جنسیت‌زدگی در کتب درسی ایران

ساختار مشاغل در جامعه یکی دیگر از مؤلفه‌های جنسیت‌زده جامعه ایران است، در فرهنگ سنتی ایران امرار معاش بر عهده مردان بوده است که معمولا در کتاب‌های درسی این نقش همچنان برای مردان در نظر گرفته می‌شود.

شادی احمدیان

زن و مرد از بدو تولد، و حتی پیش از تولد وارد نقش‌های جنسیتی می‌شوند. تفاوت‌های جنسیتی نشان دهنده تفاوت‌های زیستی و اجتماعیست که ریشه ساختارهای اجتماعی را شکل می‌دهد و از طرفی خود نیز از بطن فرهنگی جامعه برمی‌خیزد.تعریف نقش و هویت جنسی و تمایز‌ها توسط جامعه تولید و همینطور بازتولید می‌شود.

 فرهنگ اقتدراگرا و مردسالار دائم در حال تولید، باز تولید و ترویج الگوهای سنتی و کلیشه‌های جنسیتی‌ست. یکی از ابزارها برای رسیدن به این هدف آموزش است. این آموزش می‌تواند آموزش رسمی و نیز آموزش غیررسمی که توسط خانواده و رسانه انجام می‌شود باشد.

با نگاهی به کتاب‌های درسی، فیلم‌ها و سریال‌ها، حتی بیلبوردهای خیابان به راحتی می‌توانیم نقش پیش‌فرض برای زنان را بیابیم. زنان به شکل پررنگ در نقش همسران و مادران فداکار و دلسوز بازنمایی می‌شوند. در کتاب‌های درسی، زنان در حال آشپزی و فرزندپروری به تصویر کشیده می‌شوند در حالی که معلمان و پزشکان و کارآفرینان مردند. همین کلیشه‌ها در مورد اسباب‌بازی‌ها، کارتون‌ها و حتی لباس‌ها تکرار می‌شود. بخش اسباب‌بازی‌های طراحی شده برای دختر بچه‌ها پر است از کاسه بشقاب و کالسکه بچه و بخش پسران ابزار نجاری و ماشین و هواپیما. حتی گاهی بازی‌های فکری اسباب‌بازی‌های پسرانه محسوب می‌شوند. روی لباس دختر بچه‌ها تایپ می‌شود من یک پرنسس هستم و روی لباس پسران نوشته می‌شود قهرمان. فیلم‌ها و سریال‌ها نیز از همین الگو پیروی می‌کنند.

در کنار این‌ها به شکل مشخص و مستقیم در کشور ما دختران و زنان به پذیرش نقش همسری و مادری تشویق می‌شوند. در کتب درسی می‌آموزند وظیفه اصلی زنان ازدواج و فرزندآوری‌ست و داشتن شغل تنها در صورت ضربه نزدن به وظایف اصلی‌شان مجاز است. روی بیلبوردهای شهر نوشته‌هایی همچون بهشت زیرپای مادران است نه کارمندان مشاهده می‌شود، مادران با احساس و زنان شاغل ربات‌ تصویر می‌شوند.

از دیدگاه تاریخی در جامعه ایران اهمیت شبکه خویشاوندی در زندگی فردی قابل ملاحظه بوده است و بخشی عمده از هویت فردی در ارتباط با شبکه خویشاوندی به خصوص خویشاوندان پدر تعریف می‌شود محتوای کتاب‌های درسی نیز این ویژگی تاریخی ،فرهنگ خانواده را بازتولید و منعکس می‌کنند.

ساختار مشاغل در جامعه یکی دیگر از مؤلفه‌های جنسیت‌زده جامعه ایران است.در فرهنگ سنتی ایران امرار معاش بر عهده مردان بوده است که معمولا در کتاب‌های درسی این نقش همچنان  برای مردان در نظر گرفته می‌شود.

مدرسه از همان روزهای نخست به طور روز افزون نقشی مهم در قالب‌دهی به نقش‎های جنسیتی ایفا می‌کند آنچه دانش‌آموز در مدرسه می‌آموزد ملکه ذهنش می‌شود این است که مرد و زن متفاوت و نابرابرند. برنامه‌های مدارس بر اساس جنسیت از هم تفاوت دارند و دانش‌آموز یاد می‌گیرد فعالیت‌های آموزشی او متناسب و با جهت‌گیری جنس اوست.

بدین صورت پسران و دختران بوسیله این آموزش‌ها رواج نابرابری جنسیتی را خواهند پذیرفت .تبعیض جنسیتی وقتی وجود دارد که متن‌ها و تصاویر کتاب‌های درسی زنان ،مردان و ...را در نقش‌های خاصی توصیف کند.برای همین می‌توان گفت نخستین نشانه تبعیض انکار واقعیت‌ها و تنوع موقعیت‌هاست و وقتی کتب درسی به جای جایگزینی و انتقاد از آن به توصیف این کلیشه‌های جنسیتی بسنده می‌کند ما با مفهوم عمیقی از تبعیض جنسیتی در جامعه روبرو می‌شویم.

با تفکیک دو قطبی کردن دنیای زنانه و مردانه زنان مظهر عطوفت و  مردان مظهر اقتدار و دارایی نشان داده می‌شوند، با بالا رفتن سن و رسیدن به بلوغ و تغییرات در هورمون‌ها، تاثیر نقش‌ها وکلیشه‌های جنسیتی و نیز کشش جنسی در نوجوانان بیشتر ومهمتر می‌شود. برای جذب جنس دیگر، بازی در نقش یک دختر جذاب و یا پسری با آینده که مطابق با کلیشه‌های رایج در فرهنگ غالب باشد، ضروری می‌گردد. از جمله این که کدام رشته‌ها مناسب دختران و کدام مناسب پسران قلمداد می‌شوند. لذا فشار گروه‌های همتا (همکلاسان)، پیام‌ها و تشویق‌های مستقیم و غیر مستقیم کتب درسی، آموزگاران، والدین، رسانه‌ها، فیلم‌ها و …همگی می‌توانند مسیرعلایق، انگیزه‌ها و میزان تلاش و در نتیجه نمرات درسی نوجوان را تغییر وتعیین کنند و نه صرفا استعداد، عقل و هوش عمومی آن‌ها.

  تفاوت رفتارمعلم‌ها و مربی‌ها در کودکستان و جهت گیری‌های ناخودآگاه آنان معمولا مبتنی است بر این فرض که ریاضی برای پسرهاست. همین نگاه و کلیشه‌ها باعث می‌شود که اثرات عوامل ایجاد تفاوت یا فاصله جنسیتی در علاقه به ریاضیات و علوم پایه در واقع ازهمان دوره کودکستان به تدریج شروع و در دبیرستان به اوج خود برسند.

تمام این‌ها تبعیض در آموزش است. این‌ها باعث می‌شود دختران رویاهای محدودی داشته باشند. به خود به چشم همسر و مادر بنگرند و پنجره‌ها و افق‌های جدید را از خود دریغ کنند. در نتیجه حتی پا در عرصه کارآفرینی نگذارند. خود را کوچک شمرده و از تجربه کردن بترسند. حتی آنها که پا به این عرصه گذاشته‌اند ممکن است با اولین شکست‌ها و ناکامی‌ها آن را به جنسیت و ناکافی بودن خود به عنوان یک زن برای کارآفرین بودن ربط داده و تغییر مسیر بدهند. هرقدر تعداد زنان کارآفرین بیشتر باشند، این تصویر غالب «زن خوب همسر و مادر است» شکسته می‌شود و دختران و زنان جوانان می‌توانند الگوهای متفاوتی داشته  و تشویق شوند رویای کارآفرینی را در سر بپرورانند و جامه عمل به آن بپوشانند.

و همانطور کە سیمون دوبوار می‌گوید: یک انسان، زن زاده نمی‌شود، بلکه زن تربیت می‌شود.