوری اسلامی به این شکل تغییر شخصیت دادەاند و با تسلیم شدن در برابر ایدئولوژی اسلامی و غیر انسانی این رژیم کامل ذوب شدەاند، این امر سبب گشته این زنان با قبول کردن این سیستم با سرسپردگی کامل در برابر هر کسی مخصوصا همجنس خود نیز موضعی تند داشته باشند.
در واقع ایران، دین و زن را به ابزاری برای سیاستورزیهای خود مبدل ساخته و این دو پدیده نیز از واقعیت خود بسیار دور شده و استثمار گشتهاند.
معدود زنانی در سیستم جمهوری اسلامی به مناصب مدیریتی نسبتا بالا رسیدهاند، آنها همچنان بر نقش کلیشهای زنان تاکید دارند و از دادن حق انتخاب به زن برای برگزیدن سرنوشت و زندگیاش اجتناب میورزند.
این گروه از زنان درون یا نزدیک به حاکمیت معتقد به تعریفی از حقوق زنان که بر اساس دیدگاه سکولار و انسانمدار به حقوق طبیعی و اولیەی زنان باشد نیستند و آن را "فساد و تباهی" و "غربزدگی" تلقی میکنند.
ترسناکترین جلوەی این زنان در تسلیم شدن بیچون و چرای آنهاست، اینها در قالب خواهران زینب از سرسپردگان بیت خامنەای و کلیت نظام اسلامی هستند، در واقع مثال بردگانی چشم و گوش بسته به ابزاری برای پیشبرد اهداف این رژیم تبدیل شدەاند.
مسئلەی هولناکتر به بینش این زنان نسبت به زنان جامعه برمیگردد، آنها آنچنان شستشوی مغزی شدەاند که برای سرکوب و ارعاب همجنسان خود ابایی ندارند و چه بسا نسبت به مردانی که به این سیستم خدمت میکنند بهترایفای نقش کنند، البته این همان شکل ذاتی زن است که قدرتش در سازماندهی و باورها بیشتر از مرد بوده و با آموزش نادرست در مسیر عکس خود قرار گرفته و از یک کاراکتر واقعی زن به ضد زن و ضد انسان تبدیل گشته است.
مصداق خودباختگی و تسلیم شدن در برابر ایدئولوژی را در زنان داعشی نیز میتوان دید، اینکه چگونه بعد از گذشت چند سال در کمپها هنوز بر باورهایشان اصرار میورزند و آنچنان کورکورانه تن و عقل خود را باختەاند که حاضر به هیچ تغییری نیستند.
قالب همان تفکر در رژیم ایران نیز دامن زنان را گرفتە است، خواه به جهت همسران یا پدرانی که برای این رژیم کار میکنند و خواه به واسطەی بسیج خواهران در حوزەی تحصیل و دانشگاه به دام این تفکر افتادەاند.
نمونەی بارز آن دختر قاسم سلیمانی است که به واسطەی پدرش در این ایدئولوژی ذوب شده که نه تنها در زمان پدرش بلکه بعد از مرگ وی نیز به ادامەی اهداف تروریستی پدرش و بیت خامنەای پایبند است.
هر کدام از زنان اصولگرا و اصلاحطلب نیز با درجات کم و زیاد در خدمت این رژیم مردسالار هستند هر چند هر از گاهی صدای اعتراضی در حوزەی زنان از آنها به گوش میرسد، اما در باورهای همین سیستم باقی هستند و برخی از آنها با وجود دیدن این ظلمها باز هم چشمها را بسته و در مسیر خوشخدمتی خویشاند و برخی دیگر بەعلت هراس و خفقانی که این رژیم با میلیتاریزه کردن ایجاد کرده قدرت پاپس کشیدن را ندارند.
رژیم دیکتاتور ایران دارای زمینهی تاریخی به کارگیری میلیتاریسم بوده و در این زمینه، دارای پیشینهی طولانی است، میلیتاریسم نیز مکانیسم دفاعی رژیم دینگرای ایران است و با این ذهنیت به دیکتاتوری خود ادامه میدهد و بیشتر به این خفقان دامن میزند.
با وجود این بحرانها بهترین آلترناتیو، آگاهیبخشی به زنان و دختران جوان چه در خانواده و چه در محیط اجتماعی و تحصیلی است، که در دام تشکلهای رژیم در قالب بسیج و موسسات زیربط آن قرار نگیرند و در برابر آنها موضعی قاطعانه و رادیکالتری داشته باشند و تن به وعدەهای آنها برای تامین خواستەهایشان ندهند. همچنان که هستند زنان مقاومی که چه در زندانها و چه در خارج از زندان علیرغم فشارها و قتلعامهای همهجانبه قامت خم نکرده و مرحله به مرحله مبارزاتشان را گسترش داده و نگذاشتهاند تضعیف شوند.
میتوان گفت با توجه به ضرورت ارتقاء آگاهی جامعه و بویژه زنان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی میبایست سازماندهی شوند تا بدین وسیله بنیان این رژیم که در همهی نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک ترویجگر میلیتاریسم، شوینیسم مذهبی و ملیگرایی است و ارزشهای اجتماعی و معیارهای اخلاقی را در پایینترین سطح تنزل داده، از هم گسیختهشده و شاهرگش که در سایەی سپاه و بسیج شکل گرفته متلاشی شود.