آرزوهایی از جنس حقوق اولیه؛ روایت زنان آواره ادلب در روز جهانی زن

در اردوگاه‌های آوارگان شهر ادلب واقع در شمال سوریه، زنانی قرار دارند که برای دستیابی به حقوق ابتدایی خود تلاش می‌كنند، همزمان با فرارسیدن ٨ مارس، خواسته‌ها و آرزوهای این زنان، عمدتاً به امنیت و یافتن مأمنی دور از خشونت‌ و ستم‌های جنگی محدود می‌شود.

لینا خطیب

ادلب - در روز جهانی زن، زنان آواره در ادلب با چالش‌های انسانی سختی دست و پنجه نرم می‌کنند، ضمن آن که آرزو دارند حقوق ابتدایی خود را همانند زنان دیگر در نقاط مختلف جهان به دست آورند.

آنها با خانواده‌هایشان در اردوگاه‌ها و ساختمان‌های نامناسب برای سکونت زندگی می‌کنند و از ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی محرومند. زنان آواره در ادلب روز جهانی زن را همانند هر روز دیگر از سال می‌گذرانند، بدون هیچ حقوق و آزادی‌ای که بتوانند به آن افتخار کنند.

در محیط اردوگاه "التعاون"، واقع در شهر مرزی سرمدا، فریده حاج طه، یک زن آواره ۳۵ ساله، در کنار یکی از همسایگان خود نشسته است و در حال تبادل گفت‌وگو و روایاتی است که انعکاس دهنده درد و مصائبی است که از زمان اجباری آوارگی خود از شهر سراقب در سال ٢٠٢٠ تجربه کرده‌اند.

فریده حاج طه به همراه خانواده‌اش در یک چادر کوچک ساکن است، جایی که صدای گریه کودکانش با مکالمات بزرگسالان در هم آمیخته شده و درون چادر به هم ریخته است. این چادر از داشتن حداقل امکانات زندگی و حریم خصوصی بی‌بهره است. او با بیان اینکه زندگی در چادر به شدت دشوار و تقریباً غیرممکن شده است، اظهار کرد؛  جز صبر و استقامت، راهکار دیگری ندارند، چرا که در شرایط کنونی و با وجود گرانی، فقر و کمبود فرصت‌های شغلی، امکان بهبود وضعیت معیشتی یا جابه‌جایی به خانه‌ای بهتر را ندارند.

با صدایی آرام و نگاهی که نشان دهنده عمق غم و مشقت بود، بیان داشت: در این مکان، هیچ نشانی از حریم خصوصی یا آسایش وجود ندارد. تداوم سروصدا در طول روز و فقدان امکاناتی چون حمام یا اتاق‌های مجزا، وضعیت را بیش از پیش تیره و تار می‌کند. انطباق با شرایط آوارگی، یک چالش بزرگ است، مخصوصاً در مکانی که به صورت بنیادین برای اسکان آماده نگردیده و ده‌ها خانواده در آن محصور شده‌اند.

در مناسبت روز جهانی زن، فریده حاج طه آرزو می‌کند که از یک زندگی آرام و بدون نابسامانی، خشونت، و بی‌عدالتی برخوردار باشد و مانند سایر زنان به حقوق خود دست پیدا کند. او خواستار داشتن خانه‌ای امن است تا بتواند خود و خانواده‌اش را در برابر سرمای زمستان و گرمای تابستان محافظت کند، خانه‌ای مستحکم با دیوارها و سقف، تا از چادر فرسوده‌ای که اکنون تمام دنیای اوست، فراتر رود. وی در ادامە افزود: من و همسرم پیش از این به همراه خانواده‌اش در خانه‌ای زندگی می‌کردیم، تا اینکه با تلاش فراوان، توانستیم خانه‌ای کوچک برای خود بنا کنیم. اما شادی ما ناتمام ماند، چراکه به دلیل بمباران‌ها و درگیری‌ها ناگزیر به ترک آن خانه و آوارگی به این مکان شدیم.

در مجاورت چادر فریده حاج طه، دلال یوسف، زنی ٢٩ ساله که از روستاهای حماه آواره شده، زندگی می‌کند. او کە طی جریانات جنگی، همسر خود را از دست داده و همراه با سه فرزندش آوارە شده، بیان کرد: پسر پنج ساله‌ام هر شب، در حالی که اشک می‌ریزد از خواب برمی‌خیزد و آرزو دارد پدرش را، همان‌گونه که پیشتر به آن عادت داشت، در کنار خود ببیند.

او با تأکید بر وضعیت خود و دیگر زنان آواره در اردوگاه، اشاره کرد که با چالش‌های فراوانی از قبیل نقص در ارائه مراقبت‌های بهداشتی و کمبود خدمات اساسی روبه‌رو هستند. علاوه بر این، آنها با بار مسئولیت سنگینی برای کاهش آلام روحی فرزندانشان مواجهند، مسئولیتی که به دلیل آوارگی، تشدید شرایط دشوار زندگی و وقوع فجایعی چون زلزله، پیچیده‌تر شده است.

شرایط ندی ابراهیم، ٣١ ساله، نیز مشابه دیگر آوارگان است. وضعیت آوارگی بر سلامتی وی تأثیر منفی گذاشت، چرا که در جریان یک حمله هوایی به شهرش، یکی از پاهای خود را از دست داد. او بیان کرد: هنگامی که در شهر خان شیخون بودم، شهر تحت بمباران قرار گرفت و در نتیجه، اصابت ترکش به پایم منجر به از دست دادن آن شد.همسرم به دلیل معلولیت من، مرا ترک کرد و با زن دیگری ازدواج کرد و به ترکیه رفت. ندی ابراهیم به همراه پسر ده ساله و دختر سیزده ساله‌اش به اردوگاه البشیر در حومه شمالی ادلب آواره شد.

در روز جهانی زن، او درباره آرزوهای خود می‌گوید: در این مناسبت، آرزومندم به شهر خود که محل زندگی و تمام خاطراتم در آن نهفته است، بازگردم. علاوه بر این، خواهان داشتن یک پای مصنوعی هستم تا در تحرک و انجام وظایف نسبت به فرزندانم به من یاری رساند.

آرزو دارم پسر معلولم برای بیماری اتروفی مغزی و اختلال حرکتی‌اش، درمانی مناسب دریافت کند تا بتواند از یک زندگی بهتری برخوردار شود و تحصیلات خود را ادامه دهد."

امانی الخطیب،  ١٣ ساله، تقریباً یک سال پیش به همراه خانواده‌اش از شهر کفرنبل به اردوگاه آوارگان نقل مکان کرد و در نتیجه، فرصت ادامه تحصیلات خود را از دست داد، گفت: من همواره به دوستانم و روزهایی که به تحصیل می‌پرداختم، فکر می‌کنم و برای خانه، اتاق و تخت خود در کفرنبل دلتنگ هستم. امیدوارم که هرچه زودتر به خانه بازگردیم و دوران آوارگی به پایان برسد.

فدوی زیدان، کارشناس روانشناسی، در خصوص عمق رنج و مشقتی که زنان آواره در اردوگاه‌ها و شرایط نابرابر زندگی مواجه هستند، توضیح داد: وضعیت آوارگی عموماً برای هر فردی با دشواریهایی همراه است، اما این دشواری‌ها برای زنان به میزان قابل توجهی سنگین‌تر می‌نماید. آنها به طور خاص با بار مسئولیت نگهداری و حمایت از فرزندانشان روبرو هستند. در چنین شرایطی، میزان رنج و سختی‌های متحمل شده بر آنها افزایش می‌یابد؛ با توجه به بالا بودن قیمت‌ها، فقدان مسکن یا پناهگاه‌های امن، گاهی اوقات سه یا چهار خانواده مجبور به سکونت مشترک در یک واحد مسکونی می‌شوند، زیرا هزینه اجاره‌بها، چادرها یا خانه‌ها بسیار بالا است.

او با تأکید مجدد بر این مسئله اظهار داشت که زنان آواره مستقر در اردوگاه‌ها، در شرایطی بسیار دشوار و نامطلوب به سر می‌برند که فاقد ابتدایی‌ترین معیارهای زیست انسانی است. این افراد، مبتلا به معضل بیکاری هستند، مسئله‌ای که توانایی‌شان را در برآورده ساختن نیازهای اولیه زندگی شدیداً تحت تأثیر قرار داده و شرایط معیشتی آنها را در زیر سایه ناتوانی مالی، به طور چشمگیری سخت‌تر می‌سازد. این وضعیت، به ویژه با توجه به کاهش معتنابه در ارائه کمک‌های بشردوستانه و حمایت‌های مالی توسط سازمان‌های مختلف در مقابله با تورم رو به افزایش، بیش از پیش پیچیده و دشوار گردیده است.

فدوی زیدان، قدردانی و تحسین خود را نسبت به استقامت و مقاومت زنان سوری در برابر بحران‌هایی که کشور با آن مواجه است، بیان کرد و گفت: این تحسین به ویژه شامل زنان آواره می‌شود که روزانه در جهت تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی مانند آب، غذا و تعلیم و تربیت فرزندانشان تلاش و مبارزه می‌کنند.

در هر چادر، زنی به چشم می‌خورد که  در تلاش برای دستیابی به ابتدایی‌ترین حقوق خود است. در میان آرمان‌ها و دغدغه‌ها، زنان آواره به دور از وطن، همچنان در بند حسرت بازگشت به سرزمین خود هستند. روایت‌های زندگی آن‌ها متفاوت است، اما درد و رنج مشترکی را بر دوش می‌کشند. در روزگاری که بحرانی سهمگین هر آنچه در مسیرش قرار گرفته را نابود ساخته، آرزوهای آنان به دستیابی به یک پناهگاه امن محدود گشته است.