هفتمین سالگرد آزادسازی رقه؛ روایتی از شاهدان عینی

عملیات رهایی‌بخش در نواحی شمالی و شرقی سوریه، حکایت‌های تکان‌دهنده‌ای از زنانِ شاهد ظلم و ستم مزدوران داعش را در بر داشت. زنانی کە شاهد خشن‌ترین جنایات داعش درشهر رقە بودەاند، این جنایات را بازگو می‌کنند.

 

سیبیلیا ابراهیم

رقه - خبر آزادسازی شهر رقه همچون طلوع خورشیدی دوباره برای مردمی بود که در چنگال داعش، رنج و شادی را تجربه کرده بودند. زنان بیش از همه از تجاوز مزدوران صدمه دیده بودند. اما شادمانی آنان ناقص بود، چرا که اکثرشان منتظر بازگشت عزیزان گمشده‌شان بودند که دستگیر شده و از آن پس ناپدید شده بودند. با وجود گذشت هفت سال از رهایی این شهر، هر خانواده‌ای هنوز منتظر عزیز گمشده‌اش است تا درِ خانه‌شان را بکوبد و به آغوششان بازگردد، اما تاکنون این انتظار بی‌حاصل بوده است.

آزادی شهر رقه در شمال و شرق سوریه از چنگال مزدوران داعش، که هفدهم اکتبر هفتمین سالگرد آن است، نقطه عطفی در زندگی زنانی بود که مورد آزار قرار گرفته و شاهد وحشیگری‌ها و تجاوزاتی بودند که هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند آن را توصیف کند. شهری که داعش آن را پایتخت خود خوانده بود، شاهد خشنترین جنایات و تعدیات علیه مردمانش از قبیل قتل، ذبح و سنگسار زنان بود.

 

او هنوز پس از گذشت سالیان طولانی، منتظر بازگشتش است

درباره دوران حاکمیت داعش بر شهر رقه و آنچه که مشاهده و تجربه کرده، می‌گوید: ما شاهد ستم بزرگی بودیم. تجاوزهایی که مزدوران داعش مرتکب شدند، توصیف‌ناپذیر است. آنها محدودیت‌های بسیاری را به ویژه بر زنان و دختران تحمیل کردند. زندگی کاملا از شهر رخت بربست.

فضه خلف و دخترانش نیز همچون دیگر زنان در امان نبودند. «مزدوران ما را مجبور به پوشیدن لباس سیاه کردند. تا آنجا که یک بار می‌خواستند دخترم را به دلیل عدم پوشیدن نقاب اجباریشان دستگیر کنند.»

درباره دستگیری همسرش در سال ٢٠١۵ می‌گوید: مزدوران همسر ۵٠ ساله‌ام را به اتهام جعلی قاچاق یکی از افراد نیروهای دولتی دمشق بازداشت کردند. البته این اتهام کاملا بی‌اساس بود، چرا که آنها پیش از بازداشت هر کسی اتهامات ساختگی تدارک می‌دیدند.

 او ادامه می‌دهد: نیمه شب بود که به خانه‌مان یورش آوردند و همسرم را دستگیر کردند. من به ورزشگاه سیاه که به عنوان زندان مورد استفاده قرار می‌گرفت، رفتم تا او را ببینم و از وضعیتش مطلع شوم. خستگی از چهره‌اش مشهود بود. نتوانستیم چندان صحبت کنیم چرا که آنها دورمان حلقه زده بودند و ما را زیر نظر داشتند.

ورزشگاه شهر رقه در شمال و شرق سوریه، بهترین گواه بر خشونت و ستمی است که این شهر در زیر سلطه داعش متحمل شد. داعش آن را به زندانی تبدیل کرده بود که در آن، جنایات هولناکی علیه زنان، به ویژه زنان ایزدی که در بازارهای برده‌فروشی فروخته شده بودند، مرتکب می‌شد. او اشاره می‌کند پس از بازگشت از ملاقات همسرش، دیگر اثری از او نبود. می‌گوید: او را در بیشتر مراکز بازداشت شهر و حتی شهر منبج جستجو کردم، اما بی‌حاصل بود. تاکنون همچنان منتظر او هستم و امیدوارم روزی به خانه بازگردد. هرگز امیدم را از دست نخواهم داد.

و لحظات آزادسازی شهر رقه را اینگونه به خاطر می‌آورد: وقتی شنیدیم عملیات آزادسازی آغاز شده است، از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدیم. گمان می‌کردیم با آزادسازی شهر، افراد گمشده‌ای که توسط مزدوران بازداشت شده بودند، بازخواهند گشت، داعش رفت اما زخم‌هایی که ایجاد کردە بود همچنان خونریزی می‌کرد.

او خواهان محاکمه مزدوران است: صدها زن هستند که عزیزان و فرزندانشان را از دست داده‌اند. با وجود رنج و غمی که کشیده‌ایم، وقتی به یاد شیرینترین لحظات یعنی آزادی شهر از تاریکی مطلق می‌افتیم، غم‌هایمان را فراموش می‌کنیم.

 

 

او با وجود کهولت سنش، از نوه‌هایش مراقبت می‌کند

داستان فاطمه سمیر که ۵٠ ساله است و مادر سه فرزند است، تفاوتی با داستان قبلی ندارد. او می‌گوید دو تن از فرزندانش به دلیل ستمی که دیده بودند، از خاک سوریه مهاجرت کردەاند. ادامه می‌دهد: تنها یکی از سه فرزندم در کنارم مانده است، اما او هم از شر داعش در امان نبوده و مزدوران او را نیز آزار دادند و دستگیر کرده‌اند.

 می‌افزاید: در سال ٢٠١٧، پسر ٣۴ ساله‌ام را که پدر سه دختر و یک پسر بود، هنگام ملاقات با دوستش دستگیر کردند. همە جا را گشتیم اما بیهوده بود. تنها پاسخی کە دریافت کردیم گفتند تحت بازپروری قرار گرفته است.

در آن شهرِ غمزده، مردم از دیدن جنایات هولناک، در برزخی از ترس و وحشت به سر می‌بردند. او بغض‌آلود می‌گوید: روزی شاهد آن بودم که دست انسانی را در ملا عام قطع کردند. روز دیگر نیز جسد جوانی را در آن میدان خونین آویزان دیدم. ای کاش می‌مردیم و دیگر زیر بار ظلم و ستم داعش زندگی نمی‌کردیم. 

او افزود: آنها در شرایطی طاقت‌فرسا به سر می‌برند؛ «وقتی پسرم را مزدوران بی‌رحم تبعید کردند، دیگر کسی نماند تا از ما حمایت کند. من و همسر پیرم، با وجود ناتوانی، از نوه‌های او مراقبت می‌کنیم، در حالی که تحمل وزن بدن خود نیز برایمان دشوار است.»

 

 

خاطرات تلخ تجاوز مزدوران همچنان در ذهن آنان زنده است. فضه خلف و فاطمه سمیر تنها کسانی نبودند که درد از دست دادن عزیزان را متحمل شدند. وضحه عبدالله کرداوی، زنی در ششمین دهه زندگی و مادر شش دختر و چهار پسر، با اندوه توضیح می‌دهد: دو فرزندم را از دست دادم. دو پسرم دستگیر شدند. یکی ۲۲ ساله بود و دیگری دو سال از او کوچکتر. اولی طی یورش به خانه‌مان بازداشت شد. پرسیدم چرا می‌خواهید او را دستگیر کنید؟ پاسخ دادند می‌خواهند چند سؤال از او بپرسند. دومی نیز در خارج از خانه دستگیر شد. بە همە جا مراجعە کردم، اما آنها می‌گفتند پسرانم جاسوس ائتلاف بین‌المللی و نیروهای دموکراتیک سوریه هستند و به مرگ محکوم شده‌اند.

او اشاره کرد که «در ابتدای تسلط داعش بر بخش‌هایی از منطقه، هیچ آسیبی به مڕدم وارد نکردند، اما پس از تسلط کامل بر شهر، آنها شروع به دستگیری گسترده شهروندان به اتهام همکاری با دولت دمشق یا نیروهای دموکراتیک سوریه در شمال و شرق سوریه کردند.»

با این اتهامات، صدها شهروند بی‌گناه دستگیر و به اعدام محکوم شدند، همانطور که وضحه کرداوی با درد به آن اشاره می‌کند. او خاطرنشان کرد که حتی زنان نیز از جنایات و تجاوزات وحشیانه مزدوران در امان نبودند: مزدوران بیرحم به‌طور تقریباً روزانه زنان را سنگسار می‌کردند و حکم اعدام صادر می‌نمودند. ما در وحشت و اضطراب مداوم به سر می‌بردیم و حتی نمی‌توانستیم از خانه بیرون برویم. مجبور بودیم حتماً نقاب بزنیم و اگر زن یا دختری عطر به خود می‌زد، بە سخت‌ترین شیوە مجازات‌ می‌شد. به اندیشه متعصبانه آنها، عطر و آرایش و هر وسیله زینتی حرام بود و پوشیدن لباس‌های رنگی ممنوع شده بود.

او افزود: روزی دخترم بدون پوشش سیاه اجباریشان، جلوی در خانه ایستاده بود که می‌خواستند او را دستگیر کنند. وقتی مانع شدم، به جای او، پسرم، شوهرم، عمویش و پسرعمویش را بازداشت کردند. تمام این مردان را تنها به خاطر حضور بی‌حجاب دخترم جلوی در، دستگیر کردند و به مدت یک هفته مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس آزاد شدند.

 او خاطرنشان کرد که صدها زندانی داعش «ناپدید» شده‌اند: «آنها به بهانه دین، فجیع‌ترین جنایات را علیه بشریت انجام دادند.»

لحظات شیرین آزادسازی هنوز در خاطره‌های مردم رقه که منتظر نجات از دست داعش توسط نیروهای دموکراتیک سوریه بودند، زنده است. او در این باره می‌گوید: از شادی نجات یافتن شهرمان رقه که آزاد شده بود، در پوست خود نمی‌گنجیدیم. تا زنده‌ایم، آن لحظات  را فراموش نخواهیم کرد. اکنون پس از گذشت هفت سال از آزادسازی، با آزادی و صلح زندگی می‌کنیم، اما شادی ما همچنان ناقص است چون فرزندانمان بازنگشته‌اند.

 او خواستار محاکمه مزدورانی است که در زندان‌های اداره خودمدیریتی روژاوا هستند.