گزارشی درباره‌ی تجربه‌ی زنان نسل‌های مختلف درباره‌ی باکرگی

«باکرگی» تابویی است که به زنان یاد می‌دهد از بدن‌شان بترسند. بسیاری از زنان در دوران تحصیل و در خانواده درباره‌ی رابطه‌ی جنسی و چگونگی آن آموزش نمی‌بینند. دانسته‌های‌شان در این رابطه از حرف‌های درگوشی است که با همکلاسی‌ها و دوستان‌شان مطرح می‌کنند. به آن‌ها به جای آگاهی درباره‌ی بدن، چگونگی به ارگاسم رسیدن، استفاده از لوازم پیشگیری از بارداری و… یاد می‌دهند که نسبت به بدن خود احساس شرم داشته باشند. شرم داشتن رابطه‌ی جنسی در هر نوع رابطه‌ای به جز ازدواج شرعی و قانونی و شرم از دست دادن باکرگی که آنان را تبدیل به لکه‌ی ننگی برای خانواده می‌کند.

معلم دینی‌مان گفت: اگر به رابطه‌ی جنسی فکر کنید، حامله می‌شوید

 

برخی از زنان بخاطر ترس از دست دادن باکرگی رابطه‌ی جنسی را پیش از ازدواج تجربه نکردند. اهمیت باکرگی تا زمان ازدواج آنقدر زیاد است که بازار دوختن پرده‌ی بکارت را ایجاد کرد و بعضی با مراجعه به پزشک زنان اقدام به دوختن بکارت خود می‌کنند. شدت این شرم بر زنان آنقدر زیاد است که بعضی بخاطر از دست دادن باکرگی خودکشی می‌کنند و یا کشته می‌شوند. مانند بسیاری از ظلم‌های دیگری که بر زنان تحمیل می‌شود عرف و حکومت در فشار بر زنان و تنبیه آنان بخاطر از دست دادن باکرگی همدست یکدیگرند. این گزارش به تجربه‌ی زنان نسل‌های مختلف درباره‌ی باکرگی می‌پردازد:

آوا ۲۳ سال سن دارد و در یک خانواده‌ی سنتی زندگی می‌کند. سختگیری‌های پدر و مادرش باعث شده او تاکنون با هیچ پسری دوست نشود. به نظر آوا نقش خانواده در افزایش فشار بر زنان برای حفظ باکرگی تا پیش از ازدواج بسیار پر رنگ‌تر از مدرسه است. او در این مورد گفت: «من دوستانی دارم که با دوست پسر‌شان رابطه‌ی جنسی دارند و خانواده‌ها در جریان روابط دخترشان هستند؛ آنان حتی با یکدیگر به مسافرت می‌روند. اما من حتی از اینکه در محل کارم همکار مرد داشته باشم می‌ترسم. زیر مادرم همیشه نگرانم هست. هر وقت می‎‌خواهم بیرون بروم چندین مرتبه سفارش می‌کند. او  به گونه‌ای با من رفتار می‌کنند که من از حرف زدن معمولی با یک پسر واهمه دارم. من و دوستانم هر دو در یک مدرسه درس خواندیم و تحت آموزش‌های مذهبی قرار گرفتیم اما آنان چون حمایت خانواده خود را دارند تجربه‌شان در زندگی متفاوت از من است. مادرم حتی حاضر نشد من را در مورد پریود آگاه کند. اولین مرتبه در کلاس چهارم از دوستم در مورد پریود شنیدم وقتی با مادرم مطرح کردم از پاسخ طفره رفت. حتی زمانی که پریود شدم نیز هیچ اطلاعاتی در این مورد به من نداد. با مقایسه‌ی تجربه خودم و دوستانم به این نتیجه می‌رسم که خانواده نقش مهمتری در دامن زدن به ترس از دست دادن باکرگی بازی می‌کند». به نظر آوا رابطه‌ی جنسی پیش از ازدواج در شهرهای کوچک و روستاها هزینه‌ی بسیار سنگین‌تری را به زنان تحمیل می‌کند: «دختردایی من در روستا زندگی می‌کند. نگرانی از دست دادن آبرو برای آنان بسیاری حیاتی‌تر از من است که در کرج زندگی می‌کنم. محیط آنجا بسیار کوچک است و پچ‌پچ‌ها علیه یک زن می‌تواند عواقب سهمگینی برای او داشته باشد. در آنجا حداقل حکم رابطه‌ی جنسی پیش از ازدواج در صورتی که افشا شود، ازدواج است. او در تابستان به خانه‌ی اقوامش در شهر می‌رفت تا بتواند کمی آزادی را تجربه کند. در آنجا او می‌تواست با دختران فامیل کافه برود؛ گشت‌وگذار کند و ساعاتی را با پسران همسال خود بگذارند. تجربه‌ای که در روستا برایش مانند رویا بود. به همین علت در ۱۷سالگی ازدواج کرد. ازدواج برای او حکم آزادی را داشت؛ بهتر از این بود که تمام سال را منتظر تابستان بماند تا بتواند چند روز آزادی را در خانه عمه‌اش تجربه کند».

شیلا چهل ساله است. او و دوستانش از طریق به اشتراک گذاشتن دانش خود درباره‌ی رابطه جنسی توانسته بودند در این زمینه آگاهی کمی کسب کنند. او از تجربه‌ی اولین رابطه‌ی جنسی خود گفت: «۲۳ ساله بودم که عقد کردیم. هیچ شناختی درباره‌ی بدن خود نداشتم؛ به غیر از تماشای چند فیلم پورن و گفت‌وگو با همسالانم منبعی برای کسب اطلاعات درباره‌ی رابطه‌ی جنسی نداشتم. حتی نمی‌دانستم پرده‌ام ارتجاعی است و خونریزی ندارد. بعد از اولین رابطه در شب عقدمان وقتی خونریزی نداشتم، همسرم بسیار عصبانی شد. شب تلخی را تجربه کردم؛ روز بعد نزد دکتر زنان رفتم و او پس از معاینه توضیح  داد پرده‌ام ارتجاعی است».

اهمیت عدم رابطه‌ی جنسی پیش از ازدواج سبب می‌شود برخی این رابطه را به گونه‌ای تجربه کنند که آسیبی به بکارت آنان وارد نشود. مریم ۵۹ ساله است و قبل از ازدواج با همسرش، چند سال با مرد دیگری رابطه‌ی عاشقانه داشت. او از تجربه‌ی خود گفت: «من و دوست پسرم چهار سال با هم رابطه داشتیم. با یکدیگر رابطه‌ی جنسی نیز داشتیم؛ اما هر دو مراقب بودیم که به بکارت من صدمه‌ای وارد نشود. بعد از چند سال، رابطه‌ی ما به علت مخالفت مادرم برای ازدواج به جدایی ختم شد. من با مرد دیگری آشنا شدم و با یکدیگر عقد کردیم. بخاطر روابط رسمی که بین من و مادرم حاکم بود او از زن‌دایی‌ام خواست تا از من پارچه‌ی‌ آغشته به خون بعد از اولین رابطه‌ی جنسی را تحویل بگیرد». مریم سختگیری‌هایی که توسط پدر و مادرش بر او اعمال شد در مورد دخترش بکار نبرد. بنابراین وقتی دخترش تصمیم گرفت با دوست پسرش مهاجرت و زندگی کند، او حمایت‌شان کرد. مریم در این مورد گفت: «دخترم با دوست پسرش زندگی می‌کند. یک روز برای معاینه نزد دکتر زنانی رفتیم که از همکاران من بود. دخترم گفت می‌خواهی به دکتر بگویم متاهلم. گفتم نه، بدن تو متعلق به خودت است و کسی حق ندارد راجع به آن اظهارنظر کند. همواره تلاش کردم دخترم به شیوه‌ای که خودش دوست دارد زندگی کند».

پروانه ۳۵ ساله است و ده سال پیش ازدواج کرد. به او هم گفته بودند باید از بدنش بترسد و مراقب باکرگی خود باشد. مادرش هرگز راجع به رابطه‌ی جنسی و بدنش با او حرفی نزد. هر آنچه یاد گرفته بود از اطلاعات ناقض و بعضا نادرست همکلاسی‌هایش بود: «تا پیش از ازدواج فکر می‌کردم اگر باکرگی‌ام را از دست بدهم حیثیتم از بین خواهد رفت. فکر می‌کردم اعتماد به نفسم نابود خواهد شد اگر مانند دیگران باکره نباشم. برای همین خیلی از آن مراقبت کردم. اگر به اندازه‌ی امروز آگاه بودم با مردی که دوست داشتم می‌خوابیدیم و باکرگی برایم اهمیتی نداشت».

در ایران سیستم آموزشی همواره تلاش می‌کند انگ اجتماعی رابطه‌ی جنسی پیش از ازدواج را با دادن اطلاعات غلط به دانش‌آموزان و دانشجویان شدت ببخشد. مهسا ۲۶ ساله است. او رابطه‌ی جنسی دارد و به قضاوت دیگران توجهی ندارد. به نظر او پسری که باکرگی برایش اهمیت دارد نمی‌تواند شریک خوبی برای او باشد زیرا معیارهای‌شان متفاوت است. او از تجربه‌ی خود در این رابطه گفت: «من کودک خیلی بازیگوشی بودم؛ مادرم همواره تاکید می‌کرد روی تخت بالا و پایین نپرم وگرنه برایم مشکلی ایجاد می‌شود که مانع ازدواجم خواهد شد. بزرگتر که شدم فهمیدم منظور او این بود که ممکن است باکرگی‌ام را از دست بدهم. بارها در این مورد با مادرم بحث کردم و به او گفتم نمی‌توانم با مردی ازدواج کنم که نمی‌دانم رابطه‌ی جنسی‌مان چگونه است. سرانجام او نیز پذیرفت؛ شاید چون ازدواج به سبک سنتی والدینم منجر به طلاق شد. علاوه بر خانواده، برخی معلم‌ها نیز تلاش می‌کردند ما را از رابطه‌ی جنسی بترسانند. در دبیرستان معلم دینی‌مان گفت اگر به رابطه‌ی جنسی فکر کنید حامله می‌شوید. همچنین معلم پرورشی هر هفته برای‌مان داستانی از سرانجام هولناک دخترانی می‌خواند که پیش از ازدواج رابطه‌ی جنسی داشتند. آنقدر ترس در دل ما ریشه دوانده بودند که یکبار می‌خواستم با پسر یکی از اقوامم بیرون بروم دوستم گفت مراقب باش وقتی با او تنهایی تو را لکه‌دار نکند. همه این ترس‌ها با شروع دوران دانشجویی و تجربیات جدید کم‌کم خاتمه یافت. دیگر فکر نمی‌کنم زیر یک سقف بودن با هر مردی به معنای داشتن رابطه‌ی جنسی است چون دوستان پسر زیادی دارم که به خانه‌ام می‌آیند و رابطه‌ی ما صرفا دوستی ساده است. دیگر نگران از دست دادن باکرگی، همه‌ی آموزه‌های اشتباه درباره‌ی اولین رابطه‌ی جنسی و وابستگی بعد از آن نیستم. خیلی چیزها برایم عوض شده اما هیچ‌کدام را در مدرسه و خانواده یاد نگرفته‌ام».

فشار عرفی باکرگی و اهمیت آن در جامعه سبب واهمه‌ی برخی از زنان نسبت به رابطه‌ی جنسی می‌شود. نعیمه و همسرش تا یکسال بعد از ازدواج رابطه‌ی جنسی را تجربه نکردند. او درباره‌ی تجربه‌ی خود گفت: «با اینکه قبل از ازدواج هیچ رابطه‌ی کاملی نداشتم اما می‌ترسیدم باکره نباشم. زیرا اولین مرتبه‌ای که می‌خواستیم با هم بخوابیم ناگهان همسرم بلند ‌شد، برق را روشن کرد تا ببییند خونریزی دارم. این رفتارهای او، سوال‌ها درباره‌ی گذشته‌ام و شک‌هایش سبب شد خیلی بترسم و تا ماه‌ها اجازه ندهم رابطه‌ی ما از یک سطحی فراتر رود. با اینکه با خواهرش پیش دکتر نیز رفته بودیم و او گفته بود باکره هستم اما باز هم نگران بودم».

منبع‌: بیدارزنی