«از حسرت و دلتنگی برای روستایمان نام آن را هلال گذاشتیم»

فاطمە کارا در اردوگاه پناهندگان شهید رستم جودی در مخمور نام نوه‌اش را به نام روستای مادریش، هلال گذاشت و هلال کارا با شنیدن داستان‌های مادربزرگش در مورد روستای خود آرزوی دیدن آن را در سر می‌پروراند.

 

برژین کارا

مخمور- منطقه‌ی بوتان چنان افسانه‌هایی خلق کرده که تاریخ آن پر از فداکاری است. در بوتان انقلاب شد و فرماندهان و رهبران زیادی را پرورش  داد و در هر نبردی حماسه‌های قهرمانی بزرگی را رقم زده است. خلق‌های ساکن بوتان هرگز کوه‌های خود را ترک نکرده‌اند و همواره مراقب آن بوده‌اند. آن‌ها هرگز با دولت‌های اشغالگر توافق نکرده‌اند، هرگز با حاکمان و مهاجمان صلح نکرده‌اند و هرگز در صلح زندگی نکرده‌اند.

در دهه‌‎ی ٩٠ صدها روستا در بوتان توسط دولت ترکیه سوزانده و ویران شد و هزاران نفر مجبور به ترک خانه‌های خود شدند. طبیعت آنها نابود شد، مردمشان با نسل‌کشی مواجه شدند و خانواده‌هایشان کشته شدند. مورد حملات متعددی قرار گرفتند و آن‌ها را از سرزمین خود بیرون کردند. عده ای از مردم آن روستاها به شهرهای ترکیه، باکور کوردستان و باشور کوردستان رفتند. روستاهای خود را ترک کردند، خانه و اموال خود را رها کردند و آواره شدند.

یکی از روستاهایی که به آتش کشیده و غارت شد روستای هلال است که در تاریخ خود سه بار به آتش کشیده شده است. روستای هلال مانند بهشتی روی زمین بود، طبیعت آن هر شکلی از زندگی را لمس می‌کرد، اطراف آن رودخانه بود. مردم از طبیعت آن سیر نمی‌شدند، همه از هر جایی به طبیعت روستای هلال می‌رفتند. از هر کسی که پرسش می‌کردی، می‌گفت که روستای هلال یکی از زیباترین روستاهای بوتان است. پیش از اینکە دولت ترکیه حملات خود را به روستای هلال آغاز کند، همه در آرامش و مشغول زندگی و کار خود بودند، متأسفانه پس از افزایش فشار و حملات دولت ترکیه و تهدیدات آن برای برقراری امنیت، بسیاری از روستاهای منطقه‌ی بوتان تخلیه شدند. اهالی روستای هلال یکی از آن روستاها بود که خیانت و مزدوری دولت ترکیه را نپذیرفتند و به باشور کوردستان رفتند و در اردوگاه آوارگان مخمور ساکن شدند.

مانند بسیاری از فرهنگ‌های کهن جامعەی کوردی، نام نوزادان از  اسم‌های قدیمی و مهم جامعە کوردی نامگذاری می‌شود، در جامعه‌ی کوردی نام قهرمانان، پهلوانان، پیشگامان، کوه‌ها، روستاها و سرزمین برای نوزادان انتخاب می‌شود و این فرهنگی است که جامعه کوردی با آن شناخته می‌شود. این فرهنگ کهن تا به امروز در جامعه کوردی زنده مانده است. مردم بوتان که بر اثر ظلم و ستم دشمن سرزمین بهشتی خود را رها کرده و به صحرای مخمور پناه برده‌اند در آن‌جا فرهنگ خود را حفظ کرده‌اند.

هلال کارا که در اردوگاه آوارگان مخمور به دنیا آمده، یکی از کودکان خوش شانسی است که نام او به نام روستای زادگاه اجدادش نامگذاری شده است. هلال در سال ٢٠٠٨ به دنیا آمد و عمویش به دلیل دوری از روستا و زیبایی‌اش نام او را هلال گذاشت. مادربزرگش هنگامی که او شش ماه داشت سرپرستیش را برعهدە گرفت  هلال با داستان‌های روستایش بزرگ می‌شود، روستای که او هرگز آن را ندیده است در رؤیاهایش زنده می‌شود و یکی از آرزوهایش این است که روزی روستای هلال را ببیند.

مادربزرگش فاطمە کارا در مورد این فرهنگ و همچنین زیبایی و غریب بودن روستایش با خبرگزاری ما صحبت کرد.

«به خاطر زیبایی‌اش همه به روستای هلال می‌رفتند»

فاطمە کارا در ابتدای صحبت‌های خود به زیبایی‌های روستای هلال اشاره کرد و گفت: نام روستای ما هلال است، روستای بسیار زیبایی بود، من در آنجا به دنیا آمدم. به روستای ما «هلال زرین» می‌گفتند. از هر سو و منطقه همه به روستای ما می‌آمدند، معلمانی که از استانبول و شهر آمد به روستای ما آمده بودند، می‌گفتند تعطیلات را در روستای هلال می‌گذرانیم. روستای ما دشت و تپه و کوه داشت، رودخانه هم داشت. روستای هلال در زیبایی وصف شدنی نیست،  روستای بسیار زیبایی بود و هوای آن بسیار خوب بود. کودکان ما ۲۴ ساعت شبانه‌روز در جنگل بودند، همه‌ی باغ ها پر از انواع میوه‌ها، رودخانه‌ و چشمه‌ها بود، که صدای خروشان آن شنیده می‌شد. صبح از تپه‌ها به دشت می‌آمدیم و عصر دوباره به تپه‌ها باز می‌گشتیم.»

 

«طی سه روز و سه شب روستای هلال را ویران کردند»

فاطمە کارا به حملات دولت ترکیه به روستایشان و خیانت حزب دمکرات کوردستان عراق پس از مهاجرت اشاره کرد و گفت: «دولت ترکیه ما را تحت فشار قرار داد، گفتند یا مزدور ما شوید یا روستای هلال را ترک کنید، ما مزدوری و خیانت را قبول نکردیم و از روستایمان خارج شدیم. چیزی نمانده که ما تجربه نکنیم، دولت ترکیه و مزدوران ما را از روستای هلال بیرون کردند. روستای هلال را در سه روز و سه شب ویران کردند. سپس به باشور کوردستان روی آوردیم، وقتی که به اینجا رسیدیم، مسعود بارزانی برادری با دولت ترکیه و دشمنی با کوردها را آغاز کرد. پسران و جوانان ما را کشت و به دست صدام سپرد. صدام هم ما را به کوه قره‌چوک فرستاد و ما را به عقرب‌ها و مارها سپرد. بسیاری از فرزندان ما به خاطر نیش عقرب‌ها جان خود را از دست دادند، اما ما هنوز زنده‌ایم. مخمور را محل زندگی قرار دادیم و این‌جا را سرسبز کردیم.

 

«به دلیل غریب بودن روستا نام آن را هلال گذاشتیم»

فاطمه کارا با بیان اینکە به دلیل غریب بودن روستا نام روستای خود را بر نوه‌اش گذاشته است، گفت: وقتی در روستا بودیم همسایه و آشنایی داشتیم، قبل از رسیدن به هم قول دادیم و گفتیم هر که بچه به دنیا بیاورد اسمش را هلال بگذارد بعد از اینکە به اردوگاه مخمور آمدیم، صاحب یک دختر شدم، بعد از ازدواج دخترم صاحب یک فرزند شد و عمویش گفت اسمش را هلال می‌گذاریم،  به خاطر زیبایی و غریب بودن روستا اسمش را هلال گذاشتیم. هلال فقط شش ماهش بود، مادرش مریض شد و گفتم از او مراقبت می‌کنم و بزرگش می‌کنم.

 

«دولت ترکیه خانه‌های ما را غارت کرد و اکنون آن‌ها را به مقصد گردشگری تبدیل کرده است»

فاطما کارا با بیان اینکە روستای آن‌ها پس از مهاجرت توسط دولت ترکیه ویران شده و سپس به یک مقصد گردشگری تبدیل شده است، گفت: در بهار از روستایمان بیرون می‌رفتیم، به تپه‌ها می‌رفتیم. شش ماه به صورت عشایری در دره‌ها زندگی می‌کردیم و اوایل شهریور به دشت برگشتیم، روستای هلال آنقدر زیبا بود که نمی‌دانستیم دشت است یا تپه. بعد از اینکە ما را از آنجا آواره کردند و بیرونمان کردند، روستای ما را تبدیل به یک مقصد گردشگری کردند و از همه جا به روستای ما سر می‌زنند، از استانبول، جزیره، آمد و حتی از اروپا به روستای هلال می‌روند. دولت ترکیه و مزدوران خانه‌های ما را غارت و ویران کردند و اکنون آن‌ها را به مقصد گردشگری تبدیل کرده‌اند.

 

«می‌خواهم روستایی که نام آن را بر من گذاشته‌اند ببینم»

هلال کارا آرزوهای خود را برای دیدن روستای خود اینگونه بیان کرد: اسم من هلال است، در سال ٢٠٠٨ در شهر مخمور به دنیا آمدم و نزد مادربزرگم بزرگ شدم. من با داستان‌های روستا، زندگی و طبیعت روستا بزرگ شدم. مادربزرگم طوری از روستایش برایم تعریف کرد که من در مورد روستا کنجکاو شدم و می‌خواهم ببینم مادر، پدر و مادربزرگم در چه روستایی بزرگ شده‌اند. عمویم به خاطر غریب بودن روستا، اسم هلال را برای من انتخاب کرد و من اسمم را خیلی دوست دارم. مردم روستای ما بر اثر ظلم و ستم دولت ترکیه مهاجرت کردند، آنقدر مورد ظلم و ستم قرار گرفتند که مجبور شدند به باشور کوردستان مهاجرت کنند. چنین روستای زیبایی را پشت سر گذاشتند و مهاجرت کردند. به همین دلیل می‌خواهم، روستایی را که نام آن را بر من نهاده‌اند، ببینم.

هلال در پایان صحبت‌های خود با بیان اینکە آرزو دارد با رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در کوردستان آزاد زندگی کند، گفت: آرزو و هدف اصلی ما این است که رهبرمان را از زندان آزاد کردە و در کوردستان آزادانه با هم زندگی کنیم.