«با ادامە انقلاب آزادی می‌جنگیم تا آزادی و برابری را در همه جلوەهای جامعه شکوفا کنیم»

معلمی با نام کژال می‌گوید: ما چگونە می‌توانیم کودک همسری که جامعه با آن درگیر است بی‌تفاوت باشیم، چون این مسئله ارتباط مستقیمی با آموزش‌وپرورش دارد. اگر نظام آموزشی انسان‌محور داشتیم این همە بازمانده از تحصیل نداشتیم.

آگرین حسینی

دیواندرە - جنبش معلمان، پس از دو دهه مبارزەی پرفراز‌و‌نشیب و تجربەی سازماندهی متشکل، اکنون به یکی از مهمترین مبارزات اجتماعی-سیاسی بدل شده است. در طی این سال‌ها نە تنها خواستەهای آنان توسط رژیم برآوردە نشدە بلکە بە شیوەهای گوناگون مانند زندان، شکنجە، تهدید و ارعاب معلمان را سرکوب کردەاند.

مصاحبه پیش‌رو گفت‌وگویی ست با یکی از معلمان "پیمانی" با نام مستعار کژال دربارەی وضعیت فعلی و دشواری‌های پیش‌روی جنبش معلمان، کژال ازنزدیک شاهد سازماندهی سیاسی معلمان بوده و به‌ عنوان یک معلم پیشرو تحولات اخیر این جنبش را دنبال و در آن مشارکت کرده است.

 

جنبش معلمان یکی از متشکل‌ترین، پایدار‌ترین و گسترده‌ترین جنبش‌های اجتماعی موجود است ارتباط میان جنبش معلمان با دیگر جنبش‌های جاری چیست؟ 

جنبش معلمان که به طُریق مختلف، بالاخص ازطریق اعتصاب و تجمعات خیابانی، برای احقاق مطالبات خود دارد به حاکمیت و دولت فشار وارد می‌کند در وضعیت‌های "معمولی" و روزهایی که هنوز فعالیت تشکل‌های مستقل اوج نگرفته بود، معلمان نارضایتی‌های خود را بیشتر در محل‌های استراحت خود در فضای مدرسه یا در گروه‌های بسته فضای مجازی ابراز می‌کردند که معمولا دیالوگ‌هایی بود حول وضعیت نابسامان معیشتی و قیاس آن با کارمندان دیگر ادارات، ابراز پشیمانی از انتخاب شغل معلمی به دلیل پایین بودن درآمد و منزلت اجتماعی، یا تایید راهکارهای فردی مانند پیدا کردن شغل دوم برای نجات خود از وضعیت کنونی و موضوعاتی از این دست. اما پس از شروع اعتصابات و تجمعات، آرام آرام جَو همکاران در مدرسه تغییر کرد. هم محتوای گفت‌وگوها و هم نحوەی صحبت دربارەی مشکلات رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. صحبت از مطالبات مشخصی مانند رتبه بندی، پیگیری آخرین اخبارها دربارەی حرکت‌های جمعی معلمان، اطلاع رسانی در مورد تجمعاتی که قرار بود برگزار شود، و به میان آمدن نام معلمان زندانی و پیشرو همگی نشانه‌های حرکت به سمت وضعیت جدیدی بود که فضا را برای انجام حرکت‌های جمعی و سازمان‌یافته‌تر فراهم کرد. اما در ادامه پیش از هر چیز با جنبش نامیدن اعتصابات و تحصن‌های فرهنگیان مخالف می‌باشم و معتقدم کە ویژگی‌های یک جنبش را ندارد و صرفا دلیل ادامە دار بودنش حل نشدن خواست‌های مالی و اقتصادی می‌باشد کما اینکە در مقاطعی کە مشکلات مالی معلمین کمتر بودە با نوعی بی رمقی اعتصابات و بی توجهی بە فراخوان‌های کانون از طرف معلمین روبرو بودە‌ایم اعتصابات معلمان بدلیل صنفی بودن و تمرکز بر مشکلات معلمان هیچگاە حتی تا بە امروز نتوانست کل جامعە یا حداقل بخش وسیعی از آن را با خود همراە سازد و تنها ادامە دار بودنش بود کە توانست آن را در کانون توجە قرار دهد.

 

به عنوان یک زن معلم تا چه اندازه این اعتصابات و تحصن‌ها را تحقق خواسته‌های خود می‌بینید ؟

بااینکه ۴۵ درصد نیروی انسانی آموزش‌وپرورش زن هستند اما هنوز شاهد حضور یک ادبیاتی که ادبیات مطالبه‌گر زنانه در جنبش معلمان باشد، نیستیم. مطالباتی که هم برخورداری از آزادی‌هایی در محیط کار است که به‌واسطه سرکوب جنسیتی از آن محروم‌اند و هم برخورداری از حقوقی که مرتبط با مادر بودن آن‌هاست، مانند مرخصی زایمان، داشتن مهدکودک در محیط کار و حمایت از مادران و پدرانی که فرزند کوچک دارند. این مطالبات خیلی بدیهی و ابتدایی است، اما معلمان این حمایت‌ها را ندارند و توجه ویژه‌ای به نیازهای زنان معلم نمی‌شود. اگرچه زنان مطالبه‌گر معلم از حقوق خودشان آگاه هستند، ولی محدودند.

به این خاطر که فضای سرکوبی که در مدرسه نسبت به زنان معلم وجود دارد بسیار سطحش بالاتر از مردان معلم است. اما با ادامە انقلاب آزادی ما با این مفاهیم می‌جنگیم تا آزادی وبرابری را در همه جلوەهای جامعه شکوفا کنیم.

 

آیا تشدید دستگیری‌های اخیر معلمین باعث فروکش شدن مطالبات معلمین در صورت مقطعی خواهد شد؟ مبارزات معلمان طی سال‌های اخیر دستخوش چه تغییراتی بودە است؟

در ارتباط با دستگیر‌ی‌های اخیر: جمهوری اسلامی همواره در برخورد با صداهای مخالف و اعتراضات مردمی و صنفی همەی توان خود را برای خاموش نمودن آنها بسیج می‌کند و از بکارگیری انواع تکنیک‌های سرکوب – از تهدید و ارعاب گرفته تا پرونده سازی، شکنجه و زندان – دریغ نمی‌کند. با توجه به شناختی که از این رژیم در ارتباط با سرکوب جنبش‌ها و اعتراضات مردمی داریم، جمهوری اسلامی در چنین موقعیت‌هایی تلاش می‌کند با تهدید و پرونده سازی و تحمیل هزینه‌های سنگین به فعالین و رهبران جنبش باعث تضعیف آن شود، خوشبختانه کاربست این روش‌ها بر جنبش معلمان چندان تاثیرگذار نبوده است، گواه آن گستردگی و فراگیری در آنها شعار «معلم زندانی آزاد باید گردد» با صدایی حتی بلند‌تر و بیشتر از پیش فریاد زده شد. خوشبختانه کاربست این روش‌ها بر جنبش معلمان چندان تاثیرگذار نبوده است معلمان کە بازداشت می‌شوند تا جایی کە اطلاع داشتە باشم از طرف کانون صنفی معلمان از لحاظ مالی و گرفتن وکیل و... حمایت می‌شوند اما اتفاقی کە در ماه‌های اخیر افتادە است این است کە بخشی از حقوق فعالان صنفی از حقوقشان حذف گردیدە کە این امر سبب تحمیل شرایط سخت مالی در این وضعیت اسفناک اقتصادی بر این افراد و خانوادەهایشان می‌باشد و متاسفانە این ظلم در هیچ رسانەای بازتابی نداشتە و این فعالان صنفی هیچ گونە حمایتی نمی‌شوند.

 

حق آموزش به زبان مادری برای نخستین بار از سمت چه کانون‌های صنفی یا معلمانی مطرح شده؟ آیا این مطالبه یک مطالبەی غالب درمیان معلمان است؟

حق آموزش بە زبان مادری مقابلە با تجارت آموزشی و برچیدن مدارس خاص و.... عقب نشینی کند و بیشتر بر خواست‌های اقتصادی متمرکز گردد.

ویژگی دیگر این نظام آموزشی، متمرکز بودن و گرایش آن به مرکز است. یعنی به همەی کودکانی که در کوردستان، سیستان و بلوچستان، اهواز، آذربایجان و ترکمن‌صحرا و مناطق دیگر هستند یک مواد آموزشی را آموزش می‌دهند و تنوع جغرافیایی، فرهنگی، زبانی و ملی و مذهبی اصلاً لحاظ نشده است. درنتیجه نظام آموزشی ما مبتنی بر آموزش زبان فارسی و نادیده گرفتن سایر زبان‌ها است. همیشه بحث آموزش به زبان مادری به‌عنوان یک مطالبەی جدی مطرح می‌شود. اما بین خود معلمان هم این موضوع چالش‌برانگیز است. چون گرایش‌های مرکزگرایانه در بین بسیاری از معلمان غالب است این خواستە بیشتر از طرف اتنیک‌های ملی و زبانی ایران پیگیری و مورد توجە می‌باشد در مرکز و شورای مرکزی کانون آنچە مورد توجە است آموزش زبان مادری می‌باشد نە آموزش بە زبان مادری. چرا کە آموزش بە زبان مادری را سرآغاز تجزیە ایران می‌پندارند و بیشتر تاکید بر تدریس درسی مثلا کوردی در سطح مدارس می‌باشند کە این با خواست عمومی سایر ملت‌های جغرافیای ایران همخوانی ندارد.

 

معلمان زندانی چه وضعیتی دارند؟ در جریان اعتراضات و اعتصابات اخیر معلمان زیادی زندانی شدەاند و احکام‌های سنگینی برای آنها وضع شده است چه حرفی دارید؟

درواقع معلمان رویکرد خیریه‌ای نداشتند بلکه می‌خواستند در گام اول دولت را به چالش بکشند و مطالبه‌ی مشخص در رابطه با وضعیت اجتماعی مردم ایران را مطرح کنند. و خواستەی خود را خواستەی مردم و همسو با جامعە می‌دانند در نتیجە زندانی کردن معلمین آزادە کە دولت برای از بین بردن آگاهی جامعە بە عنوان یک رویکرد کنترلی از آن استفادە می‌کند. حمایت‌های اقلیتی کمی در حمایت از معلمین زندانی صورت می‌گیرد تا  جایی کە اطلاع داشتە باشم از طرف کانون صنفی معلمان از لحاظ مالی و گرفتن وکیل و... حمایت می‌شوند اما اتفاقی کە در ماه‌های اخیر افتادە است این است کە بخشی از حقوق فعالان صنفی از حقوقشان حذف گردیدە کە این امر سبب تحمیل شرایط سخت مالی در این وضعیت اسفناک اقتصادی بر این افراد و خانوادەهایشان می‌باشد و متاسفانە این ظلم در هیچ رسانەای بازتابی نداشتە و این فعالان صنفی هیچ گونە حمایتی نمی‌شوند.

 

در سالگرد اعدام معلمین چون  فرزاد کمانگر، روز ۱۹ اردیبهشت که  از سوی تعدادی از کانون‌های صنفی معلمان به عنوان «روز معلم آزاده» نام‌گذاری شد درباره اعدام‌های اخیر آیا جنبش معلمان می‌تواند سرعت این موج خونین اعدام را بکاهد؟

بە یاد فرزاد کماگر همیشە این جملە را با خود زمزمە می‌کنم کە گفتە بود: مگر می‌توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ وقتی راهنما آفتاب است.

انجمن صنفی معلمان و هیچ انجمن و سندیکایی نمی‌تواند بتنهایی موج اعدام فعالین صنفی و سیاسی را متوقف کند و این خواست نیازمند اتحاد تمام صنوف و کانون‌ها و سندیکاها می‌باشد.

حقیقت این است که معلمی یک شغل ویژه است. هر اتفاقی که در جامعه بیفتد مستقیم مردم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شغل معلمی بدون توجه به جامعه معنا ندارد. مگر می‌شود ما فقط عین ربات به سر کلاس‌ها برویم برای معلمان با تمام مشکلات معیشتی که داشتند کارنامه‌ی قابل دفاعی در همراهی با مردم و مشکلاتشان داشتند. و جمعیت زیادی از اعدام و سرکوب‌های انقلاب ژینا را معلمین تشکیل می‌دهند و خواهند داد و باید با تداوم اعتراضات تحصن وانجمن‌های صنفی باعث متوقف شدن سیل اعدامی‌ها شویم.

 

چه چیزی باعث پیوند خواسته‌های معلمان با خوا‌سته های مردمی است؟

اگر بخواهیم فعالیت صنفی‌مان را تنها به معیشت معلم محدود کنیم، نباید در حوزه‌های دیگر وارد شویم؛ حتی در مورد آموزش و کیفیت آموزشی. ولی از نظر من امر صنفی در پیوند با بقیه ساختارهای کلان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.

ما چگونه می‌توانیم نسبت به پدیده کودک همسری که امروز جامعه ما با آن درگیر است بی‌تفاوت باشیم. چون این مسئله ارتباط مستقیمی با آموزش‌وپرورش دارد. در بسیاری از مناطقی که آموزش‌وپرورش به‌خوبی از خانواده‌ها و دخترانشان حمایت نمی‌کند، جاهایی که مدرسه متوسطه اول (راهنمایی) برای دختران نیست، بسیاری از دختران مجبور به ترک تحصیل می‌شوند. بسیاری از این دختران برای آنکه در خانه نمانند و هزینه‌ای برای خانواده‌های فقیر نداشته باشند مجبور به ازدواج در سن پایین می‌شوند. یک دختر در سن سیزده‌سالگی که باید کلاس هفتم باشد ازدواج می‌کند و در سن ۱۵ سالگی که باید در کلاس نهم باشد بچه‌دار می‌شود. دختری که باید مدرسه را تمام و خودش مسیر زندگی‌اش را انتخاب می‌کرد، به خاطر سیاست‌گذاری غلط در آموزش‌وپرورش و تحمیل فقر و فلاکت به خانواده‌های کارگری و تهیدست، مجبور به ترک تحصیل و ازدواج می‌شود. در مورد پسران هم وقتی از مدرسه رانده می‌شوند، به سمت خیابان‌ها یا کارگاه‌ها کشیده می‌شوند و در بسیاری از مواقع مورد سوءاستفاده قرار ‌گیرند. درصد قابل‌توجهی از کودکان کار و خیابان با تجاوز مواجه می‌شوند یا درگیر بیماری‌های خاص واگیردار هستند.

اگر ما یک نظام آموزش‌وپرورش انسان‌محور داشتیم که علت نیامدن دانش‌آموز به مدرسه را مانیتور می‌کرد این‌همه بازمانده از تحصیل نداشتیم. مدارس هیچ برنامه‌ای برای پیگیری دانش‌آموزانی که ترک تحصیل می‌کنند ندارند. هرسال اعلام می‌کنند که چند هزار کودک به چرخه آموزش بازگشتند ولی نمی‌گویند پنج‌میلیونی که از چرخه آموزش خارج شدند در چه وضعیتی هستند. به این صورت حتی اگر بخواهیم وارد حوزەی مسائل و آسیب‌های اجتماعی بشویم می‌بینیم حرفه و شغل معلمی چقدر اهمیت دارد.