"جهانیان گناهکار و مسئولند در برابر آنچه برای ما اتفاق افتاده است"

ایزدی‌ها جلوی چشم همه‌ی جهان در ۳ اوت ۲۰۱۴ توسط داعش با واقعه‌ی ۷۴مین فرمان روبرو شدند. ازدا ۱۳ ساله بود وقتی به ایزدی‌ها حمله شد، زیرا هزاران نفر به همراه خانواده‌هایشان به گروگان گرفته شدند. ازدا در راس تجاوز و شکنجه و با همه‌ی انواع ظلم و ستم روبرو شد و شاهد اتفاقات بد بسیاری بود. ازدا می‌گوید: «اتفاقاتی که برای من افتاد،‌ من مقصر آن نیستم. من را از بازی‌های دوران کودکی جدا کردند و بلایایی را به سرم آوردند که در وجدان بشریت نمی‌گنجد. من گناهکار و مسئول این چیزها نیستم، این جهان گناهکار است، بشریت مسئول آنچه برای ما اتفاق افتاده است و تمام جهان مسئول است. این دردی است که نمی‌توانم آن را توصیف کنم. گفتن آن هم فایده‌ای ندارد.»

 

روژبین دنیز

شنگال - زنان ایزدی که بر اساس ریشه‌ی ایزدیت جوانه زده‌اند، در آغوش کوه‌ها به عمق معنویت می‌رسند. هر زن ایزدی بدن و روح خود را با رنگ سفید متحد می‌کند. در ایزیدیسم رنگ زندگی پارچه‌ی سفید است، مانند رنگ دامن زنان ایزدی. موهای بافته‌ شده‌ی زنان که بر روی لباسشان خود را آویزان کرده،‌ سمبل طبیعتی‌ست که در آن زندگی می‌کنند. موهای بافته شده الهام‌بخش شورش آنهاست. زنان ایزدی پیراهنی سفید به تن کرده و کلاهی زنانه از رنگ اصلی طبیعت سیاه و سفید بر سر می‌گذارند. اطراف کلاه سه نماد مقدس ایزدیت خورشید، ماه و ستاره وجود دارد. رنگ روی کلاه‌ها هم با یکدیگر و هم با موهای بلند زنان سازگار است.

 

در هر فرمانی زنان ایزدی در بازار مرگ قرار می‌دهند!

تمام مناسک ایزدی‌ها از زنان محافظت می‌کند. هنگام عزاداری، پیراهن‌هایی با رنگ خاک می‌پوشند، تا مرده‌های به خاک سپرده‌شده را احساس کنند. خاک برای آنها مقدس است. آب را جلوی تاریکی قرار نمی‌دهند. شب‌ها آب نمی‌ریزند، چون هر قطره آبی که در تاریکی ریخته شود، ممکن است موجودات کوچکی را که روی زمین قابل مشاهده نیستند بکشند. به جاندار بودن تمام زنده‌ها معتقد بوده و احترام قائلند. یکی از مقدسات هفتگانه آب و یکی آتش است. آتش نماد زرتشتی‌هاست. مانند شش موجودیت مقدس در کوه‌ها، آتش نیز در دامنه‌ی کوه‌ها همیشه برپاست. آتشی که در کوه‌ها برپا می‌شود، دشت‌ها را می‌سوزاند، خانه‌ی ظالمان را در برمی‌گیرد و وارد مقدسات هفتگانه‌ی ایزدی‌ها می‌شود. مانند دیگر آیین‌ها، زنان کسانی هستند که بیشتر از آتش محافظت می‌کنند. دردهایی که در قلب خود پنهان ساخته،‌ به آتش می‌ریزند. پس از هر فرمانی، قلب هر ایزدی همچون آتش سوزان است. ایزدی‌ها دردهای خود را با آتش دور می‌ریزند. کسانی که آتش را در عمیق‌ترین نقاط مخفی می‌کنند، زنان ایزدی هستند. زنان ایزدی مدافع مقدسات ایزدیت نیز سهم بزرگی از فرمان ۷۴ گرفته و روانه‌ی بازار مرگ کردند.! وحشیگری داعش پس از فرمان ۱۹ زن ایزدی را در موصل به آتش کشید! زنان ایزدی با یکی از مقدسات ایزدیت به قتل رسیدند!

 

"من همراه خانواده‌ام به دست داعش افتادم"

با خانواده‌ایی که در روز فرمان به تمامی به دست داعش افتاده بودند، در مورد آن روز به صحبت نشستیم. قبل از اینکه ما سوالی بپرسیم، مادر کوچر با ذکر روز فرمان، می‌گوید که تمام خانواده آن روز گروگان گرفته شده و توضیح می‌دهد:‌ "ما را به گروگان گرفتند. من ۳ و سه ماه در زندان بودم. دختر متوسط من ۴۰ روز، و دختر دیگرم به اسم ازدا ۳ سال در گروگان آنها بودند. ما پسر کوچک‌مان را با باج آزاد کردیم. من را به رقه برده بودند. وقتی که نیروهای سوریه دموکراتیک عملیات آزادسازی رقه را شروع کردند،‌ من نیز آزاد شدم."

ازدا و خواهر بزرگترش نیز به دست داعش می‌افتند

چند دقیقه‌ای را با مادر کوچر صحبت کردیم. ازدا آرام کنار مادرش نشسته است. سکوت او توجه ما را به خود جلب کرد. از وی می‌پرسیم:‌ "می‌توانی بیایی با ما بنشینی؟" وقتی بلند شد و کنار ما آمد، انگار می‌خواست چیزی بگوید، گفت:‌ "نمی‌خواهم حرف بزنم، نمی‌خواهم در مورد اتفاقاتی که برایم افتاده، صحبت کنم." او از همان بچگی همان طور که مادرش تعریف می‌کرد، عصبی بود و مادرش ادامه می‌دهد، "عصبی‌ست اما ناچارا تحمل می‌کنیم. اما حتی اگر سرش بالای دار هم برود، هرگز در برابر بی‌عدالتی و ظلم سر فرود نمی‌آورد."

 

"آنچه که وجدان بشریت در جهان قبول نمی‌کند، بر سرمان آوردند"

وقتی با ازدا صحبت می‌کنیم، چشم ما به ازدا است. گاهی به چشمان او، گاهی هم به چهره‌ی او نگاه می‌کنیم. به ما نگاهی می‌اندازد. در طول مکالمه ما یکبار دیگر به سمت او برگشتیم و منتظر صحبت او ماندیم. تا جایی هنوز هم به لجبازی و سرسختی خود ادامه می‌دهد، جملات به آرامی بر سر زبانش می‌آید. با حالت جدی به ما نگاه می‌کند. وقتی در مورد اتفاقاتی که برایش افتاده است صحبت می‌کند،‌ در چشمان ما خیره می‌شود و می‌گوید:‌ "آنچه که برای من اتفاق افتاد، مقصر من نبودم. من را از بازی‌های دوران کودکی جدا کردند و چیزهایی بر سرم آوردند که در وجدان جهانیان نیز نمی‌گنجد. من مسئول و گناهکار نیستم، این دنیا گناهکار است، این دنیا مسئول اتفاقاتی است که برای ما افتاده است. درد ما به حدی است که نمی‌توان آن را بیان کرد. حتی گفتن از آن فایده‌ای ندارد."

 

"چرا این بلا را بر سر من و خواهرم آورند؟"

ازدا سکوت را کنار می‌گذارد و آرام آرام شروع به صحبت می‌کند.گویی تصمیمی بین حرف زدن و نزدن وجود نداشت. اتفاقاتی که برای مادر کوچر و زنان ایزدی افتاده بود، باعث عصبانیت ازدا می‌شد. این دلخوری و عصبانیت‌ها تبدیل به جمله‌هایی روی زبان او می‌شوند. عصبانیت خود را با ما در میان می‌گذارد. چه کسی مسئول اتفاقاتی‌ست که بر سر هزاران زن ایزدی آورده‌اند و با وجود گذشت هفت سال، کسانی که این کار را انجام داده‌اند هنوز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته‌اند. راه محاکمه‌ی داعش کجاست؟ چرا دنیا ساکت است؟ اینها و صدها سوال دیگر از این قبیل بیشتر از ما سوالات ازدا هستند. چشمانش از عصبانیت گشاد می‌شوند، صدایش هنگام صحبت می‌لرزد، تاریخ و زندگی را با پرسش‌هایش در مورد فاجعه‌ای که برایشان پیش آمده شرمنده می‌کند. وقتی به او گوش می‌دهیم، درد و خشم قلب ما را به درد می‌آورد. مابین نگاه و کلماتش می‌مانیم.

"من ۱۳ ساله بودم که به دست داعش افتادم. وقتی ما را به تلعفر بردند، من بچه‌ی کوچکی بودم اما آن روز بزرگ شدم. وقتی بزرگ شده بودم، این سوال را از دیوارهای خالی و از آجرهایی که مچ دستم را بریده بودند، پرسیدم. از خودم پرسیده بودم؛ چه کسی مسئول زنان ایزدی بود که با موهای بافته‌شان در محوطه‌ی مدرسه روی زمین دراز کشیده شده بودند؟ این جهان مکانی است که در آن سوالاتی پرسیده می‌شود اما هرگز پاسخ داده نمی‌شود. من از وجدان بشریت - در صورت وجود – می‌پرسم چرا این اتفاق برای من و خواهرانم افتاد؟"