دستفروشی در مترو: روایتهای یک آزار بی پایان
سارا زنی فروشندە در مترو از نبود کار ، تورم و گرانی کالاهای اساسی و اجاره خانهها شکایت میکند و میگوید: جامعه شرایط سختی را برایشان به وجود آورده است، اینها همهی مشکلات جامعه را ول کرده و به حجاب گیر میدهند.
شبنم توکلی
تهران- درون مترو زنی را در حال دستفروشی میبینیم، اسمش سارا محمدی است و مشخص است زندگی سختی میگذراند، به دغدغههای سارا گوش میدهیم، او از نبود کار ، تورم و گرانی کالاهای اساسی و اجاره خانهها شکایت میکند و توضیح میدهد که جامعه چه شرایط سختی را برایشان به وجود آورده و میگوید: اینها همهی مشکلات جامعه را ول کردهاند به حجاب گیر میدهند ما مسائل مهمتری همچون بیکاری برای جوانان داریم، وی در ادامه بە خودکشی پسران و دختران جوان اشارە کردە که خودشان را زیر مترو میاندازند و دلیل خودکشی را بیکاری و نا امیدی میداند.
سارا میگوید: هر روز مورد آزار و اذیت قرار میگیرم حتی از طرف مردهایی که هم سن پدرم هستند هیچ امیدی به آیندهی خودم و بچههایم ندارم، بارها دوست داشتم که بمیرم ولی به خاطر بچههایم پشیمان شدهام، هر چقدر که تلاش میکنم به هیچ چیزی نمیرسم. وقتی بچهام از من درخواستی میکند و نمیتوانم آن را انجام دهم احساس بدبخت بودن میکنم.
روایت زندگی سارا روایت زندگی بسیاری از زنان سرپرست خانوار است که با گوش دادن بە صحبتهایش بهتر میتوانیم وضعیتشان را فهم کنیم.
در جامعه با زنانی روبرو هستیم که سرپرست خانوادهاند و مسئولیت زندگی را تنهایی به دوش میکشند وحال بسیاری نیز هستند که بدون هیچگونه حمایت مادی و پشتوانه مالی از طرف جامعه و خانواده مجبورند برای گذراندن زندگی دست به کارهای سخت و طاقت فرسا بدهند که نه تنها افق روشنی برایشان وجود ندارد بلکه از لحاظ روحی و جسمی دچار فرسودگی و شکست میشوند که سرانجامش نا امیدی است و بس.
آنکه هرکس چه شغلی داشته باشد و زندگی خود را چگونه بگذراند بستگی به جایگاه و موقعیتهای به دست آمدهاش دارد. کسی که از خانوادە کارگر است مشخصا در وضعیت بحرانی به سر میبرد. سارا سرپرست خانواده و مادر سه فرزند است که زندگی خود را از راه دستفروشی در مترو میگذراند او نزدیک به ده سال در مترو مشغول کار است. در لحظه اولی که ما زنان فروشنده را در مترو میبینیم صرفاً آنان را یک فروشنده میبینیم بدونه آنکه بدانیم با چه مشکلاتی دست به گریبانند و تا چه اندازه در آن محیط آسیبپذیر هستند.
فروشندگی در مترو یعنی ساعتهای متمادی کار در میان ازدحامی از آدمهای خسته و عصبانی در میان آلودگیهای صوتی که ناخودآگاە خستگی را دوچندان میکند و کار در تونلهای بستهای که گاهی اوقات از کمبود اکسیژن نفست بالا نمیآید. در فضای پر تردد شهر مثل مترو گاز رادون به صورت طبیعی وجود دارد و گاهی این گاز به صورت طبیعی خارج میشود آن وقت است که باعث مشکلات ریوی و سرطان میشود ، گاز رادون بعد از سیگار دومین عامل سرطان ریه در جهان است، بافتهای ریه وقتی در معرض این گاز هستند به تدریج آسیب میبینند که در دراز مدت میتواند باعث سرطانیشدن آن شود. با توجه به اینکه ۶۵ تا ۹۵عمر این دستفروشها در محیطهای بسته سپری میشود این گاز میتواند بر سلامتشان تأثیر بگذارد. پس در درجه اول مشخص است این دستفروشها جدای از سختی کار محل کار مناسبی نیز ندارند حال آنکه از لحاظ اجتماعی و اقتصادی بخواهیم وضعیت را ببینیم به مشکلات فراوانی میرسیم که از زبان سارا بهتر گفته شده است.
داشتن حداقلهای زندگی و فراهم آوردن حداقل امکانات رفاهی در جامعههای در حال توسعه یا توسعهیافته لازمه زندگی انسانهاست. هر جامعهای در قبال تک تک شهروندان خود مسئول است و باید شرایطی را به وجودآورد که شخص بتواند در بستری سالم رشد کند و در رقابتی منصفانه برنامهی پیشرفت و اهداف خود را بچیند و افقی روشن نسبت به زندگی داشته باشد.
در ایران وضعیت بد اقتصادی از یک سو و تبعیضاتی که محصول جامعه طبقاتی است از سوی دیگر، شرایط بدی را برای امرار معاش فراهم آورده است، حال آنکه در جامعهای با این وضعیت یک زن سرپرست خانواده باشی باید پیشاپیش آستینهای خود را برای مبارزه با شرایط سختی که حکومت اسلامی برایت پیش آورده است بالا بزنی و زره آهنی خود را علیه تبعیضات بیشماری که برایت ساختهاند برای مبارزهای سخت و جانکاه بپوشی واگر تو زنی باشی از خانوادەای کارگر قطعا مبارزاتت دوچندان بیشتر است مبارزهای برای بقا، زنده ماندن و زندگی کردن.