خشونت خانگی پدیدەای آسیب‌پذیر بر جسم و روان زنان و کودکان

زنان باید صحبت کنند، سکوت خود را بشکنند و با همدلی و همکاری با دیگر زنان آسیب‌دیدە ترس از خشونت را بشکنند و آنان را به اجتماع و زندگی فعال و پرتکاپو بازگردانند.

 

شبنم توکلی

تهران- جهان در عصر جدید علی‌رغم تمام قوانین نوین و فرهنگ‌سازی‌های صورت گرفته همچنان شاهد انواع و اقسام خشونت علیه زنان است به این ترتیب حقوق انسانی زنان چه از طرف جامعه به‌طور کلان و چه از طرف افراد نادیده گرفته می‌شود و داشتن حداقل آرامش و آزادی برای بسیاری از زنان چون آرزویی دور و دست نیافتنی خواهد بود.

در یک جامعه پدرسالار ساختارهای فرهنگی زمینه خشونت علیه زنان را فراهم می‌آورد وقتی برای کنترل زن و زندگی او فرهنگ مردسالار سطحی از خشونت را مجاز دانسته و مرد را با صفاتی چون اقتدار و استقلال و زن را با صفاتی چون مطیع و وابسته مرد تعریف می‌کند، تضییع حقوق انسانی و اجتماعی زن امری بدیع بنظر نمی‌رسد. در هر جامعه‌ای باتوجه به سنت‌های مرسوم در آن  و انواع کلیشه‌های رفتاری و فکری رایج در آن ابعاد و اشکال خشونت‌ها متفاوت است. انواع این خشونت‌ها شامل کودک‌همسری، قاچاق زنان، خشونت‌های خانگی و زن‌کشی می‌باشد.

خشونت در بیشتر مواقع فرصت شکوفایی استعداد و امکان رشد و پیشرفت در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی را از زنان سلب می‌کند، زنانی که در معرض انواع خشونت قرار می‌گیرند در ترس و اضطرابی دائمی زندگی می‌کنند که در بهترین حالت آنان را به افسردگی و دیگر اختلالات روانی مبتلا کرده  و در بدترین حالت به خودکشی سوق می‌دهد، از سوی دیگر آمارها نیز نشان می‌دهد زنانی که در معرض خشونت هستند در قیاس با زنان عادی بیشتر در معرض اختلال افسردگی می‌باشند و بیشتر از سایر زنان تجربه خودکشی ناموفق داشتند.

راهله،پ ۴٢ ساله که سابقه یک ازدواج ناموفق داشته و صاحب دو فرزند کوچک است از دوران حاملگی دردناک خود  می‌گوید: «با همسرم اختلافات بسیاری داشتیم به اصرار خانواده و با این باور که اگر بچه بیاوری اختلافات خود به خود محو می‌شود تصمیم گرفتیم بچه‌دار شویم، برخلاف تمام آن خواب و خیال‌ها نه تنها اختلافات ما کم رنگ نشد بلکه شکل دیگری به خود گرفته بود،  بیشتر فحش می‌داد یا ظاهرم را تمسخر می‌کرد. من که در آن دوران به توجه و محبت بیشتری نیاز داشتم بیشتر مورد بی‌محبتی قرار می‌گرفتم و حتی متوجه خیانت همسرم شدم، چندبار تصمیم گرفتم فرزندم را سقط کنم و بعد خودم را خلاص کنم که هر بار یکی از دوستان نزدیکم من را منصرف می‌کرد. همسرم کاری کرده بود که اعتماد بە نفسم را از دست دادە بودم،  بعد زایمان به افسردگی پس از زایمان مبتلا شدم و مدت‌ها با قرص و مشاوره سر کردم، این‌بار دیگر حتی از خانواده هم نظری نپرسیدم و درخواست طلاق دادم و به محض اینکه جدا شدم تصمیم گرفتم برای خودم یک کار دست‌وپا کنم، چون بە نظرم استقلال مالی قدم نخست برای موفقیت یک زن است.»

افراد تحت خشونت خانگی که یکی از رایج‌ترین انواع خشونت است زنان و کودکان می‌باشند، زنان در طول زندگی مشترک خود ممکن است بارها انواع خشونت خانگی را تجربه کنند که به خاطر باور غلطی  که در میان عامه مردم ما با خصوصی تلقی کردن اتفاقات درون خانواده و سکوت کردن در برابر چنین رفتارهایی وجود دارد حتی آمار دقیقی از زنان تحت خشونت وجود ندارد.

نازنین.م ٣٩ ساله، می‌گوید: «من هیچ وقت به‌طور فیزیکی از طرف همسرم مورد خشونت قرار نگرفتم، ولی خیلی از مردها را می‌شناسم که همسرانشان را مور ضرب‌وشتم قرار دادەاند، حتی پدر خودم هم اینطوری بود و مادرم بعد از سالها شکایت، با قانون و دادگاه از او جدا شد، کودکی سختی داشتم تمام خاطراتم از کودکی صدای گریه‌های مادرم زیر مشت و لگد پدرم بود مادرم بارها کارش به بیمارستان کشیده شد تمام تنش جای زخم و بخیه است، من و برادرم هم بی‌نصیب نبودیم، پدرم یک روز که از سرکار برگشت خیلی عصبانی بود فهمیدیم که طبق معمول با صاحب کارش دعوایش شده مادرم گفت که آرام باشیم پدر عصبانی است و ممکن است کاری دست خودمان بدهیم، ما هم که بچه بودیم این حرفا را نمی‌فهمیدیم، سرگرم بازی و خنده بودیم در این میان یک لیوان از دست برادرم بە زمین افتاد وشکست و پدرم با سیخ داغ به جانش افتاد، حالا که چندین سال هم گذشته نه من و نه برادرم این خاطره را فراموش نکردیم و من سالهاست با کابوس دعواهای پدرم از خواب بیدار می‌شوم و نوعی حس نفرت از مردها به من دست می‌دهد و فکر می‌کنم تمام مردها اگر پایش بیفتد مثل پدر من ظالم و ترسناک هستند.»

 نازنین ادامە داد: «می‌خواهم بگویم با گذشت سالها هنوز آثار آن دعواها بر تن و روح تک تک ما ٣ نفر باقی مانده و بر زندگیمان تأثیر گذاشته است، برادرم هم با اینکه خیلی سعی می‌کند شبیه پدرم نباشد ولی خیلی عصبی شده، این هم بخاطر کودکی سختی است که تجربه کرده است، من هم دست کمی از او ندارم و ترس و بی‌اعتمادی در وجودم ریشە کردە و بە هر مشاوری هم که مراجعە می‌كنم می‌گویند اثرات کودکی ‌است. چه کسی قرار است تاوان کودکی سخت من و برادرم و جوانی از دست رفته مادرم را پس دهد؟ حالا که خودم یک مادر شدم مدام به فرزندم می‌گویم که باید سعی کند دختر قوی باشد و تا حد امکان سعی کند مستقل باشد یعنی وابسته به هیچکس نباشد، هر زمانی که تصمیم گرفت با مردی آشنا شود به محض اینکه متوجه آسیب و خطری از جانب او شد هرگونه ارتباط با او را قطع کند و اصلا به فکر حرف مردم یا اطرافیانش نباشد چون روح و روان خودش مهم‌تر از هر کسی است.»

در خشونت خانگی جسم و روان فرد از سوی نزدیک‌ترین افراد خانواده مورد آسیب قرار می‌گیرد. در جامعه ما نیز خشونت خانگی یعنی خشونت فیزیکی به‌شرط قابل رؤیت بودن آسیب فیزیکی بر جسم زن است در حالیکه مثلە‌کردن آلت تناسلی زنان (ختنه) برای ناتوان کردن آنان از نظر جنسی، تجاوز و روابط جنسی متعدد با افراد الکلی و معتاد، تهدید‌های مالی و جانی و گرفتن حد ادامه تحصیل و کار سویه‌های دیگر خشونت خانگی است که به مراتب پیامدهای طولانی‌تری بر جسم و جان زنان به‌جا می‌گذارد و جامعه در برابر آن یعنی انواع خشونت‌های اجتماعی و جنسی همسر علیه زن موضع بی‌تفاوتی دارد.

اما با آگاه‌سازی زنان از انواع خشونت‌ها، می‌توان گامی هرچند کوچک جهت تغییر این وضعیت برداشت زمانی که زنان به این آگاهی برسند که هرگونه سکوت آنان در برابر انواع خشونت و آزار جسمی- جنسی و روانی به بهانه حفظ آبرو نه تنها راه درستی نیست و به این رفتارها پایان نمی‌دهد بلکه بر تجربه آنان از انواع خشونت می‌افزاید.  به‌طور خلاصه زنان باید صحبت کنند و سکوت خود را بشکنند و با همدلی و همکاری با دیگر زنان آسیب‌دیدە، ترس از خشونت را بشکنند و آنان را به اجتماع و زندگی فعال و پرتکاپو بازگردانند و حتی در مواقع ضرور که در زندگی مشترک امنیت جسمی- روانی ندارند آنان را به طلاق گرفتن تشویق کنند و این باور غلط و کهنه را که طلاق امری ناپسند است و در اجتماع قبح دارد را در ذهن چنین زنانی پاک کنند چرا که در چنین مواردی طلاق و فاصله گرفتن از فرد و محیط تنش‌زا دریچه‌ای برای نجات جان زنان آسیب‌دیده از خشونت است.