اشتغال پایین زنان دارای تحصیلات دانشگاهی؛ سیاست جمهوری اسلامی برای به حاشیه راندن زنان

شماری از زنان فارغ‌التحصیل که به علت سیاست‎های زن‌ستیز حکومت بیکار هستند، می‌گویند: جمهوری اسلامی علاقه‌ای به حضور زنان آگاه و تحصیل‎کرده در جامعه ندارد و از روی هدف و با برنامه‌ریزی خاص در استخدامی‌ها زنان کمترین پذیرش را شامل می‌شوند.

 

سارا محمدی

جوانرو- ناتوانی بازار کار در جذب فارغ‌التحصیلان آموزش عالی معضلی است که در همه‌ی گروه‎های اجتماعی در ایران نمود دارد، اما آمارها نشان می‌دهد زنان در این میان بیشتر با معضل بیکاری مواه هستند. اشتغال زنان در ایران همواره و در طول تاریخ موضوعی جنجالی و مناقشه برانگیز بوده است. نگاه جنسیتی به اشتغال زنان که گاه حتی آنان را در حد یک ابزار برای پیشبرد کار تنزل می‌دهد، در کنار محدودیت‌های همیشگی اشتغال زنان مانند: تبعیض وحقوق‌های نابرابر، نادیده گرفتن زنان و باور نداشتن به توانایی آنان، عدم متناسب‌سازی زیر ساخت‌ها در بخشی از مشاغل برای فعالیت زنان و ... از موضوعاتی است که زنان را از داشتن فرصت‌های برابر شغلی محروم کرده است.

نگاه جنسیتی به اشتغال زنان در ایران سابقه تاریخی دارد. رد این نگاه در ادبیات، ضرب المثل‌ها و حتی اشعار ایرانیان به چشم می‌خورد. ضرب‌ا‌‌لمثل قدیمی «کار، جوهر مرد است» که با نگاهی جنسیتی کار را صرفاً مختص به مرد قلمداد می‌کند، نشان دهنده‌ی قدمت و سابقه‌ی تاریخی تقسیم کار جنسیتی و نادیده گرفتن توانمندی‌های زنان در جامعه‌ی مردسالار ایران است.

این ضرب‌المثل شاید در دوره‌ای از تاریخ که زنان ایرانی باید در پستوی خانه‌ها پنهان می‌شدند و خانه‌نشینی زنان از هنجارهای پذیرفته شده‌ی جامعه، قابل توجیه بود، اما اکنون که زنان ایرانی از پستوی خانه‌ها خارج شده و با آگاهی از حق و حقوق طبیعی و قانونی خود به سهم‌خواهی پرداخته و بخش زیادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را به خود اختصاص داده و همچنین در فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... در سطح جامعه دوش به دوش مردان و حتی بهتر و تأثیرگذارتر از آنان ظاهر می‌شوند، تبعیض و نگاه جنسیتی به اشتغال و مشارکت آنان به ویژه زنان با مدارک تحصیلی عالی پذیرفتنی نیست.

علل بیکاری به خصوص بیکاری زنان را باید با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و به ویژه فرهنگ حاکم بر هر جامعه‌ای بررسی کرد. در ایران ناامن بودن برخی از محیط‌های کاری به‌خصوص در بخش خصوصی که گاه نگاهی ابزاری به زنان دارند، ساعات کاری طولانی، شرایط کاری نامناسب با روحیات زنان؛ نارضایتی از شغل، دستمزدهای پایین، عدم امنیت شغلی و عدم پذیرفتن توانمندی‌های زنان از سوی جامعه، را می‌توان از علل مهم بیکاری زنان دانست. ضمن اینکه نقش ساختار پدرسالارانه‌ی خانواده، جامعه و ساختار سیاسی ایران که با نگاه جنسیتی درصدد حذف زنان هستند نباید از نظر دور داشت.

البته تمام ماجرا اشتغال زنان تنها به نگاه‌های جنسیتی، ساختار مردانه محیط‌های کاری و تبعیض ختم نمی‌شود. عدم تطابق آموزش‌های تئوریک دانشگاهی با نیازهای بازار کار، بی توجهی به رشته‌های مورد نیاز جامعه و تربیت صرف دانشجو بدون ظرفیت‌سنجی را می‌توان به عنوان مهمترین دلایل بیکار ماندن هزاران فارغ التحصیل دانشگاهی ایران نام برد.

در این رابطه با چند نفر از زنان فارغ‌التحصیل در شهر جوانرو مصاحبه‌‌ای انجام داده‌ایم.

س. ناصری فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته‌ی برنامه ریزی شهری از دانشگاه تهران با بهترین رتبه است و در حال حاضر بیکار است. وی که ٣۶ سال سن دارد و دارای یک فرزند است، می‌گوید وقتی به سختی‌های زندگی‌ام و مشکلاتی که در دوران تحصیل تجربه کرده‌ام هیچ ثمری از آن نبردم، افسرده می‌شوم. هم کارشناسی و هم کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران که یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران است به اتمام رساندم و بعد از فارغ‌التحصیلی بیشتر از ٧ استخدامی شرکت کردم، اما هر بار به دلایل متعددی از جمله تعداد بسیار پایین ظرفیت‌ پذیرش زنان و پذیرش افراد دارای سهمیه و .. در استخدامی‌ها رد شدم.

این زن تحصیل‌کرده در ادامه با اشاره به اینکه سطح پایین اشتغال زنان، با برنامه‌ریزی و با اهداف خاصی صورت می‌گیرد، گفت: جمهوری اسلامی علاقه‌ای به حضور زنان آگاه و تحصیل کرده در جامعه ندارد و با وجود تعداد زیاد فارغ‌التحصیلان زن، اما از روی هدف و با برنامه‌ریزی خاص در استخدامی‌ها زنان کمترین پذیرش را شامل می‌شوند. جمهوری اسلامی فقط می‌خواهد زنان در نقش همسری، مادری و خانه‌داری حضور داشته و از جامعه دور بمانند و زنان به عنوان جنس دوم مطرح ‌شوند و قبل از اینکه توانایی، هوش و کارایی زنان مدنظر قرار گیرد جنسیت‌شان به عنوان جنس دوم مطرح می‌شود و علیرغم اینکه همزمان با مردان تحصیل می‌کنند ولی بعد از فارغ‌التحصیلی از سوی رژیم، کارفرمایان و حتی بازار کار مورد تبعیض قرار می‌گیرند. وی در ادامه گفت: تمامی همکلاسی‌های مرد که همزمان با من فارغ‌التحصیل شدند همگی در بخش‌های مختلفی که گاهاً هیچ ارتباطی با رشته‌ی تحصیلی آنان هم ندارد، مشغول به کار شده‌اند و این در حالی است که تعداد زیادی از ١۵ همکلاسی زن من، همانند من بیکار هستند.

س. ناصری در ادامه‌ی صحبت‌های خود با اشاره به نقش سازنده‌ی زنان در جامعه گفت: در هر جامعه‌ای که به زنان فرصت ایفای نقش‌های مهم و اساسی داده شود، زنان به خوبی در آن ایفای نقش می‌کنند. همانطور که در حال حاضر در بعضی از کشورهای اروپایی شاهد آن هستیم، اگر به زنان فرصت ایفای نقش داده شود، می‌توانند به بهترین شکل ممکن آن را انجام دهند. در روژآوای کوردستان تا ٢٠ سال پیش به زنان اجازه‌ی عرض اندام داده نمی‌شد، اما در حال حاضر مشاهده می‌کنیم که زنان و مردان در کنار هم تمامی ادارات و ارگان‌ها و حتی نیروهای نظامی را رهبری می‌کنند و حتی  رهبران زن در روژآوا توانسته‌اند اسم و نام خود را به گوش جهانیان برسانند، این‌ها همه نمونه‌های کوچکی از توانایی زنان است.پس اگر به زنان فرصت داده شود، می‌توانند جهانی آرام و پر از شادی و صلح و آرامش ایجاد کنند.

ه. مرادی، ٣٠ ساله و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد رشته‌ی مدیریت آموزشی از دانشگاه علامه طباطبایی و با رتبه‌ی ۵٠ است و در حال حاضر بیکار است. او وضعیت خود را اینگونه شرح می‌دهد: یک روز که از قبولی در استخدامی‌ها ناامید شدم، تمامی کتاب‌های درسی دانشگاهم را در یک کارتن ریختم و گذاشتم دم در خونه. وقتی به کتاب‌هایم که در کتابخانه‌ی خانه بود نگاه می‌کردم از وضعیت زندگی‌ام ناامید می‌شدم. وقتی به آن همه شب‌های امتحان فکر می‌کنم که تا صبح نخوابیدم که با معدل ١٩ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شوم، بیشتر حرص می‌خورم. وقتی این چیزها را برای خانواده و بستگان و دوستانم تعریف می‌کنم، همه می‌گویند «خداروشکر کن که همسرت پولداره، چیزی تو زندگیت کم نداری، کار می‌خواهی چکار»، بیشتر از زندگی ناامید می‌شوم. من همیشه دوست داشتم در زندگی‌ام از نظر مالی مستقل باشم و به این دلیل بود که برای تحصیل آن همه تلاش کردم ولی متأسفانه در کشوری که ذهنیت مردسالاری حاکم است و تمامی تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها از سوی مردان و حتی زنانی که ذهنیت مردسالاری در آن‌ها ریشه دوانده، صورت می‌گیرد، جایی برای زنان در بازارهای کار و حتی ادارات باقی نمی‌ماند.

وی در ادامه با اشاره به باورها و اعتقادات جامعه نسبت به زنان و اشتغال آن‌ها که ریشه در ذهنیت مردسالاری دارد، گفت: در جامعه‌ی ایران به ویژه در جامعه‌ی کوردی، اعتقادات و باور مردم اینگونه است که جای مردان در بیرون خانه و در حال کار و جای زنان هم خانه‌داری و فرزندپروری و مطیع مرد بودن است. با وجود اینکه بیشتر فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها را زنان تشکیل می‌دهند، اما براساس این ذهنیت‌های مردسالارانه اولویتی برای کار و اشتغال زنان در بیرون از خانه وجود ندارد و زنان با استفاده از سیاست‌های استخدامی، سیاست‌های انتخاب شغل و رشته‌ی تحصیلی که از سوی دولتمرادن اجرا می‌شود، از جامعه دور نگه داشته می‌شوند و زنان اغلب در مشاغلی به کار گرفته می‌شوند که دستمزد بسیار پایینی دارند و مجبورند به مردان تکیه کنند و اینگونه هم مردان می‌توانند زنان را در کنترل خود داشته باشند و هم دولت‌ نیز با پرداخت دستمزد پایین به زنان سود بیشتری کسب می‌کند.

وی در پایان صحبت‌های خود گفت: اشتغال و داشتن درآمد مستقل برای زنان بسیار لازم و ضروری است. چون در صورت اشتغال زنان هم از لحاظ روحی و روانی آرامش بیشتری دارند و هم از نظر مالی می‌توانند استقلال داشته باشند و برای کوچکترین نیازهای خود به مردان خانواده وابسته نباشند.

بهاره محمدی، فارغ‌التحصیل رشته‌ی پرستاری است که پس از اتمام طرح بیمارستان از تمدید کردن دوره‌ی طرح خودداری کرده و در حال حاضر در خانه بیکار است، می‌گوید: هیچ کشوری در جهان همانند ایران نیست که کادر درمان بعد از فارغ‌التحصیلی در خانه و بیکار بماند، ولی در این کشور که تمامی بی‌سوادها در رأس امور قرار گرفته و تمامی نخبه‌های ایران یا در خارج  و در کشورهای دیگر به سر می‌برند و بیشترین بازدهی را برای آن کشورها دارند و یا در زندان به سر می‌برند، نه تنها کادر درمان بلکه فارغ‌التحصیلان رشته‌های دیگر نیز بیکار هستند و درصد اشتغال بسیار پایین است و در تمامی استخدامی‌ها هم کسانی که دارای سهمیه هستند و یا به سیستم جمهوری اسلامی وابستگی دارند، پذیرش می‌شوند و جایگاهی برای عموم مردم وجود ندارد.

بهاره محمدی در ادامه‌ی صحبت‌های خود با اشاره به اینکه درصد بالای ورود زنان به دانشگاه‌ها و درصد پایین اشتغال زنان در جامعه‌، سیاست پلید جمهوری اسلامی برای ناامید کردن زنان به کار و آینده است: گفت: حضور زنان همپای مردان در بعضی رشته‌های دانشگاهی و درصد پایین اشتغال آنان که در تمامی استخدامی‌های ارگان‌ها و ادارات و وزارت‌خانه‌ها به خوبی نمایانگر است، یک سیاست کثیف است که توسط جمهوری اسلامی به عمد اجرا می‌شود و برای به حاشیه راندن زنان در جامعه است. اینگونه می‌خواهد وجهه بین‌المللی خود را نگه دارد و از رسیدن زنان به بازارهای کار جلوگیری کند تا آنان را از ادامه تحصیل ناامید کنند و همانگونه که در نسل جوان امروز می‌توان به خوبی دید. وقتی مردم حرف می‌زنند، می‌گویند «دخترو چه به درس خوندن، بالاخره که آخرش ازدواج می‌کند دیگر چرا برود درس بخواند، فلانی دیدی که مدرک دکترا دارد و بیکار است، فلانی و فلانی فوق لیسانس دارند و بیکار هستند، پزشکان مملکت که نصف عمرشان به درس خواندن می‌گذرد به خاطر ماهی ٢٠ میلیون کار می‌کنند.» همه در مورد این چیزها صحبت می‌کنند و از ادامه تحصیل دخترانشان جلوگیری می‌کنند و می‌گویند، چند سال دخترمان بفرستیم شهر غریب با هزارتا دلشوره زندگی کنیم که آخرش بیکار باشد، همون بهتر که درس نخواند و هرچه زودتر ازدواج کند.

وی در پایان صحبت‌های خود گفت: ما زنان چه کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند و و چه زنانی که به هر دلیل نتوانسته‌اند به تحصیلات خود ادامه دهند، باید دخترانمان، خواهرانمان و زنان دیگر را به درس خواندن و تحصیلات دانشگاهی تشویق کنیم. دخترانی که از در همان دوران متوسطه‌ی اول و دوم بنا به خواست والدین و یا به دلیل نگاه‌های جامعه ترک تحصیل می‌کنند، اغلب در همان دوران کودکی ازدواج می‌کنند و این خود مشکلات زیادی را در جامعه به بار می‌آورد. اما دختری که به دانشگاه می‌رود اینگونه نیست و تحصیل و آموزش زنان را روشنفکر  بار می‌آورد و مردان هم نمی‌توانند آنان را تحت سلطه‌ی خود درآورند. ولی دختری که در همان دوران کودکی ازدواج می‌کند، ذهنیت مردسالاری را از خانواده‌ی خود به خانواده‌ی آینده‌اش نیز آموزش می‌دهد و اینکه مردان درآمد دارند و زنان باید تحت کنترل مرد باشند تا بتوانند زندگی‌شان را تأمین کنند. ما زنان چه بتوانیم در جامعه شغلی داشته باشیم و چه به دلیل بی لیاقتی مقامات و مسئولان حکومت و برنامه‌ریزی‌ها و سیاست آن‌ها نتوانیم شغل و درآمدی داشته باشیم، نباید از تحصیلات دانشگاهی چشم پوشی کنیم، چون زنان آگاه و روشنفکر بیشتر می‌توانند از حقوق خود آگاه باشند و از حقوق خود دفاع کنند و زیر سیطره‌ی ستم و ظلم مردسالاری و حکومت زن‌ستیز جمهوری اسلامی نروند. پس باید ما همیشه زنان را تشویق به درس خواندن کنیم و آگاهی زنان را در جامعه بالا ببریم.