فیلم خانەی پدری نمایشی از اسارت جامعە در دام ذهنیت مردسالار
خانه پدری فیلمی است در ژانر درام، به کارگردانی و نویسندگی کیانوش عیاری که در سال ۱۳۸۹ ساخته شدە است.
خانه پدری فیلمی است در ژانر درام، به کارگردانی و نویسندگی کیانوش عیاری که در سال ۱۳۸۹ ساخته شدە است.
اکران این فیلم در دی ماه ۱۳۹۳ آغاز شد، اما به بهانەی وجود صحنەهای خشن در ابتدای فیلم روز اول اکران عمومی از پرده پایین کشیده شد این فیلم بارها سانسور و دوباره اکران و بار دیگر توقیف شد.
فیلم خانە پدری ذهنیت مردسالارانە، ناموسپرست و زن ستیز جامعەی سنتی و فئودال را به تصویر کشیده که چگونە زنان و حتی خود مردان نسل به نسل قربانی این ذهنیت تاریک شدەاند.
خلاصەی فیلم: فیلم با محوریت، شخصیتی بەنام ملوک دختر جوان یک خانوادهی کاملا سنتی شکل گرفته است که به دلایل ناموسی، توسط پدر و برادرش به قتل میرسد، پدرش با تحریک برادر و نزدیکانش و با کمک پسرش او را کشته و در زیرزمین خانە دفن میکند، در واقع قاتلین و سایر مردان خانواده، رازدار این قتل میشوند اما این راز در مدت زمان نه چندان کوتاهی آشکار شده و نسل به نسل با گذشت زمان اعضای خانواده علیرغم تلاش برای پنهانکاری طی وقایعی بە آن پی میبرند و با توسل به باورهایشان نحسی این اتفاق شوم را تا پایان عمر چون مهری بر پیشانی دارند.
تحلیل فیلم
فیلم خانەی پدری با ژانر درام و با طراحی لوکیشنها، نورپردازی، سکانسهای کوتاە و مکرر با زاویەهای متفاوت، دیالوگهای کوتاه و اثرگذار زوایای ذهنیت مردسالار را که در همەی لایەهای جامعە نفوذ کرده نشان میدهد.
این فیلم سە مسئلەی مهم را بیان میکند: باورها و عقاید، ذهنیت مردسالار و عملکرد سه گروه از زنان در برابر ذهنیت پدرسالاری
فیلم درصورت کلی به مبحث زن ستیزی و قتل زنان به بهانەی ناموس اشاره میکند اما در سکانسهای مختلف کارگردان بەشیوەی هنرمندانه و با نمادهایی، لایەهای پنهان جامعە و ذهنیت مردان و زنان را به تصویر کشیده است.
تمام اجزای فیلم مفهوم خاصی را بیان میکنند، زیرزمین که اتفاقات اولیه در آن کلید خورد نمادی برای نمایش لایەهای پنهان فرهنگ یک جامعەی سنتی طی دورەها و نسلهای مختلف است که تکرارشدن مداوم سکانس زیرزمین نشان از تاریکی ذهنیتی دارد که آلوده بە سنتها و باورهای تاریک و هراسانگیزی است که در خود پنهان کرده است و این استیصال در مردان که خود نیز قربانی این ذهنیت بودند به وضوح نشان داده شده بود، فرش بافی زنان موضوع دیگری است کە دراین فیلم به عنوان پیشەی زنان این خانواده معرفی شده بود که خود بەعنوان نمادی بود برای نمایش ابزاری بودن زنان و غصب رنج آنها و پرداخت پول بسیار ناچیز و حتی در مواقعی بەعنوان کارگری بیمـزد در نماد بردە که حاصل دسترنجش نصیب مردان میشد.
سکانس دیگری که در این فیلم بارها تکرار شد تصویر دنیای خارج از زیر زمین بود که در اوج صحنەهای حساس دوربین از زیرزمین ازمیان شبکەهای کوچک پنجره، فضای بیرون از آن را به تصویر میکشید و مدام کودکی دخترانی را نشان میداد که بر روی تاب نشسته و فارغ از آیندەای که در پیش رو دارند بازی میکردند، انگار زندگی هر دختر بچەای بکگراند زندگی زن رنج دیدەی دیگری است که در زیرزمین در لایەهای تاریک ذهنیت مردسالار تعریف شده است.
در این فیلم دیالوگها و رفتارهای خشونتآمیز و بیاحترامی به زنان، ازدواج اجباری، اهمیت دادن به فرزندان پسر و نادیده گرفتن فرزند دختر، جامعەی جنسیتگرا به نمایش گذاشته شدە است.
و اما سە گروه از زنان در این فیلم نقش متفاوتی را ایفا میکنند، گروه نخست زنانی هستند که پیشتیبان و ادامە دهندەی ذهنیت مردسالاراند، گروهی دیگر زنان معترض اما تا حدودی محافظەکار و منفعلاند و در صورت آشکار نکردن راز قتل در امانند و اما گروه سوم از زنان که تعداد آنها اندک است و شامل سه زن که یکی از آنها ملوک شخصیت اصلی فیلم و دو زن دیگر بردارزادەی ملوک و زنی که در قسمت پایانی فیلم در نقش عروس برادر ملوک نقش ایفا میکنند با تفاوتهای زیادی از سایر زنان رفتار میكنند و با تابوشکنی سنتها در مقابل ذهنیت مردسالار میایستند.
ملوک بە دلایل ناموسی کشتە میشود ولی با جاگذاشتن النگوها و تقلا برای نجات خویش نقش زنی را ایفا کرد کە در زمان خود مقابل سنتها ایستاد و برای زنده بودن تا آخرین نفس تلاش کرد، و همان النگوهایی که از خود بەجا گذاشت قدمی شد تا خون وی پایمال نشده و راز قتلش آشکار شود، زن دیگر بردارزادەی ملوک بود که شجاعانە برای رسیدن به خواستەی خود و برخلاف خواستەی همەی خانواده، برای باز کردن آن اتاق متروکه کە ملوک در آن دفن شدە بود پافشاری کرد و این نمادی دیگر برای رسیدن به حقیقت است.
صحنەی دلخراشی که برای دومین بار در این فیلم تکرار شد همان نقطەای بود که بردارزادەی ملوک به علت باز کردن اتاق در همان مکان مورد آزار و ضرب و شتم قرار گرفته و دیدن این صحنه برای قاتلین که پدر و برادر ملوک بودند تداعی صحنەی قتل وی و عذاب وجدان و استیصال و ترس آنها شد و مریم زنی که در آخر فیلم ادامە دهندەی مبارزەی ملوک برای روشنگری شد، در واقع نماد زنی است کە تاریکی و ادامەی ظلم را قبول نکرد و در خانەای که خون زنی بیگناه ریخته شده بود زندگی نکرد.
مهمترین نماد این فیلم نمایش لامپی بود که در اتاق متروکەی زیرزمین، جایی که ملوک دفن شده بود چند بار تکرار شد، لامپ در واقع در این فیلم میتواند نماد روشنایی، روشن فکری و تمام کردن تاریک پرستی باشد. زمانیکە پدر ملوک برای همیشە در اتاق وی را بست لامپ را باز کرد و با خود برد درواقع روشنگری و حقیقت را به عقیدەی خودش خاموش کرد، اما در سکانسی دیگر وقتی مریم برادرزدەی ملوک با دوستانش اتاق متروکه را باز کردند لامپ را مجددا وصل کرد درواقع اینکار از طرف زنی صورت گرفت که زیر بار زورگویی خانوادەاش نمیرفت این روشنایی درواقع به معنی این بود که زنان میتوانند بە هم آگاهی داده و پایان خاموشی و تاریکی باشند، بعد از این صحنه و با حضور پدر و مادر و سایر زنان برای جلوگیری از کار آنها و بستن دوبارەی اتاق اینبار زنانی لامپ را خاموش کردند که پشتیبان مردان خانواده بودند و این خود نماد بارز زنانی است که اسیر ذهنیت تاریک مردسالاریاند.