حذف سیستماتیک زنان از بازار کار رسمی و چالشهای پیشروی زنان تحصیلکردە
به دلیل حذف سیستماتیک زنان از بازار کار، زنان نمیتوانند در مشاغل رسمی استخدام شوند و بسیاری با وجود تحصیلات بالا بە مشاغل خانگی روی آوردەاند. یکی از زنان خودسرپرست میگوید: دولت با ایجاد طرحهایی با عنوان مشاغل خانگی عملاً زنان را از جامعه حذف کرده است.
سارا محمدی
جوانرو- طی سالیان گذشته بویژه یک دههی اخیر شاهد اجرای گسترده سیاستهایی بودهایم که در حوزهی اشتغال، به صورت سیستماتیک زنان را از بازارهای کار رسمی حذف کرده است. سیاست خانهنشین کردن زنان و حذف آنان از بازار کار، طی این سالها به اجرا درآمده است. سیاستهای حذف زنان از بازار کار در سالهای اخیر، سبب شده نرخ بیکاری در میان زنان دو برابر مردان شود و زنان دانشآموخته سهمی معادل ۶٨.٨ درصد از کل بیکاران ایران را داشته باشند و از کل جمعیت شاغل ایران، درصد سهم مردان ٨۴.۴ و ١۵.۶ درصد سهم زنان است و این امر باعث گسترش فقر در میان زنان و وابستگی مالی زنان به مردان خانواده شده است.
خبرگزاری ما در رابطه با اشتغال زنان و سهم زنان از بازار کار با چندین زن مصاحبه انجام داده است.
پرستو. م، زنی ۴٠ ساله و ساکن کرماشان است که حدود ۵ سال پیش از همسرش جدا شده است و اکنون با دو فرزندش در خانهای اجارهای زندگی میکند. او میگوید: «دانشجوی رشتهی پرستاری دانشگاه بودم که ازدواج کردم. بعد از اتمام دانشگاه همسرم به بهانههای مختلف و بارداری، مانع از کار من شد.»
پرستو .م در ادامه با اشاره به تفکر جامعه و باورها و کلیشهی جامعهی سنتی و مردسالار از زنان، میگوید: «به همسرم میگفتم من درس خواندم که کار کنم ولی میگفت تو نیاز مالی نداری و باید خانه بمانی و از بچه نگهداری کنی. همیشه آخر این بحثها دعوا راه میافتاد. چند باری هم دعوا بالا گرفت و پای خانوادهام وسط کشیده شد، اما همه از او دفاع میکردند و میگفتند مگر چیزی کم داری که میخواهی کار کنی؟ برای خودت استراحت کن و بچه بزرگ کن و از زندگی لذت ببر.»
وی در ادامه میگوید: «بعد از ١٠ سال زندگی مشترک از همسرم جدا شدم و الان با دو فرزندم زندگی میکنم. بعد از جدا شدن از همسرم، پدر و برادری که همیشه مخالف کار کردن من بودند، هیچ حمایتی از من نکردند و من مانده بودم و زندگی که خودم باید از نو شروع میکردم. بعد از یک مدت یک مغازهی لبنیاتی باز کردم و الان هم با دو شاگرد مغازهام را بزرگتر کردم.»
پرستو دربارهی زن در جامعهی ایران میگوید: «زنان در جامعهی ما از هیچ پشتوانهی مالی برخوردار نیستند و البته این جامعه است که زنان را به این سو سوق میدهد تا همیشه وابسته به مردان باشند و به این دلیل انواع خشونتی که علیه زنان صورت میگیرد را تحمل کنند.»
این زن جوان دربارهی یکی از نزدیکان خود میگوید: «همسر یکی از آشنایان نزدیک من هر روز او را کتک میزند، چندین بار به خاطر کتکهای همسرش دندانهایش شکسته و همسری بدبین دارد که حتی از ترسش جرأت ندارد از خانه خارج شود، اما به دلیل نبود پشتوانهای(مردان خانواده) که جامعه برای زنان ایجاد کرده حتی نمیتواند درخواست طلاق بدهد.»
سروه.م، کارشناسی ارشد برنامهریزی شهری دارد و یکی از هزاران دانشآموختهی دانشگاهی است که به جای اینکه در رشته و تخحصص خود فعالیت کند، با حقوقی بسیار ناچیز در یک دفتر خدماتی به کار مشغول است. وی دربارهی وضعیت خود اینگونه میگوید: «مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدم را از دانشگاه علامه طباطبایی که یکی از بهترین دانشگاههای ایران است، گرفتهام. با هزار امید سختیها و مشکلات را تحمل کردم که بتوانم با تحصیلات دانشگاهی زندگی مستقل مالی برای خودم تشکیل دهم. اما بعد فارغالتحصیلی تازه متوجه شدم که رشتهی دانشگاهی من در اصل یک رشتهی جنسیت زده است چون در بیشتر استخدامیها تنها نیروی مرد میخواستند و زنان عملاً از بازار کار این رشته هیچ سهمی ندارند.»
سروه.م میگوید: «دولت بیشترین ضربه را به زنان زده است. با ایجاد تفکرات مردسالارانه و ایجاد محدودیتهای جنسیتی در بعضی مشاغل زنان را به سمت مشاغل کم درآمد و یا مشاغلی که هیچ آیندهای ندارند(همانند منشیگری، فروشندگی، خیاطی در منزل) سوق میدهد تا زنان همچنان در حاشیهی جامعه باشند. دولت با ایجاد طرحهایی با عنوان مشاغل خانگی عملاً زنان را کنج خانهها کشانده و آنان را از جامعه حذف کرده است.»
شیرین. ن، زنی ۴٣ ساله که پس از مرگ همسرش تنها نانآور ٣ کودکش است، میگوید: «وقتی با همسرم ازدواج کردم لیسانس حقوق داشتم و بنا بر شرایط زندگی مشترکم هیچوقت دنبال کار نگشتم، چون از همان ابتدا همسرم تأیید کرد که زن خانهدار میخواهد و منم که هیچوقت به آیندهای که پیش رویم بود فکر نکردم، شرایط را قبول کردم. دوسال پیش بعد از مرگ همسرم تا مدتی حتی برای خرید نان برای فرزندانم با مشکل مواجه شدم و چون همسرم هیچ بیمهای نداشت، حتی نمیتوانستم بچههایم را در موقع بیماری به دکتر ببرم. برای تأمین نیازهای فرزندانم به فکر ایجاد یک کار برای خودم افتادم.»
این زن جوان که اکنون مغازهای بزرگ در شهر جوانرو و یک پیج اینستاگرامی برای فروش آنلاین انواع سبزی خورشتی، ترشی و.. دارد، میگوید: «از اول پولی برای شروع کار نداشتم و هزارتا ارگان و اداره سر زدم و هیچکس هیچ کمکی به من نکرد، برای همین اول تصمیم گرفتم که برای آشنایان و فامیل ترشی، سبزی قورمه، پیاز سرخ شده و .. درست کنم. بعد از چندماه توانستم یک وام بخرم و با آن مغازهای کوچک باز کنم و کم کم مغازهام را گسترش دادم و به کمک خواهرم یک پیج اینستاگرام درست کردم که در حال حاضر بیشترین فروش را از فروش آنلاین دارم و توانستهام زندگی نسبتاً راحتی برای فرزندانم درست کنم.»
شیرین در ادامه میگوید: «اگر میتوانستم به گذشته برگردم، هیچوقت شرط ازدواج همسرم را قبول نمیکردم. حداقل میتوانستم ادامه تحصیل دهم یا در استخدامی شرکت کنم که استقلال مالی داشته باشم. تا دیگر بعد از مرگ همسرم، خودم و فرزندانم این شرایط سخت را تجربه نکنیم.»
ک. ا، ٣٨ ساله، کارمند یکی از ادارات شهر روانسر است. وی دربارهی کار خود میگوید: «بعد از چندین بار شرکت در استخدامی بالاخره قبول شدم و در یکی از ادارات مشغول به کار شدم. با وجود اینکه مدرک دانشگاهی من از تمامی کارمندان اداره بالاتر است و کار یکسانی با مردان انجام میدهم، اما حقوق من کمتر از مردان است. با وجود اینکه در سالهای گذشته جزء بهترین کارمندان اداره بودم، اما سال گذشته بعد از انتقال رئیس اداره به شهری دیگر، کس دیگری را از شهر دیگری آوردند و من را که بهترین گزینه برای ریاست بودم به دلیل اینکه زن هستم انتخاب نکردند. اگر تمام ادارات شهر روانسر و شهرهای اطراف را بگردین حتی یک رئیس و مدیر زن نمیبینید.»
وی در ادامه گفت: «زنان حتی اگر بتوانند ذهنیت سنتی و مردسالار جامعهی ایران را کنار بزنند، برای یافتن شغل مناسب با مواعی که حکومت برای اشتغال آنان ایجاد کرده روبرو میشوند. چون زنان فرصتهای شغلی کمتری دارند و در اواویت استخدام نیستند. اگر به استخدامیهایی که از سوی سازمانها و وزارتخانهها ارائه میشود، توجه کنید متوجه میشوید که ٩٠ درصد استخدامیها به مردان تعلق دارد و زنان همیشه مورد ظلم قرار میگیرند.»
وی در پایان صحبتهای خود گفت: «اگر به درصد اشتغال زنان در کشورهای نسبتاً مرفه توجه کنیم متوجه میشویم که زنان ایران از روی برنامه و به قصد به حاشیه رانده شدهاند و این یک سیاست است که زنان به مرور زمان به خانهداری و مشاغل غیر رسمی روی بیاورند که معمولاً بیمه و امنیت شغلی هم ندارد و از جامعه دور شوند و این ذهنیت سالیان طولانی است که حتی در مدارس نیز به آن تأیید میکنند و حتی در کتابهای درسی دانشآموزان نیز به آن تأیید شده است. دختران در مدرسه هم به سوی خانهداری، خیاطی و مشاغلی از این دست سوق داده میشوند و پسران نیز به مشاغل حرفهای و مناصب مدیریتی.»