بازگشایی مدارس و دستان خالی مردم برای خرید
در آستانهی سال جدید تحصیلی افزایش قیمت کیف، کفش، لباس فرم مدرسه، لوازمالتحریر و دیگر هزینههای دریافتی که مدارس از دانشآموزان درخواست میکنند در این شرایط اقتصادی فشار مضاعفی بر خانوادهها وارد کرده و توان خرید وسایل مورد نیاز فرزندانشان را ندارند.
سارا محمدی
مرکز خبر- نزدیک به دوسال از شیوع ویروس کرونا میگذرد و مدارس بعد از دوسال به صورت کامل حضوری برگزار میشود و استفاده از ابزارهای الکترونیکی که جای مداد و دفتر و کتاب را گرفته بودند به طور کامل حذف خواهد شد. شروع سال تحصیلی جدید در مهرماه امسال با گرانیهای سرسامآور وسایل مدرسه و وضعیت اقتصادی نامساعد مردم، این روز شیرین را برای دانشآموزان و والدین آنها ناگوار کرده است. قیمت لوازمالتحریر نسبت به سال گذشته ۸۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرده و این افزایش قیمت در لوازم ضروری همانند دفتر به ۲۰۰ درصد هم میرسد. خبرگزاری زن در این رابطه با چند تن از مادرانی که برای فرزندانشان خرید مدرسه انجام میدهند، گفتوگویی داشتە است.
«توان خرید وسایل مدرسهی فرزندم را ندارم»
سوما. ع یکی از کلاس اولیهاست که برای خرید مانتو و مقنعه به مغازهی پوشاکفروشی آمده است. مادرش میگوید: برای خرید یک مانتو و شلوار و مقنعه باید ۴۵۰هزار تومان بدهم. تازه کیف و وسایل لوازمالتحریر هم مانده برایش بخرم. همسرم مریض است و هیچ شغلی ندارد. کلیههایش را از دست داده و دیگر توانایی کار ندارد. اجارهنشین هم هستم و با این گرانی خانهها دیگر توانایی خرید وسایل گران برای بچهام را ندارم. بهجز این دختر دوتا پسر بزرگ هم دارم که در خانه بیکار هستند و هیچ کاری ندارند. الان از مغازهی لوازمالتحریری آمدم، قیمتها را پرسیدم، یک دفتر مشق ۲۰ هزار تومان است، مداد رنگی از ۱۵۰ هزار تومان دارند تا ۳۰۰ هزار تومان. پرسیدم وسایل اگر بخرم چقدر میخواهد، فروشنده گفت خواهرم اگر همهی وسایل را بخرید ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان لازم دارد. یک کیف مدرسه ۳۰۰ هزار تومان شده، خدارو خوش نمیآید بخدا. من توان خرید ندارم. نمیتوانم وگرنه نمیفرستادمش مدرسه.
«وسایل ارزان قیمت خریداری میکنم»
فرشته.ش نیز مادر یک دانشآموز راهنمایی است که برای خریدن مانتو و شلوار برای دخترش آمده است. از او دربارهی قیمت وسایل مدرسه میپرسم، میگوید: پارسال برای دخترم مانتو و شلوار خریدهام، خانهمان محلهی دیگری بود و پارسال همهی دانشآموزان باید مانتو و شلوار یکدست آبی نفتی میپوشیدند، امسال که مدرسهاش تغییر کرده گیر دادن که حتماً باید رنگ سرمهای بخریم. بخدا من به جز این دختر کلاس دوم راهنمایی، یک دختر کلاس دوازده هم دارم که امسال کنکور دارد، کتاب میخواهد و هزارتا خرج دیگر، یک کتاب کنکوری برایش خریدهام ۲۰۰ هزار تومان، همسرم مغازهی روسری فروشی دارد، هم خانهمان و هم مغازهای که همسرم در آن است اجارهای است. بعضی ماهها درآمدی کە دارد کفاف اجارهی خانه و مغازه را نمیدهد. با این وضعیت درآمد و زندگی نمیتوانم برای بچههایم چیزهایی که دوست دارند بخرم. هر جا که میروم نگاه میکنم ببینم کدام ارزانتره، آن را برای بچههایم میخرم. به جز این دو دختر یک پسر کلاس سومی هم دارم. برایش دو تکه لباس پاییزی خریدم و ۲ تا شلوار کوردی دوختم، هزینهی آن یک میلیون و پانصد تومان شده است. از اول تابستان تا الان پول پسانداز میکنیم که بتوانیم برای بچههایمان وسایل مدرسه بخریم.
به مغازهی لوازمالتحریری که سر میزنم، زنان زیادی برای خرید آمدهاند، یکی از زنان هر وسیلهای که گران است برای پسرش میخرد. دوتا از زنان دارند باهم صحبت میکنند، یکی از آن زنان میگوید، پولدار است برایش فرقی نمیکند که گران باشد یا ارزان. پارسال پسرش با پسرم همکلاس بود، این بچه هر وقت میآمد خانه از ما میوههای گران و نوبر میخواست که اصلاً توان خریدش را نداشتیم.
«تنها به خرید لوازمالتحریر ضروری اکتفا میکنم»
از یکی از زنان دربارهی قیمت وسایلی که برای پسرش در کلاس پنجم ابتدایی خریده و در نایلونی گذاشته میپرسم، وی میگوید: تنها یک کیف برایش خریدهام ۴۰۰ هزار تومان. کیف پارسالش هم تازه است، ولی بچه که نمیفهمد ندارم یعنی چی. خداروشکر اجارهنشین هم نیستم ولی همسرم که کارمنده هرچی حقوق میگیرد خرج خورد و خوراکمان میشود. اگر الان خدایی ناخواسته یکی از بچههایم مریض شود، توان خرج بیمارستان و دوا و دکتر را نداریم. دوتا بچه دارم که به خرج دوتاش نمیرسیم. الان هم آمدهام برایش لوازمالتحریر بخرم که بیشتر از ۸۰۰ هزار تومان پول میخواهد و توان خریدش را ندارم، فقط وسایل ضروری مثل مداد و دفتر مشق و دفتر نقاشی را میخرم و توان خرید وسایل اضافی مثل جامدادی، تنگ آب، مدادرنگی و وسایل دیگر را ندارم. تازه لباس پاییزی و کفش هم مانده برایش بخرم. خداروشکر که پسرها لباس یک رنگ نمیپوشند با لباس کوردی به مدرسه میروند و فقط یک دست برایش میخرم که اولین روزی که به مدرسه میرود جلوی بچههای دیگر کمبود احساس نکند.
«آموزش در مدارس دولتی هم هزینهی زیادی دارد»
زینت. م ۴۵ ساله زن دیگری است که برای خرید وسایل مدرسه برای دختر و پسرش آمده است. میگوید پسرم کلاس چهارم است و دخترم ششم ابتدایی، دوتا بچهی دیگر هم دارم هر دوتایشان دانشجو هستند. دربارهی شغل همسرش میگوید: همسرم یک نیسان دارد که اگر باری باشد برای مردم جابهجا میکند، کشاورزی هم داریم البته زمین مال خودمان نیست و روی زمینهای مردم شریکی کار میکنیم، کار و خرج از ما و زمین هم از طرف شریکمان. دربارهی معیشت زندگی از وی میپرسم، میگوید: فعلا که خانهی پدر همسرم زندگی میکنیم و اجاره هم پرداخت نمیکنیم به خرج بچههایمان نمیرسیم. این زن که سن زیادی هم ندارد به دندانهایش اشاره میکند که همهشان خراب شده و کشیده شدهاند، میگوید: با وجود بچههایم حتی توان درست کردن دندانهایم را ندارم. همهشان خراب شدهاند ولی هزینهی دندانپزشکی آنقدر گران است که توان درست کردن دندانهایم را ندارم.
زینت. م در ادامه میگوید برای کتابهای درسی و پول بیمه هر دوتا فرزندم ۲۵۰ هزار تومان دادهایم. بیمه هم فقط پولش را میگیرند وگرنه هیچ ارزشی ندارد. وقتی مریض شوند، دریغ از یک هزار تومان که بیمهی مدرسه پرداخت کند. وی همچنین افزود که در طول مدرسه هم به جیب پدر و مادرها نگاه نمیکنند هر ماه به بچهها یک پاکت میدهند که والدین به مدرسه کمک مالی کنند، وقتی در جلسهی اولیا و مربیان دربارهی این پولها که از دانشآموزان میخواهند پرسیدم، گفتند که آموزشوپرورش برای هزینههای جاری مدرسه پول ناچیزی به ما میدهند و مدرسه توان خرید ماژیک وایتبرد و حتی مایع دستشویی را هم ندارد و ما مجبوریم برای امور جاری مثل تعمیرات، ماژیک، مایع دستشویی و... از والدین کمکهای دانشآموزی درخواست کنیم.
وی همچنین افزود: خداروشکر که مدرسهها از پارسال حضوری شده وگرنه این دوتا بچه سر گوشی باهم هر روز دعوا میکردند. خرید اینترنت هم دیگر بماند. البته معلمان به آموزش مجازی عادت کردند و پارسال هم که مدارس تقریباً حضوری بود بازهم بیشتر دردسرش برای ما بود.
«قدرت خرید مردم پایین آمده است»
بهار اسم دختر کوچکی است که جثهی خیلی ریزی دارد و همراه مادرش برای خرید آمده است، مادرش میگوید که کلاس سوم ابتدایی است ولی بهش نمیخورد. از وی دربارهی وضعیت زندگی و شغل همسرش سؤال میپرسم، میگوید: خانهی خودمان را داریم در منطقهی ارزان قیمت شهر است ولی خداروشکر که اجارهنشین نیستیم. همسرم کارگر است الان هم اهواز است، برای کار به اهواز و منجیل میرود و هر دو ماه، سه ماه برمیگردد و بعد دوباره برمیگردد سرکارش و من و دوتا دخترم در خانه تنها هستیم.
مادر بهار در ادامهی صحبتهایش میگوید: مانتو و شلوار نمیخرم، مال پارسالش هست، خیلی کهنه نشده و میتواند دوباره بپوشد، فقط یه کم کوتاه شده ولی مهم نیست. برایش فقط کیف و کفش و لوازمالتحریر میخرم. از این مادر دربارهی حضوری شدن مدارس سؤال میکنم، میگوید با وجود اینکه وسایل مدرسه گران است ولی ترجیح میدهم مدرسه باز شود، کلاس اول که مدرسههای کلاً غیرحضوری بود اصلاً چیزی یاد نگرفت، معلم کلاس دوم دوباره از حروف الفبا شروع کرد به آموزش بچهها، بچههای این دوره آنقدر بازیگوش هستند که به حرف ما گوش نمیدهند تازه من اصلاً گوشی نداشتم و توان خرید گوشی گران قیمت هم نداشتم. دخترم اصلاً چیزی یاد نگرفت ولی مدرسه قبول کردن و گفتن مهم نیست یاد میگیرد و به کلاس دوم فرستادنش. درس خواندن هم برای والدین دردسر شده است. اگر برای بچههایت کم و کسری میگذاری بچهات جلوی دوستان و همکلاسیهایش شرمنده میشود، اگر هم همه چیز را برای بچهات بخری کلی هزینه میخواهد که با این وضعیت معیشت باید از یک چیز دیگر دست بکشی.
«۸۵درصد رتبههای برتر کنکور در مدارس غیرانتفاعی درس خواندهاند»
عایشه. م زنی جوان است که برای خرید وسایل مدرسه به بازار آمده است. دو دختر دارد یکی کلاس ششم و دیگری دهم. وی که برای خرید مانتو برای دختر کلاس ششمش آمده است، میگوید که تا سال پیش خانهمان روستا بود. به خاطر دختر کلاس دبیرستانیم به شهر آمدیم که بتواند درس بخواند. در روستا لباس فرم یک رنگ اجباری نبود و بچهها هر مانتویی که میخواستند میتوانستند بپوشند، ولی امسال برای مدرسه باید حتماً لباس آبی بخریم. تازه به درد سال آیندهاش هم نمیخورد. سال آینده وارد راهنمایی میشود و آنجا هم مانتو و شلوار باید رنگ دیگری باشد. الان باید برای ۲ دست مانتو و شلوار و مقنعه بیشتر از یک میلیون هزینه کنم، تازه کفش و کیف و لوازمالتحریر هم مانده بخرم. شهر مثل روستا نیست. در روستاها تقریباً همه مثل هم هستند و تقریباً یا قشر کمدرآمد یا متوسط جامعه هستند ولی در شهر اینجوری نیست و نمیشود که بچهات از بقیه کم داشته باشد و با این درآمد ضعیف هم ما فقط شرمندهی بچههایمان میشویم. با وجود این همه هزینه که برای بچههایمان میکنیم، در نتیجه تنها بچههای قشر ثروتمند و پولدار به دانشگاه میروند. وقتی میخواستیم دختر کلاس دهمم را در مدرسهی دولتی ثبتنام کنیم، مدیر مدرسه که به معدلش نگاه کرد، به ما گفت حیفه، دخترتان وضعیت درسی خوبی دارد چرا در مدرسهی غیرانتفاعی ثبتنامش نمیکنید. مدیر مدرسه میگفت امسال ۸۵درصد رتبههای برتر کنکور در مدارس غیرانتفاعی درس خواندند. وقتی دربارهی مدرسهی غیرانتفاعی پرسیدیم، گفتند که ماهانه باید ۳ میلیون پرداخت کنید تا دخترتان بتواند آنجا تحصیل کند. همیشه پولدارها پیشرفت میکنند و قشر ضعیف جامعه هم هر روز ضعیفتر میشوند، چون در این مملکت اجازهی پیشرفت به ما نمیدهند.
وی در ادامهی صحبتهایش افزود: با وجود اینکه در این دوسال گذشته نه معلم بود و نه والدین دانشآموزان گوشی و اینترنت داشتند، بازهم بچههایمان با وجود اینکه در روستاهای محروم درس میخواندند، پیشرفت خوبی داشتند. زلزلهی سال ۱۳۹۸ مدرسهی روستای ما را غیرقابل استفاده کرده بود و بچهها در یک کانکس درس میخواندند.